جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامانتشارات انصار امام مهدی ع
سید احمد الحسن ع
گردآوری و تنظیم
علاء سالم
مترجم
گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی ع
پیشگفتار
توقفگاههای برگزیده از چشماندازهای سومر و اکد
توقفگاه اول: حماسههای سومر و اکد و دین الهی
توقفگاه دوم: دین سومر و اکد و ادیان سهگانه: اسلام، مسیحیت و یهودیت
توقفگاه سوم: آیا این همان داستان ایوب پیامبر خداست که سومریان آن را پیش از وقوعش روایت میکنند؟!
توقفگاه چهارم: سرزمین سومر و اکد بر دموزی گریست و اکنون بر حسین ع میگرید؟!
مرثیهسرایی سومریان بر تموز یا دموزی
توقفگاه پنجم: گیلگمش پسر نانسونا، مادری مویهکنان بر دموزی!
توقفگاه ششم: گیلگمش شخصیتی دینی
توقفگاه هفتم: گیلگمش و یوسف ع
توقفگاه هشتم: کسانی که در سفر جاودانگی سقوط میکنند یا میلغزند
توقفگاه نهم: سفر گیلگمش به سمت جدش نوح ع
توقفگاه دهم: سومریان و حاکمیت خدا
پیوستها
پیوست ۱ نوحهسرایی و گریهی خلفای الهی بر حسین ع
پیوست ۲ منتظر وعده داده شده از مشرق (عراق)
پیوست ۳ حاكميت خدا و تنصیب الهى
پیوست ۴ داستان یوسف ع، عبرتی برای زمان ظهور مقدس
پایان...
فهرست
والحمد لله رب العالمين
امام صادق ع احتجاج فرزندش قائم ع بر مردم را به شرح زیر ذکر میفرمایند: (دعوتم را پاسخ گویید که من شما را از آنچه آگاه شدهايد و از آنچه خبردار نشدهايد، مطلع خواهم ساخت. هرکس اهل خواندن کتابها و صحيفههای آسمان است، باید به من گوش فرا دهد. سپس ابتدا (قائم) شروع به خواندن کتابهایی که خداوند عزوجل بر آدم و شيث ع نازل فرمود میکند، در حالی که امت آدم و شيث هبهالله میگويند: به خدا سوگند اینها همان صُحُف است؛ و بهطور قطع چیزهایی از آنکه نمیدانستیم و بر ما پوشیده بود را به ما نمایاند، در حالی که هیچچیزی از آن کم نشد و هیچ تبدیل و تحریف و جابهجایی در آن رخ نداد؛ سپس شروع به قرائت صحف نوح و صحف ابراهیم ع و تورات و انجیل و زبور میکند، بهطوریکه اهل تورات و انجیل و زبور میگویند: به خدا سوگند اینها حقیقتاً صحیفههای نوح و ابراهیم ع هستند که چیزی از آنها کم نشده و هیچ تبدیل و تحریفی در آنها راه نیافته است؛ به خدا سوگند این کتابها، همان تورات جامع، زبور تمام و انجیل کامل هستند و آنچه خوانده شده، چندین برابر چیزی است که ما از آنها میخواندیم. سپس قرآن تلاوت میکند در حالی که مسلمانان میگویند: به خدا سوگند، این همان قرآن واقعی است که خداوند متعال بر محمد نازل فرمود...).([مختصر بصائرالدرجات: ص 183.])
تأکید میکنم تصور نشود احتجاج قائم ع به این صحیفهها بهگونهای است که برای آنها شناخته شده نمیباشد، که در این صورت مثلاً با این تصوّر که اینها از خود ساختهاند، نپذیرفتنشان آسان خواهد بود!
بنابراین حکمت خداوند اقتضا میکند دعوتکنندهی الهی در حالی که تأییدکنندهی آنچه در پیشگاه منتظران است، بیاید و ندای ايشان همواره ﴿مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَىَّ﴾ (تأییدکنندهای بر آنچه پیش از من بوده است، هستم). میباشد؛ هرکس بر اساس کتاب و متونی که به آن ايمان دارد؛ حتی اگر در آنها تحریف و تزویرهایی با عمل علمای بیعمل یا دخالتهای سلاطین جور وجود داشته باشد، آنچه برای برپاداشتن حق و احتجاج بر ایشان باقی مانده، کفایت میکند، بهطوریکه عاقل حکیم شک و تردیدی در خود راه نخواهد داد.
بر اين اساس، سيد احمد الحسن ـيمانی موعود و رهاییبخش منتظِرـ حجت و برهان صدق دعوت جهانیاش را بر مسلمانان با احتجاج به قرآن و سنّت و بر يهوديان با متون اسفار تورات و بر مسيحيان با متون ذکر شده در آن، اضافه بر متون عهد جديد، مطرح ساختند.
اما سؤالی باقی میماند: صحيفههای آدم، شيث، نوح و ابراهيم که بهوسیلهی آنها احتجاج میکند، کجا هستند؟ و آيا طوفان اول (طوفان نوح (ع)) اثری از آن بر جای گذاشته است؟
بهعلاوه شکی در این نيست که شناخت آنچه در این صحيفهها میباشد، بسيار حائز اهميت است؛ چه به دليل سهمی که در اقامهی حجت بر آنکس که به آنها اعتقاد دارد، و يا چهبسا مهمتر از این، سهمی که در تصحيح آنچه در ذهن منکر دعوت قائم مبتنی بر ذهنیاتش میباشد، دارد؛ چرا که چنین شخصی وقتی میبيند این صحيفهها برخلاف اعتقاداتش سخن میگويند و کاملاً با آنچه قائم در دعوتش مطرح میسازد سازگار است، سعی بر تعدیل موضعگیریاش در برابر اين دعوت میکند؛ اینکه چگونه او میتواند از مخالفت خود با پيامبران خدا (آدم، نوح و ابراهيم) شادمان باشد!
اما به چه صورتی منتظر رسيدن آن صحيفهها خواهيم شد، حال آنکه دورهی تدوين و نگاشتن، همانطور که تاريخشناسان و باستانشناسان بیان میدارند تقریباً تا پيش از نيمهی هزارهی چهارم پیش از ميلاد آغاز نشده بود؟!
برای کشف سرنخهای این معما به دو مؤلفهی مهم نياز داریم؛ اول: به دست آوردن خود این صحيفهها (مادهی حقیقی)؛ و دوم: فراهم بودن يک معلم حقيقیِ حکيم و آگاه به آنها.
بسیار تأکيد میکنم که مؤلفهی دوم نيازی مبرم و ضروری است؛ چرا که اگر تصور کنیم مقدّر شده باشد که نقشههای مهندسی پیچیدهای که توسط مهندسان ماهر و زبردست ترسیم شده به دست شخصی نادان یا کمخِرَد بيفتند، و بعد فرصت اِعمال آنچه در آن است به او داده شود، نتيجه چه خواهد بود؟ دقيقاً همان نتيجهای حاصل خواهد شد که در صورت افتادن صحيفههای الهی به دست شخصی نادان به حقیقت آنها، به دست خواهد آمد.
در خصوص مؤلفهی اول، سؤالی مطرح میشود: کجا میتوانيم به اين متون دست پيدا کنيم؟
گمان نمیکنم جایی غیر از سرزمین سومر و اکد به ذهن محقق باستانشناس یا محقق دینی خطور کند؛ چرا که نوح و ابراهيم (نوادگان آدم و شيث) از این منطقه هستند؛ و بهعلاوه تاريخ انسانی، در مورد تمدنی که از سومريان پيشتر بوده سخنی به میان نیاورده تا این صحيفهها را در سرزمينهای این تمدن جستوجو کنيم.
با دانستن اين حقیقت، پی میبريم که این معلم آگاه و حکيم (که مؤلفهی دوم برای کشف حقيقت میباشد) نيز بايد سومری باشد؛ اين همان رویکرد صحيحی است که با وجود آن میتوان به ثمرههايی دست يافت؛ و بدون آن، وضعیت ما تفاوت چندانی با شخصی که در صحرا آهن میکارد و از آن انتظار چیدن انگور را دارد، نخواهد داشت!
اما چرا؟ زيرا اینها ـاگر یافت شوندـ متونی هستند که حکایتکنندهی زبان قومی در زمانهای دوردست میباشند. آيا وضعیت شما در امروز، مانند دیروزِ نزدیک میباشد؟ حال نسبت به گذشتهی دیرین و بعید چگونه خواهد بود؟! این از یک جهت.
اما از جهتی ديگر، اینها متونی دينی هستند و از آنجا که دربرگیرندهی اسرار غیب و ملکوت و حقایق الهی میباشند، رمزگونه و رازآلود هستند؛ بهعنوانمثال چه بسیار عبارت ﴿سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ﴾ (هفت گاو فربه) را شنیدهایم و در ذهن کدامیک از ما اینکه منظور، هفت گاو چهارپای فربه است راه پیدا نکرده باشد (یا حتی شاید گاو استرالیایی به ذهن ما خطور کرده باشد چرا که به این صفت، ممتاز میباشند) در حالی که چه کسی غیر از یوسف ع متوجه میشود که منظور، هفت سال میباشد و اقدام به پایهریزی اقتصاد کامل سرزمین مصر در زمان خویش میکند! ماجرای صحیفههای مورد جستوجو نیز دقیقاً از همین سِنخ میباشد.
و از جهت سوم، اينکه متون دينی در نظر انسان متدين در سرشتش مهم میباشند و درگيری حق و باطل در هیچ روزی در این دنيای امتحان، پایانی ندارد؛ بنابراین بهطور معمول پيروان باطل به تحريف عمدی و دخل و تصرّف در آن میپردازند و يا آنها را به کسانی که اهل واقعی آن نمیباشند، وا میگذارند، که درنتیجه منجر به پوشانیدن یا مشوش ساختن حقیقت میشود؛ بنابراین چه کسی غیر از این معلم ربانی و حکیم، قادر به کشف تحریفها از اینهمه صحنهسازیها و بازگرداندنشان بهصورت واضح و روشنشان میباشد؟!
در مورد متون تمامی صحيفهها و کتب الهی علیرغم نزدیک بودنشان از منظر تاریخی به انسان قرن بیست و یک، گفته میشود افسانههایی بیش نیستند؛ در این صورت نصیب و بهرهی این صحیفهها چه توصیفی خواهد بود؟!
در یک چهارم اول قرن گذشته عمليات حفاری و پژوهشی از طرف باستانشناسان در جنوب عراق، یعنی سرزمين بینالنهرین (سومر و اکد) و اطراف آن افزايش يافت؛ و تعداد الواح گلين سومری کشفشده افزايش پيدا کرد و اين خبری مسرّتبخش است، برای کسی که در اين تحقیق و جستوجو از صحيفههای آدم و نوح و ابراهيم ع، با ما همسفر میباشد و چهبسا برخی از آنها در ميان این آثار کشف شده، موجود باشند! چندین دهه پیشتر و بهطور مشخص در سال 1853 میلادی، برای اولين بار اکتشاف متن حماسهی معروف گيلگمش به پایان رسید؛ آنطور که گفته شد، مرواريد تاج تمدن سرزمين بينالنهرين، حماسهای سومری است که با خط ميخی بر دوازده کتيبهی گلی در کتابخانهای شخصی که مربوط به پادشاه بابلی آشور پانیبال در عراق میباشد، نگاشته شده بود،
که از آن به اسطوره تعبیر شد؛ و از آنجا که از قدیمالایام حماسههای چند ملیتی انکار نشدهاند و هنوز هم انکار نمیشوند، بعضی از آنها اهمیت اسطورهها در زندگی انسان کهن و انسان معاصر را توأماً متصور شدند. همچنین در مورد آن گفته شد، قديمیترين قصهای است که انسان به رشتهی تحرير درآورده است؛ و بعضی از عراقیها بر ديگران به این افتخار میکنند که صاحب کهنترین قصه در تاريخ انسان میباشند! همچنین در مورد آن گفته شد، میراثی ادبی است که الهامبخش هنرمندان و نويسندگان میباشد و.... اینگونه اين متن سومری در بهترين وضعیتش برای کمک به شناخت تاريخ تمدن سرزمين بینالنهرین و روش انديشیدن انسانکهن باقی ماند. حال اگر وضعیت در خصوص مرواريد متون سومری همانگونه باشد که شنيديم، نظر و عقیده در خصوص سایر کتيبههای سومری که هنوز اکتشافشان کامل نشده، چه میتواند باشند؟!
اين نظر و عقیدهی بیشتر باستانشناسان و همچنین علمای دینی در مورد کتيبهها يا الواح گلين کشفشده در سرزمين انبیای الهی آدم، نوح و ابراهيم ع (عراق) میباشد؛ و این نه باعث غم و اندوه حاصل از به دست نیاوردن ميراث پيامبران (صحيفهها) است و نهفقط نسبت ناروا دادن بهتمامی آن امتهاست؛ با تصور اينکه آنها اسير افسانهها و خرافات و نه چیز دیگر میباشند (و در عين حال با اعتراف به اينکه این ملت صاحب کهنترين و عالیترین تمدن میباشند و اقدام به تعلیم نگاشتن، کشاورزی، ساخت ارابهها، قانونگذاری، هندسه و جبر و ... به ديگران نمودند) و به اين بسنده نشد، بلکه اين نگاه غیرمنصفانه به متنهای سومری باعث شد که به اديان متأخر از آن (يهود، مسيحيت و اسلام) تنها به چشم خرافات و افسانههایی دیگر نگریسته شود.
با اینحال، معلم و حکيم سومری (از جنوب عراق) معترضانه میفرماید: (... داستانهای سومری در واقع چیزی جز پیشگوییهای غیبی که آدم آنها را به زمین آورد، نیست؛ و اینکه اینها همان حکایات فرزندان صالح او ع و آنچه بر آنها میگذرد، میباشد؛ بهویژه کسانی که نشانههای مهمی در راه دین هستند، مانند دموزی (فرزند نیکوکار) یا گیلگمش).
آری، وجود تحريف و تغيير در بعضی از آنها به این معنا نيست که حکم به اسطوره و افسانه بودن همگیشان صادر شود.
بهعلاوه میگويم: اگر تقدیر بر آن باشد که امروز آموزگاری در پیشگاه گیلگمش سومری در بین ما حاضر باشد تا شرحی بر برخی مفردات حماسه و مقاصد آنها ارائه دهد، گمان نمیکنم هیچ فرد باانصافی پیدا شود که به جهت احترام، سکوت پیشه کند و يا اگر کسی بخواهد او را از گوش فرا دادن بازدارد، حرص نورزد. حال اگر سخنگو خود گیلگمش دانا و حکیم باشد، این سکوت پیشه کردن و گوش فرادادن چگونه خواهد بود؟! اینها «توقفگاههایی برگزیده از چشماندازهای سومر و اکد» میباشند که سید احمد الحسن ع در پیشگاه طالبان حق و حقیقت قرار میدهد و بنده نیز برخی پاورقیها و پیوستها را به جهت بهرهمندی بیشتر، افزون نمودهام. والحمد لله رب العالمين.
حاشیهنویس: 24 صفر 1434 هـ. ق.([*])
[*] - دوشنبه 18 دی 1391 هجری شمسی [7/1/2013] (مترجم).