جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
این عنوان را در برابر عنوان مطرح شدهی بینالمللیِ گفتوگوی تمدنها انتخاب کردهام و در واقع از آنچه پیشتر ارایه شد، روشن میشود که بیش از یک تمدن حقیقی برای تضارب آرا و گفتوگو وجود ندارد. تمدن حقیقی، تمدن روحی و اخلاقی مبتنی بر آنچه انبیا و اوصیا ع آوردهاند میباشد و بیش از یکی نمیباشد:
﴿(اين است آیین شما؛ آیینی يگانه، و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد)﴾().
و این چیزی نیست که برای گروهی خاص نگهداری شده باشد و برای دیگران نه؛ بلکه این تمدن روحی اخلاقی در هر کجای این زمین با نسبتهای متفاوت، وجود دارد همانطور که متضادش نیز در همان مکان و نزد گروهی که قسمتی از آن را دارند و به آنها عمل میکنند، وجود دارد.
پس اینک اهل زمین نیازمند به جستوجوی تمدن روحی و اخلاقی الهی میباشند؛ پس گفتوگو باید حول جستوجو کردن از آنچه دو طرف دارند و از آنچه طرف مقابل از تمدن روحی و اخلاقی در خود دارد، و همچنین از میزان انحراف دو طرف و میزان انحراف طرف مقابل از آن، صورت پذیرد: ﴿(بگو: کیست که شما را از آسمانها و زمين روزی میدهد؟ بگو: خداوند؛ و اينک ما و شما يا در طريق هدايت هستيم يا در گمراهی آشکار)﴾().
اگر جستوجو و تحقیق به صورت موضوعی و خارج از تعصب کورکورانه باشد نتیجهاش رسیدن به تمدن حقیقی الهی و به دنبال آن شناختن صاحب حق الهی و اعتراف به حق او خواهد بود که در این صورت مردم زمین بر اطاعت حقیقی خداوند و آن صراط مستقیمی که خداوند میخواهد متحد خواهند شد.
باید کسی که در پِی جستوجو و تحقیق دربارهی تمدن است بداند که اولاً آن تمدن حقیقی که در جستوجویش است منتسب به اخلاق و روح میباشد یا میتوانیم بگوییم به دین الهی و ارزشهای اخلاقی، نه به زمین و قومیگرایی ـچه بسا پیشتر، از آنچه ارایه شد، چنین مفهومی مشخص شده باشدـ؛ پس میتوان گفت تمدن اسلامی، تمدن مسیحی و تمدن یهودی ولی نمیتوان گفت تمدن عربی، آمریکایی یا تمدن غربی. همانطور که تمدن واقعی اسلامی و تمدن واقعی مسیحی و تمدن واقعی یهودی بر آنچه محمد ص و عیسی ع و موسی ع و اوصیای آنها ع آوردهاند مبتنی است و نه بر آنچه حاکمان مسلمانان یا مسیحیان یا یهودیان آوردهاند و نه بر آنچه علمای بیعمل به آن سفارش کردهاند. همهی اینها یکی است و آن، تمدن الهی حقی است که به نفع حاکمان طاغوتی و علمای بیعمل، از دست رفته و پنهان شده است. حق تعالی میفرماید:
﴿(برای شما دین و آيينی مقرر کرد، از آنچه به نوح وصيت کرده بود و از آنچه بر تو وحی کردهايم و به ابراهيم و موسی و عيسی وصيت کردهايم که دين را بر پای نگه داريد و در آن فرقه فرقه مشويد. تحمل آنچه به آن دعوت میکنيد بر مشرکان دشوار است. خدا هر که را بخواهد برای رسالت خود بر میگزيند و هر که را به او بازگردد به خود راه مینمايد)﴾().
همچنین در پرتو آنچه پیشتر ارایه شد، یک نتیجهی حتمی وجود خواهد داشت؛ نتیجهای که با وجود این طاغوتیان یا علمای بیعمل نباید از آن غافل شویم یا آن را نادیده بگیریم؛ با وجود همان کسانی که نمیخواهند به سخن پاک و طیب گوش بسپارند و خواستار تحقیق و جستوجو با موضوع تمدن حقیقی الهی نیستند و همچنین خواستار تخریب و انحراف تمدن حقیقی الهی و گسترش دگرگونیهای شیطانی بر این زمین و گمراه کردن مردم و به انحراف کشیدن آنها هستند تا به این ترتیب پیراونی برای ابلیس (که خداوند لعنتش کند) در نپذیرفتن سجده بر آدم ع ـخلیفه و جانشین خداوند در زمینشـ باشند. به نظر من این نتیجهی حتمی با وجود چنین افرادی، برخورد و رویارویی است که از آن گریزی نیست و راهی برای اجتناب از آن وجود ندارد؛ چرا که این، تنها راه برای گسترش تمدن الهی بر این زمین است، و همانطور که از آنچه پیشتر در این کتاب ارایه گردید روشن شد، این همان چیزی است که پیامبران خدا و فرستادگانش ع به آن قیام نمودند.
پس نتیجه اینکه گفتوگو نباید بین تمدنها باشد، بلکه باید میان بنی آدم برای تحقیق و جستوجوی تمدن حقیقی الهی در جریان باشد و به این ترتیب، برخورد و رویارویی بین تمدنها نمیباشد بلکه میان تمدن حقیقی الهی و متضادش، یا همان بین نور و ظلمت، صورت میگیرد؛ همانطور که برخورد میتواند در میان تاریکیها بین برخی از آن با برخی دیگر اتفاق افتد.
اینطور نیست که هر چه با ظلمت و تاریکی رویارو میگردد، نور باشد، بلکه میتواند ظلمت نیز باشد؛ اما هرآنچه با نور رویارو گردد و برخورد کند، ظلمت و تاریکی است؛ از این رو، باید به دنبال نور بگردیم و آن را بشناسیم و بهوسیلهی آن، ظلمت و تاریکی را شناسایی کنیم.
* * *