جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
در سفر خروج اصحاح ۱۹ آمده است:
(1 در ماه سوم بعد از بیرونآمدن بنیاسرائیل از سرزمین مصر، در همان روز به صحرای سینا آمدند.
2 و از رفیدیم کوچ کرده به صحرای سینا رسیدند و در بیابان اردو زدند و اسرائیل در آنجا در مقابل کوه فرود آمدند.
3 موسی نزد خدا بالا رفت و یهوه از میان کوه او را ندا داد و گفت: به خاندان یعقوب چنین بگو و بنیاسرائیل را خبر بده:
4 شما دیدهاید که من با مصریان چه کردم و چگونه شما را بر بالهای عقاب برداشته و نزد خود آوردم.
5 و اکنون اگر صدای مرا بشنوید و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانۀ خاص من از جمیع قومها خواهید بود؛ زیرا تمامی جهان از آنِ من است.
6 و شما برای من، مملکت کاهنان و امّتِ مقدس خواهید بود. این است آن سخنانی که باید به بنیاسرائیل گفته شود
7 پس موسی آمد و مشایخ قوم را فرا خواند و همۀ این توصیههایی را که یَهُوه به او کرده بود بر ایشان إلقا کرد.
8 و تمامی قوم همزمان در پاسخ گفتند: آنچه یهوه امر فرموده است انجام خواهیم داد. و موسی سخنان قوم را به یَهُوه عرضه داشت
9 یَهُوه به موسی گفت: اینک من در سایۀ ابر نزد تو میآیم تا هنگامی که با تو سخن میگویم قوم بشنوند و به تو نیز همیشه ایمان داشته باشند. پس موسی سخنان یهوه را بهقوم باز گفت.
10 یهوه به موسی گفت: نزد قوم برو و ایشان را امروز و فردا تقدیس نما و ایشان لباسهای خود را بشویند.
11 و در روز سوم مهیّا باشید؛ زیرا در روز سوم یهوه در نظر تمامی قوم بر کوه سینا نازل خواهد شد.
12 و حدود برای قوم از هر طرف قرار بده و بگو: برحذر باشید از اینکه به فراز کوه برآیید یا دامنۀ آن را لمس کنید؛ زیرا هر که کوه را لمس کند هرآینه کشته خواهد شود.
13 دست بر آن گذارده نشود که در این صورت یا سنگسار شود یا بهتیر کشته شود و ـخواه بهایم باشد خواه انسانـ زنده نماند. اما چون کُرنا نواخته شود ایشان بهکوه برآیند.
14 موسی از کوه نزد قوم فرود آمده، قوم را تقدیس نمود و لباسهای خود را شستند.
15 و به قوم گفت: در روز سوم حاضر باشید و به زنان نزدیکی نکنید.
16 و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح که رعدها و برقها و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد و آواز کُرنای بسیار سخت بهطوری که تمامی قوم که در لشکرگاه بودند لرزیدند.
17 و موسی قوم را برای ملاقات خدا از لشکرگاه بیرون آورد و در پایین کوه ایستادند.
18 و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت؛ زیرا یهوه در آتش بر آن نزول کرد و دودش مثل دود کورهای بالا میشد و تمامی کوه سخت متزلزل گردید.
19 و چون آواز کُرنا زیاده و زیاده سخت نواخته میشد موسی سخن گفت و خدا او را با زبان پاسخ داد.
20 و یهوه بر کوه سینا بر قلۀ کوه نازل شد. یهوه موسی را به قلۀ کوه خواند و موسی بالا رفت.
21 و یهوه به موسی گفت: پایین برو و قوم را قدغن کن، مبادا نزد یهوه برای نظرکردن از حد تجاوز نمایند که بسیاری از ایشان هلاک خواهند شد.
22 و کَهَنه نیز که نزد یهوه میآیند خویشتن را تقدیس نمایند مبادا یهوه بر ایشان هجوم آورد.
23 موسی به یهوه گفت: قوم نمیتوانند به فراز کوه سینا آیند؛ زیرا تو ما را قدغن کرده، گفتهای کوه را حدود قرار ده و آن را تقدیس نما.
24 یهوه وی را گفت: پایین برو و تو و هارون همراهت برآیید؛ اما کَهَنه و قوم از حد تجاوز ننمایند تا نزد یهوه بالا بیایند مبادا بر ایشان هجوم آورد).
و نیز در سفر خروج ـ باب ۲۴ آمده است:
(1 و به موسی گفت: نزد یهوه بالا بیا تو و هارون و ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل، و از دور سجده کنید.
2 و موسی تنها نزدیک یهوه بیاید و ایشان نزدیک نیایند و قوم همراه او بالا نیایند.
3 پس موسی آمده، همۀ سخنان یهوه و همۀ این احکام را به قوم باز گفت و تمامی قوم به یک زبان در پاسخ گفتند: همۀ سخنانی که یهوه گفته است بهجا خواهیم آورد.
4 و موسی تمامی سخنان یهوه را نوشت و بامدادان برخاسته، قربانگاهی در پای کوه و دوازده ستون موافق دوازده سبط اسرائیل بنا نهاد.
5 و بعضی از جوانان بنیاسرائیل را فرستاد و قربانیهای سوختنی گذرانیدند و قربانیهای سلامتی، از گاوها برای یهوه ذبح کردند.
6 و موسی نصف خون را گرفته، در لگنها ریخت و نصف خون را بر مذبح پاشید
7 و کتاب عهد را گرفته به سمع قوم خواند. پس گفتند: هر آنچه یهوه گفته است خواهیم کرد و گوش خواهیم گرفت.
8 و موسی خون را گرفت و بر قوم پاشیده، گفت: اینک خون آن عهدی که یهوه بر جمیع این سخنان با شما بسته است.
9 و موسی با هارون و ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل بالا رفت.
10 و خدای اسرائیل را دیدند و زیر پاهایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا بود.
11 و بر آقایان بنیاسرائیل دست خود را نمیگذارد؛ پس خدا را دیدند و خوردند و آشامیدند.
12 و یهوه به موسی گفت: نزد من به کوه بالا بیا و آنجا باش تا لوحهای سنگی و تورات و احکامی را که نوشتهام تا ایشان را تعلیم نمایی به تو بدهم.
13 پس موسی با خادم خود یوشع برخاست و موسی به کوه خدا بالا آمد.
14 و به مشایخ گفت: برای ما در اینجا توقف کنید تا نزد شما برگردیم. هارون و حور با شما هستند. پس هرکه کاری دارد نزد ایشان برود.
15 و چون موسی به فراز کوه برآمد ابر، کوه را فرو گرفت.
16 و شکوه و جلال یهوه بر کوه سینا قرار گرفت و شش روز ابر آن را پوشاند و روز هفتمین موسی را از میان ابر ندا در داد.
17 و منظر جلال یهوه مثل آتش سوزنده در نظر بنیاسرائیل بر قلۀ کوه بود.
18 و موسی به میان ابر داخل شده به فراز کوه بر آمد؛ و موسی چهل روز و چهل شب در کوه ماند).
* * *
[خروج باب ۲۰
ده فرمان
...
خروج باب ۲۱
حکم در مورد غلامان عبری
...
حکم در مورد برخوردهای شخصی
...
خروج باب ۲۲
دزدی و خیانت در امانت
...
حکم در مورد وظایف اجتماعی
...
خروج باب ۲۳
حکم عدالت و رحمت
...
حکم سبت
...
اعیاد
...
فرشته خدا
...]
خروج باب ۲۴
[موسی احکام را بازگو می کند]]