جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاموهم الإلحاد ، الفصل الثالث ، التطور سنة إلهية (ص ١٧٧-١٨٤) / توهم بيخدايي ، فصل سوم: تکامل، سنتی الهی (ص١٨٧-١٩٣ )
این اشکال و پاسخ به آن را با هدف آشکار ساختن حقیقت و بستن روزنههای بهانهگیری و اعتراض مطرح مینمایم.
مفاد اشکال زنا با محارم بر تکامل چنین است: اگر تکاملی در کار باشد، این احتمال وجود خواهدداشت که آدم یا یکی از اجدادش از آدمیانی که پیش از او بودهاند از زنا با محارم پدید آمده باشند، چرا که در آن زمان، دین و شریعتی که این کار را حرام بشمارد، وجود نداشته است. بنابراین چرا و به چه دلیل، در آن جوامع انسانی نباید زنا با محارم موردی غالب و عادی باشد در حالی که انتظار چنین وضعیتی در نبود دینی که این کار را تحریم کند، معقول بهشمار میرود؟!!!
این اشکال برای کسانی معتبر است که معتقد نیستند بشر نتیجهء زنا با محارم بین پسران و دختران آدم است. بنابراین علمای ادیان نمیتوانند از این اشکال بهعنوان نمونهای از همخوانی تکامل با دین یاد کنند؛ زیرا از دیدگاه آنها در زمان آدم، زنا با محارم مسئلهای طبیعی بوده و ازدواجی مشروع بهشمار میرفته است. از این رو برای علمای یهود و مسیحیت، و اغلب علما و مفسران اهل سنت و نیز اغلب علما و مفسران شیعه، این اشکال اصلاً مطرح نمیباشد؛ چرا که بهباور ایشان، پیدایش تمام انسانها نتیجهء زنا با محارم است و پسران و دختران آدم با یکدیگر ازدواج کردهاند و بشریت حاصل این تولید مثلِ مخالف با ترکیب بیولوژیکی اجسام که زنا با محارم را رد میکند، میباشد!
البته از منظر آل محمد، این سخن کاملاً ناروا و نادرست میباشد و ائمهء آل محمد (عليهم السلام) آن را باطل شمردهاند و روایاتی از ایشان نقل شده که بروز چنین فسادی از آدم و فرزندانش را نفی نموده و در آنها تأکید شده که در شریعت آدم (عليه السلام) زنا با محارم، حرام بوده است.
—————
(١). المصدر (الصدوق - من لا يحضره الفقيه): ج3 ص381 حديث: 4337.
زراره روایت کرده است که امام صادق (عليه السلام) فرمود: [شیث برای آدم متولد شد، و نامش را هبتالله نهادند و او اولین فرد از آدمیان در روی این زمین بود که او را وصی قرار دادند، آنگاه یافث پس از شیث بهدنیا آمد و چون این دو به حد بلوغ رسیدند، خداوند خواست که نسل بشر در دنیا فزونی یابد، چنانکه میبینید، و نیز قلم تقدیر جاری شود که بعضی بر بعض دیگر حرام باشند، از خواهران بر برادران. پس از عصر روز پنجشنبه حوریهای را از بهشت به نام نزله فرو فرستاد. پس خداوند عز و جل آدم را فرمود تا وی را به شیث تزویج نماید. آدم وی را به زوجیت دائمی شیث درآورد و پس از عصر فردای آن روز حوریهء دیگری از بهشت به نام منزله فرو فرستاد، و امر فرمود که آدم او را به زوجیت یافث درآورد و آدم این فرمان را انجام داد. پس شیث دارای فرزند پسری شد و یافث نیز دارای فرزند دختری گردید. آنگاه چون این دو فرزند به حد بلوغ رسیدند، خداوند عزوجل امر فرمود تا آدم، دختر یافث را به عقد نکاح پسر شیث درآورد و آدم این فرمان را نیز اجرا کرد. پس خالصان و پاکان از انبیا و فرستادگان از نسل این دو فرزند میباشند، و پناه بر خدا از آنکه ازدواج برادران و خواهران را مطرح مینمایند] (١).
—————
(١). صدوق- من لایحضره الفقیه: ج٣، ص٣٨١، حدیث٤٣٣٧.
اینکه در برخی روایات، همسرانِ فرزندانِ صالحِ آدم را حوریه بهشمار آورده، و منظور توصیفِ نفْسهای این زنان که به بدنهای ایشان متصل شده است، میباشد؛ همانطور که نفس آدم به جسد انسانی زمینی وی متصل گردید، و این آغاز مسیر زندگی آدم و نسل او بر روی زمین بوده است. البته این نفس پیش از آنکه نازل شود و به جسم متصل شود، در آسمان و از گل مرفوع و نفخه (دمیدن روح الهی در آن) خلقت یافته است.
پاسخ اشکال:
از آنچه گذشت چنین برمیآید که این اشکال از سوی کسانی میتواند مطرح شود که به سخنان ائمه (عليهم السلام) مبنی بر اینکه انسانها نتیجهء زنا یا ازدواج محارم نیستند، معتقد میباشند.
برای رد کردن این اشکال کافی است بگوییم: هیچ دلیلی که بر اساس آن بگوییم شریعت و آیینی قبل از آدم (عليه السلام) وجود نداشته است، وجود ندارد؛ آیینی که ازدواج محارم را بین انسانهای اولیهای که آدم (عليه السلام) از آنها پدیدار شد را تحریم کرده باشد. ممکن است برخی تکالیف اولیه برای آن گروههای اولیه متناسب با توانایی ادراکشان وجود داشته باشد. بهطور قطع نسناس یا دیگر جوامع انسانی که پیش از پدرمان آدم (عليه السلام) وجود داشتهاند، مکلف به تکالیفی بودهاند؛ هرچند که این تکالیف، ساده و متناسب با وضعیت آنها بوده باشد. هیچ کس نمیتواند به قطع و یقین مدعی شود که تحریم ازدواج با محارم جزو این شریعتها نبوده است؛ بلکه بر عکس، تحریم زنا با محارم بدون چونوچرا بین آنها جاری بوده و طبق برخی روایات بر قلم جاری شده و آنچه قلم بر آن جاری شود، قانونی است که بر آدم و فرزندانش یا مکلفین پیش از آنها جاری و ساری بوده است.
اما پاسخ علمی بر این اشکال: ثابت شده است که تکامل بیولوژیکی، به طور کلی میل به اجتناب از زنا با محارم را دارد ، آن هم از طریق انتخاب ژنی که به منع این عمل تمایل دارد. به عبارت دیگر، بدنهای ساخته شده بر اساس نقشهء ژنتیکی حاوی این ژن ، که بدن را به اجتناب از زنا با محارم سوق میدهد، برای بقا شایستهتر و قدرتمندتر میباشند. در طبیعت نیز جلوگیری از این کار، تکاملِ موفقیتآمیزِ جانداران را بهدنبال داشته، و این بهوضوح آشکار است. و «هومو» از آن دسته است. ما معتقدیم رشد نقشهء ژنتیکی بهگونهای قانونمند شده تا به بدنهایی برسد که از انجام این عمل پرهیز داشته باشند.
—————
٢. د. جين كودال عالمة بريطانية متخصصة في دراسة الرئيسيات وعلم أسباب السلوك وعلم البشريات "الإنسان"، وتعتبر أبرز خبيرة في العالم فيما يتعلق بحيوانات الشمبانزي، كما أنها مشهورة بدراسة امتدت لنحو 45 سنة عن التفاعلات الاجتماعية والأسرية لحيوانات الشمبانزي البرية في حديقة غومبي ستريم الوطنية في تنزانيا.
اگر ما به نزدیکترین گونههای انسانوارهها یعنی شامپانزهها نگاهی بیاندازیم، درمییابیم که یک ماده وقتی بهحد بلوغ میرسد، خانوادهاش را رها میکند و میرود تا با یک خانوادهء دیگر جفتگیری کند. دکتر جین گودال(٢) که یکی از مشهورترین متخصصانی است که دربارهء جامعهء شامپانزهها مطالعاتی داشته است، وی میگوید:
—————
(٢)- خانم دکتر جین گودال (Jane Goodall)، دانشـمند انگلیسـی اسـت کـه در زمینـهء مطالعـهء نخسـتیسـانان، علـم رفتارشناسی و انسانشناسی تخصص دارد. وی یکی از پیشروترین کارشناسان جهان در رابطه با مسائل مربوط به شامپانزهها میباشد. تحقیق و پژوهش 32 سالهء وی دربارهء واکنشهای اجتماعی و خانوادگی شامپانزه هـای وحشـی در پـارک ملـی گامبی استریم در تانزانیا معروف است.
“No Consortships , either observed or inferred , have involved mothers and sons or maternal siblings .No male hase ever been observed to try to take his mother or sister on a consortship .Because the father – daughter relationship is not known , there are likely to be occasions when such pairs go off together . But again , the fact that the older males tend to be less sexually interested in young females of their own
community can reduce the likelihood of incestuous consortship of this sort.”
٣. المصدر (Goodall, The Chimpanzees of Gombe: Patterns of Behavior). د.جين كودال، شمبانزيات غومبي - أنماط السلوك: ص470.
«هیچ رابطهء عاطفی مستمری بین مادران و پسران وی یا بین برادران و خواهران از یک مادر، مشاهده نشده است. همانطور که هرگز دیده نشده یک نر بخواهد با مادر یا خواهرش در حین مراقبت از آنها، جفتگیری نماید. از آنجا که رابطهء پدر با دختر هنوز مشخص نشده است، این احتمال وجود دارد که رابطهای بین آنها برقرار شود. ولی این واقعیت که نرهای پیر کمتر به برقراری رابطهء جنسی با مادههای جوان گروه خود علاقه نشان میدهند، احتمال وقوع زنا با محارم از این نوع یعنی بین پدر و دختر را کاهش میدهد»(٣).
٣. دکتر جین گودال- شامپانزه های گامبی: الگوهای رفتاری، ص ٤٧٠.
“Young females were sometimes reluctant to respond to the courtship of much older males and they suggest that this could be another mechanism for minimizing incestuous mating”
٤. المصدر (Goodall , The Chimpanzees of Gombe: Patterns of Behavior). د. جين كودال، شمبانزيات غومبي - أنماط السلوك: ص469.
«مادههای جوان گاهی اوقات نسبت به پاسخگویی به عشقبازی نرهای بسیار بزرگتر از خود بیمیلی نشان میدهند. به عقیدهء برخی دانشمندان، این عمل میتواند راهکار دیگری برای بهحداقل رساندن وقوع زنا با محارم باشد»(٤).
٤. دکتر جین گودال، شامپانزه های گامبی الگوهای رفتاری، ص 363.
“At Gombe there are permanent transfers, or immigrants (females who have
left their natal community to join neighbouring ones), and temporary transfers, or visitors (females who visit neighbouring communities for relatively short periods, usually during consecutive periods of estrus, then return to their original social group). In addition, certain peripheral females may continues to move back and
forth between communities.”
٥. المصدر (Goodall , The Chimpanzees of Gombe: Patterns of Behavior ). د.جين كودال شمبانزيات غومبي - أنماط السلوك: ص86.
«در (منطقهء حفاظتشدهء) گامبی، انتقال یا مهاجرتهای دائم (مادههایی که زادگاه خود را ترک میکنند تا به جوامع مجاور بپیوندند) یا مهاجرتهای موقتی، یا دیدارکنندهها (مادههایی که برای برقراری روابط کوتاه مدت، به سراغ جوامع مجاور میروند. معمولاً این کار در «دورهء فحلی» (دورهء آمادگی برای باروَری) صورت میگیرد؛ سپس به جامعهء اصلی خود برمیگردند) دیده میشوند. علاوه بر این، برخی مادهها بهطور مرتب به رفت و آمد بین جوامع ادامه میدهند»(٥).
٥. دکتر جین گودال، شامپانزه های گامبی:الگوهای رفتاری، ص ٨٦.
“In free-living chimpanzees Jane Goodall has observed incest taboos. Mothers do not allow their sons to copulate with them, sisters do not copulate with their brothers and females do not copulate with older males in their familial group. Though none of these chimpanzees are biologically related, they have grown up in this family group and show no sexual behavior toward one another.”
٦. الموقع الرسمي لجامعة سنترال واشنطن الامريكية.
Central Washington University. Chimpanzee and Human Communication Institute, Frequently Asked Questions. Available at :http://www.cwu.edu/chci/frequently-asked- questions
«جین گودال مشاهده کرد شامپانزههایی که بهطور آزاد در طبیعت زندگی میکنند، زنا با محارم را تابو (ممنوع) میدانند. مادران به پسرانشان اجازهء ازدواج با خود را نمیدهند، خواهران اجازهء ازدواجِ برادران با خود را نمیدهند، و مادهها به خود اجازهء ازدواج با نرهای مسنتر از خویش در گروه خانواده را نمیدهند. اگر چه این شامپانزهها از لحاظ بیولوژیکی با هم ارتباطی ندارند، ولی همگی در یک گروه خانوادگی رشد یافتهاند و هیچ نوع رفتار جنسی نسبت به یکدیگر نشان نمیدهند»(٦).
٦. سایت دانشگاه مرکزی واشنگتن. انستیتوى ارتباطات شامپانزه و انسان، پرسش های متداول. قابل دسترس در:
http://www.cwu.edu/chci/frequently-asked- questions
اگر اعضای جامعهء شامپانزهها از زنا با محارم دوری میگزینند و پدیدهء اجتناب از زنا با محارم در دنیای حیوانات وجود دارد، چه مانعی هست که این اجتناب در جوامع هومو (انسانها) نیز وجود داشته و شایع بوده باشد؟ با اینکه آنها قبل از حضرت آدم (عليه السلام) بهشکل کامل از انجام زنا با محارم منع شده بودند!
بهخصوص با وجودِ مانع بیولوژیکی زنا با محارم، بدنهایی که بر اساس نقشهء ژنتیکی شکل میگیرند، دارای ژنی هستند که باعث اجتناب از زنا با محارم میشود. نقشهء ژنوم این بدنها، در طبیعت برنده است و انتخاب طبیعی آنها را برمیگزیند. به عبارت دیگر، چنین بدنهایی بهتر میتوانند باقی بمانند زیرا ژنومهای فاقد چنین ژنی، در معرض انقراض و نابودی قرار میگیرند. بدنهایی که بر اساس ژنومی ساخته شدهاند که در آن، ژن بازدارنده از زنا با محارم وجود ندارد، قادر نیستند فرزندانی را تربیت کنند، زیرا زنا با محارم احتمال جفتشدنِ ژنهای کشنده را ، آن هم به گونهای ویرانگر که باعث نابودی فرزندان میشود، را افزایش میدهد. بنابراین ژنومی که زنا با محارم را روا میداند، در برابر ژنومی که چنین چیزی را مجاز نمیشمارد، در عرصهء تکامل و بقا ، شکست میخورد. و به اینترتیب بهمرور زمان، بقا از آنِ ژنومی خواهد بود که بدنهایی پدید میآورد که از زنا با محارم اجتناب میورزند، لذا طبیعی است مادههای شامپانزه و گوریلها هنگامی که به سن بلوغ میرسند، گلهء خود را رها کرده، با نرهای دیگر گلهها یا نرهای غریبه جفت میشوند.
«ژن کُشنده ، ژنی است که دارندهء خود را میکشد. یک کشندهء مغلوب، مثل هر ژن مغلوب دیگر، تا میزان آن دو برابر نشود، اثر خود را نشان نمیدهد. کشندههای مغلوب در خزانهء ژنی باقی میمانند، زیرا بیشتر افرادِ حاملِ آنها فقط یک نسخه از آن را در خود دارند و بنابراین از تأثیر آن در امان هستند. اضافه میکنم که ژنهای کشنده نادر هستند، زیرا اگر تعداد آن طوری زیاد شود که به نسخههایی از خود برخورد کند، حامل خود را خواهد کشت.
با وجود این، انواع ژنهای کشنده وجود دارند و باز این احتمال هست که همهء ما را مبتلا کنند. برآوردهایی که در مورد تعداد انواع مختلف آنها در خزانهء ژنی انسان انجام شده، مختلف است. در بعضی منابع به دو ژن کشنده بهطور متوسط در هر انسان اشاره شده است. اگر یک نر اتفاقی با یک مادهء اتفاقی جفت شود، احتمال بیشتر این است که ژنهای کشندهء آن نر با ژنهای کشندهء آن ماده یکی نباشند و بچههای آنها دچار گرفتاری نشوند. اما اگر برادری با خواهرش، یا پدری با دخترش جفتگیری کند، وضع متفاوت خواهد بود. هر قدر که ژن کشندهء من در کل جمعیت کمیاب و هر قدر هم که ژن کشندهء خواهرم در جمعیت نادر باشد، این احتمال در حد نگرانکنندهای وجود دارد که ژنهای کشندهء من و او یکسان باشند. اگر محاسبه کنیم، معلوم میشود در صورتی که من با خواهرم جفت شوم، بهازای هر ژن کشندهء معلومی که من دارم، از هر هشت فرزندی که تولید شود، یکی مرده بهدنیا خواهد آمد یا در بچگی خواهد مرد. از قضا، از نظر ژنی، مردن در کودکی کشندهتر از مردن در هنگام تولد است: بچه ای که مرده متولد میشود، زیاد وقت و انرژی والدین خود را هدر نمیدهد. اما هر طور که به قضیه نگاه کنیم، این طور نیست که آمیزش با نزدیکان خسران مختصری داشته باشد. فاجعه بالقوه است. انتخاب برای پرهیز از آمیزش با خویشان مانند دیگر فشارهای سنجیده شده در طبیعت، باید از توان بالایی برخوردار باشد.
انسانشناسانی که با این توضیح داروینی در مورد احتراز از زنا با محارم مخالفند، شاید نمیدانند با چه مبحث داروینیِ پُرتَوانی مخالفت میکنند. بعضی از استدلالهای آنها بهقدری ضعیف است که بهنظر نمیرسد لازم باشد پاسخی به آنها داده شود. مثلاً آنها میگویند: اگر واقعاً انتخاب داروینی در ما، بهصورت غریزهء دوری از آمیزش با خویشان، فطری بود، دیگر لزومی نداشت آن را نهی کنند. علت این حرام دانستن این است که در مردم میل به آمیزش با محارم وجود دارد. بنابراین نمیتواند یک قاعدهء (زیست شناختی) باشد، بلکه یک دستور کاملاً (اجتماعی) است. این طرز برخورد تا حدی مثل این است که بگوییم: "فرمان اتومبیل، قفل لازم ندارد، چون درها قفل دارند. پس قفل فرمان وسیلهء ضدسرقت نیست، فقط جنبهء آیینی خاصی دارد". پس انسانشناسان گرایش دارند تأکید کنند که فرهنگهای مختلف محرمات خاص خود را دارند؛ یعنی هر کدام تعریف متفاوتی از خویشاوندی دارند. ظاهراً آنها فکر میکنند این نگرش میتواند از شدت توجه نظریهء داروینی به احتراز از خویشآمیزی بکاهد. اگر این طور باشد، پس میتوان گفت میل جنسی هم نمیتواند یک سازگاری داروینی باشد، چون فرهنگهای مختلف وضعیتهای متفاوتی را در جفتگیری ترجیح میدهند. از نظر من کاملاً پذیرفتنی است که اجتناب از آمیزش با خویشاوندان در انسانها، همانطور که در حیوانات دیگر نیز چنین است، پیامد انتخاب پرقدرت داروینی باشد.
نه فقط ازدواج با آنها که از نظر ژنی به فرد نزدیک هستند، میتواند بسیار بد باشد، بلکه زادآوری با آنها که دور هستند نیز میتواند بسیار بد باشد و علت آن ناسازگار بودن ژنهایی از رگههای متفاوت میباشد. نمیتوان آن حد وسط آرمانی را دقیقاً پیشبینی کرد. آیا میتوان با یکی از دختر عموها و دختر دائیها یا نوه و نتیجه آنها ازدواج کرد؟
پاتریک بِیتسون(#) کوشید دریابد بلدرچین ژاپنی کجای این طیف را ترجیح میدهد. در یک تشکیلات آزمایشگاهی با نام دستگاه آمستردام، شرایطی فراهم کردند که این پرندهها بتوانند از میان اعضای جنس مخالف خود که پشت ویترینهای کوچکی ردیف شده بودند، جفت انتخاب کنند. آنها عموزادهها را، به خواهر و برادر یا به پرندگان بینسبت به خود، ترجیح دادند. آزمایشهای دیگر حاکی از این بود که بلدرچینهای کوچک متوجه ویژگیهای جوجههای همزاد خود میشوند، و بعد در زندگی خود ترجیح میدهند شریک جنسیشان تقریباً شبیه آن همزادان، ولی نه کاملاً شبیه آنها باشد.
(#)-پاتریک بیتسون (Patrick Bateson) زیست شناس انگلیسی، زادهء ٣١ مارس ١٩٣٨، استاد افتخاری انسان شناسی در دانشگاه کمبریج و از سال ٢٠٠٤ عضو انجمن جانورشناسی لندن است.
٧. المصدر (دوكنز - الجينة الانانية): ص173 ـ 174.
بنابراین به نظر میرسد بلدرچین با عدم تمایل ذاتی به آنهایی که با او بزرگ شدهاند، از جفت شدن با آنها پرهیز میکند. حیوانات دیگر با رعایت قواعد اجتماعی ـ قواعدی که اجتماع را به پراکنده شدن وا میدارد ـ از این کار بازداشته میشوند. برای مثال، شیرهای نوجوان از گلهء خانوادگی، آنجا که فقط مادههای خویشاوند در دسترساند، بیرون رانده میشوند و فقط در صورتی زادآوری میکنند که گلهء دیگری را تصاحب کرده باشند. در جمعیت شامپانزهها و گوریلها، مادههای جوان سعی میکنند در یک گروه دیگر دنبال جفتگیری باشند. این دو الگوی متفرق شدن و همچنین روش بلدرچینها را میتوان در میان فرهنگهای مختلفِ گونهء خودمان نیز دید»(٧).
٧. داوکینز-ژن خودخواه، ص ١٧٣ و ١٧٤.
یعنی از لحاظ بیولوژیکی، جسمهای ما برای دوری از زنا با محارم ساخته شدهاند و این، همان نتیجهء طبیعی برای تکامل و بقای ژنهایی است که در رقابت برای تنازعِ بقا در بینشان، توانایی بیشتری دارند. موضوع دوری برخی حیوانات از زنا با محارم، با آزمایش نیز به اثبات رسیده است. اینها همه، شواهدی است بر بطلان عقیدهء یهودیان، مسیحیان، فقهای اهل سنت و برخی فقهای شیعه که پیرو این عقیده میباشند؛ و از سوی دیگر مُهر تأییدی است بر حقیقتی که آل محمد (عليهم السلام) بیش از هزار سال پیش بیان نمودهاند.
*****