جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
واقعیت این است که بیشتر مردم در مقولهی پیشرفت مادی و پیشرفت اخلاقی دچار خلط و سردرگمی بزرگی شدهاند. بیشتر مردم هر پیشرفت مادی را پیشرفتی اخلاقی قلمداد میکنند که این خود ناشی از به هم پیوستن فرهنگ مادی با فرهنگ اخلاقی و قرار گرفتن هر دو در یک کفه برای تمامی امت میباشد.
این، میزانی باطل و قیاسی نادرست است؛ چرا که در غیر این صورت انبیا، اوصیا ع و پیروان آنها که از جمله کسانی هستند که دستشان از کم یا زیاد زینتهای این دنیا و تمدن مادی آن و حکمرانی رو به زوالش خالی بود، باید از منحرفترین و بیاخلاقترین افراد میبودند؛ که هرگز چنین نیست! و در عوض فرعون، نمرود و امثال آنها که اهرام، برجها، قصرها و شهرهای مجلل ساختند، باید صاحبان اخلاق و فکرهای روشن میبودند؛ آنها کجا و این خصیصهها کجا! و به علاوه، متهم ردیف اول، باید آن ویران کنندهی فرهنگ مادی به وسیلهی مصیبتها و عقوبتها باشد! پاک و منزّه است او از آنچه به آن شریکش میدارند!
به خدا سوگند امر آنها را درک نکردند تا از گذشتگانشان عبرت گیرند!
در واقع پیشرفت تمدن اخلاقی، وظیفهی خطیر انبیا است و همان چیزی است که آنها از طرف خداوند سبحان و متعال آوردهاند، و هر آنچه از اخلاقیّات والا و کریمانه در اختیار انسانها است چیزی نیست مگر تراوشاتی از همان اخلاق الهی که انبیا و اوصیا ع و سید و سرور انبیا و فرستادگان و آخرینشان حضرت محمد ص آوردهاند؛ و محمد ص به طور مشخّص برانگیخته شدن خود را به اینکه آمده است تا اخلاق الهی را به کمال برساند، معرفی میفرماید: (من فقط برای به کمال رسانیدن مکارم اخلاق مبعوث شدم) ().
حق این است که خاستگاه و معدن اخلاق کریمانه، تعالیم انبیا ع است؛ و اخلاق، مقیاس پیشرفت حقیقی امتها است و پیشرفت مادی (تمدن مادی) هر قدر هم که بزرگ باشد، هیچ ارزشی ندارد اگر پیشرفت اخلاقی (تمدن اخلاقی) همراهش نباشد؛ و با وجود واضح بودن و سادگی این حقیقت، بیشتر مردم آن را در نمییابند!
نتیجهی واژگونهای که بیشتر مردم از پیش درآمدهای فاسد به دست آوردهاند این است که جنگهایی که آمریکا در آنها وارد شده ـبه عنوان جلودار مادیگرایی که در نتیجه هیچ بحثی در جلودار بودن او از نظر اخلاقی هم نیست!ـ حق و درست میباشد؛ چرا که هدف از آنها از میان برداشتن بساط ظلم و سرکشی و استقرار دموکراسی و حاکمیت مردم و آزادی است! بنابراین هر کسی که رو در روی آمریکا یا قانونی که آمریکا بنیان نهاده است و در پی تثبیت آن بر روی این زمین است، قرار گیرد، ستمگر و سرکش میشود؛ و اینچنین است که میزانهای سنجش واژگون میگردند.
به علاوه این خلط و در هم تنیدگی که امروز در عرصهی گیتی وجود دارد، عاملی برای شفاف ندیدن و تشویش افکار میباشد؛ و در نتیجه، جویندگان حق از کبریت قرمز هم کمیابتر شدهاند.
چه بسا اگر مردم این سؤال را از خود بپرسند: «چه کسی قانون وضع میکند و حاکم را منصوب میکند؟ خدا یا مردم؟» برایشان تصویر واضح خواهد شد و خواهند فهمید که آمریکا، دموکراسیاش و آزادیاش همان بتی است که به جای خداوند پرستیده میشود، وضعیت آن، وضعیت همان طاغوتهایی است که در افغانستان و عراق بر جای گذاشته است. آمریکا به طور کامل مسخشدهای شیطانی است همان طور که صدام و بن لادن (که خداوند لعنتشان کند) و پیروانشان مسخشدههایی شیطانی هستند؛ چرا که خداوند سبحان و متعال هیچ یک از آنها (آمریکا، صدام، بن لادن و نظایرشان) را منصوب نکرده است؛ آنها از قانون الهی هیچ نمیشناسند و خواهان استوار کردنش ـآن گونه که برخی ادعا میکنند تا مردم را بفریبند در حالی که چیزی از دین نمیدانندـ نیستند.
اینکه قانون را خداوند وضع و حاکم را خداوند منصوب میکند، از بدیهیات ادیان سهگانه است، و متونی که بر این مطلب صحّه میگذارند در تورات، انجیل و قرآن، بسیارند. به زبان ساده، قانون در این زمان همان قرآن، انجیل و تورات است، و حاکم، نیز مهدی، عیسی، و ایلیا ع میباشند.
کتابهای آسمانی همگی یکی هستند که از یک سرچشمه فرود آمدهاند، و همهی انبیا و ائمه نیز یکی هستند و از یک مبدأ فرستاده شدهاند.
میگویم: اگر مردم از خود این پرسش را بپرسند و این پاسخ روشن را به خود دهند، نظرات و آراءشان بر توحید متفق خواهد شد، خداوند سبحان و متعال را خواهند پرستید، و به خلیفه و جانشین خداوند در زمینش و قانون او معترف خواهند شد. هیچ عامل متحد کنندهی حقیقی برای تمامی مردم زمین به جز قانون الهی و حاکم الهی یافت نمیشود، و این دو عامل، جملگیِ اهل زمین را بر حق، عدالت و رحمت، متحد و یکپارچه خواهند نمود.
مؤمنان برای تثبیت و برقرار کردن قانون الهی و حاکم الهی یعنی همان جانشین خدا در زمینش، گریزی از جهاد ندارند؛ تا زمین آکنده از قسط و عدل و اخلاق کریم و فرهنگ اخلاقی شود؛ همانطور که امروز مالامال از ظلم و فساد شده است!
آنچه دیده میشود این است که لشکریان شیطان که لعنت خدا بر او باد، برای تثبیت حاکمیت شیطان و اخلاق شیطانی نبرد میکنند؛ پس چرا سربازان خدا برای برقراری و تثبیت حاکمیت خداوند سبحان و متعال و اخلاق الهی پیکار نکنند؟! در حالی که پیکار آنها و جهادشان دفاع از تمدن اخلاقی انبیا و فرستادگان ع در مقابل هجمهی همه جانبهی شیطان و سربازانش ـیاوران تمدّن مادیـ برای از بین بردن اخلاق الهی، میباشد.
واقعیت این است که هیچ حد وسط و بیطرفی وجود ندارد؛ یا شما خدا را یاری میدهید و به حاکمیت او اعتراف میکنید، و یا در صف شیطان و از طرف حاکمیت او که لعنت خدا بر او باد، پیکار میکنید، و ساکت در این بین، شیطان لال و بیصدا است. آنان که با خدایند، با خدایند، و آنان که با شیطاناند، با شیطان؛ و کسانی که در این بین ایستادهاند، همانطور که خود را اینگونه نامیدهاند، شیطانهای گـنگ و بیصدا هستند.
* * *