جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
۵- انجیل یهوذا؛ انجیلی تاریخی است که کشف شده، و تاریخش به پیش از اسلام بازمیگردد، و امکان ندارد بتوان به آن اشکال گرفت که از سوی مسلمانان جعل شده باشد؛ در نتیجه این انجیل، یک انجیل مسیحی است و میان مسیحیانِ ابتدایی رایج بوده است، و نسخهبرداری و دستبهدستشدن این انجیل میان بعضی از مسیحیان اولیه نشان میدهد آنها در تعیین شخصیت مصلوب در آن دوران دچار اختلاف بودهاند. متن زیر، متنی از انجیل یهوذاست که بیان میکند شخص بهصلیب کشیدهشده، عیسی ع نیست و حتی نام مصلوب، ویژگیها و ویژگی فرزندانش را نیز مشخص میکند.
انجیل یهوذا، مشهد سوم:
(و یهوذا گفت: ای آقا! آیا ممکن است نسل من تحت سلطۀ حکام قرار گیرد؟ عیسی پاسخ داد و به او گفت: بیا این من هستم
[...دو خط مفقود شده است...]
لیکن تو هنگامی که ملکوت و نسلش را ببینی، بسیار غمانگیز خواهی شد).
(و هنگامی که آن را شنید یهوذا به او گفت: من چه خیری را حاصل کردم؟ چرا که تو کسی هستی که مرا از آن نسل دور ساختی.
عیسی پاسخ داد و گفت: تو سیزدهمین خواهی بود و در آینده از سوی نسلهای دیگر مورد لعنت واقع خواهی شد ـ لیکن تو برای پادشاهی بر آنان بازخواهی گشت و در روزهای پایانی، صعودِ تو را لعنت خواهند کرد [47] تا نسلِ مقدّس).
(But you will exceed all of them. For you will sacrifice the man that clothes me)
(اما تو برتر از همۀ آنها خواهی بود؛ زیرا تو آن انسانی را که مرا میپوشد قربانی خواهی کرد،
و حال و وضعیت قرن تو بلند،
و مجازات الهیِ تو شعلهور،
و ستارهات درخشان و ظاهر خواهد شد
و قلب تو [...] [57]).
بهعلاوه این متن بهروشنی بیان میکند، شخص بهصلیب کشیدهشده، عیسی نیست: (اما تو برتر از همۀ آنها خواهی بود؛ زیرا تو آن انسانی را که مرا میپوشد قربانی خواهی کرد).
پس وی نام شخص بهصلیب کشیدهشده را یهوذا معرفی میکند و قطعاً یهودای این متن، همان یهودای اسخریوطی خائنی نیست که بهسوی علمای یهود رفت و مأموران دینی را برای دستگیری فرد مصلوب آورد؛ بنابراین همانطور که در متن انجیل یهوذا موجود است، یهودایی که بهجای عیسی به صلیب کشیده میشود انسانی شایسته است که خودش را بهخاطر عیسی قربانی میکند؛ حتی عیسی او را در انجیل یهودا با صفتی توصیف میکند که امکان ندارد یهودای اسخریوطی به چنین صفتی آراسته بوده باشد؛ اینکه او سیزدهمین است. آنطور که همگی اتفاقِنظر دارند، حواریون فقط دوازده نفر هستند و پس از خیانت یهودای اسخریوطی کسانی بهجای او آمدند تا عدد دوازده نفر کامل شود، و به هیچوجه سیزده نفر نبودند. همین امر، بهطور قطع در اینجا یهودای مخاطب را غیر از یهودای اسخریوطی قرار میدهد. این علاوه بر عبارتهایی است که در انجیل یهوذا آمده که عبارتاند از:
«لیکن تو برای پادشاهی بر آنان بازخواهی گشت.»:
این عبارت، موضوع را به منجی که در آخرالزمان میآید منحصر میکند؛ همان منجی که میآید تا زمین را پر از عدلوداد کند. اما یهودای اسخریوطی در آخرالزمان نمیآید؛ چرا که بهطور خلاصه،
شخصیتی نابِکار است که در آنزمان بهدنیا آمده و از دنیا نیز رفته است.
(و یهوذا گفت: ای آقا! آیا ممکن است نسل من تحت سلطۀ حکام قرار گیرد؟ عیسی پاسخ داد و به او گفت: بیا این من هستم [...دو خط مفقود شده است...] لیکن تو هنگامی که ملکوت و نسلش را ببینی، بسیار غمانگیز خواهی شد). و هنگامی که آن را شنید یهوذا به او گفت: من چه خیری را حاصل کردم؟ چراکه تو کسی هستی که مرا از آن نسل دور ساختی).
«آیا ممکن است نسل من تحت سلطۀ حکام قرار گیرد؟»:
حکام بر همه حکمرانی میکنند؛ آیا معنا و حکمتی دارد که کسی دربارۀ نسل خودش بپرسد آیا آنها تحت سلطۀ حکام قرار میگیرند یا نه؟!
این سخنی بیمعنا خواهد بود مگر در یک صورت؛ اینکه این نسلی که دربارۀ ایشان سؤال میکند همان خلفا و جانشینان خداوند در زمین بوده باشند؛ در نتیجه دربارۀ ایشان میپرسد که آیا تحت سیطره و سلطۀ حکام طاغوت خواهند بود؟! یا مردم حکومت را برای آنها ممکن خواهند ساخت؟!
بنابراین چنین توقعی نمیرود که فقط یهوذا پادشاهی کند، بلکه نسل او نیز خلفا و جانشینان خداوند در زمینش هستند. او دربارۀ خلفای خداوند در زمینش که از نسل خودش هستند میپرسد که آیا ممکن است برخلاف منصوبشدن الهی ایشان، تحت سلطه و سیطرۀ حکام طاغوت قرار گیرند؟ همانطور که وضعیت بسیاری از خلفای الهی که پیش از ایشان بودند چنین بود؛ مانند ابراهیم، موسی و خود عیسی؛ یا مردم در راستای اجرای حاکمیت خداوند بر زمین، به ایشان تمکین خواهند داد؟ در این پرسش و پاسخ عیسی به آن، نکاتی وجود دارد که بیان میکند بهطور حتم، یهوذا در اینجا همان یهودای اسخریوطی نیست.
یهودای اسخریوطی بههیچوجه از خلفا و جانشینان خداوند در زمینش نیست؛ پس این پرسش که آیا این شخص یهودای اسخریوطی است، هیچ معنایی ندارد.
یهودای اسخریوطی نسلی نداشت؛ بلکه پس از حادثۀ بهصلیب کشیدن از دنیا رفت؛ بنابر این اگر او همان شخص باشد این پاسخ برای پرسش معنایی نخواهد داشت:
«لكنك ستحزن كثيراً عندما تري الملكوت وكل أجياله»:
كيف ليهوذا الاسخريوطي الطالح أن يرى الملكوت، نعم يمكن أن يرى الملكوت لو كان يهوذا هنا شخص إلهي جاء من الملكوت وهو عائد إلى الملكوت بعد انتهاء مهمته في الصلب بدلاً عن عيسى (علیه السلام)، فهو إذن ليس يهوذا الاسخريوطي.
«لیکن تو هنگامی که ملکوت و نسلش را ببینی بسیار غمانگیز خواهی شد.» :
چگونه یهودای اسخریوطیِ بدکاره میتواند ملکوت را ببیند؟! آری، میتواند ملکوت را ببیند اگر یهودا در اینجا شخصی الهی باشد که از ملکوت آمده باشد و پس از انجام وظیفۀ خود مبنی بر بهصلیب کشیدهشدن بهجای عیسی ع، به ملکوت بازگردد؛ بنابراین، این شخص، یهودای اسخریوطی نیست.
«و هنگامی که آن را شنید یهوذا به او گفت: من چه خیری را حاصل کردم؟ چراکه تو کسی هستی که مرا از آن نسل دور ساختی»:
یعنی همان نسلی که یهودای اسخریوطی از آن دور شده بود؟!
واقعیت آن است که این سخن فقط در یک صورت سخنی درست خواهد بود که این یهودا، همان یهودای اسخریوطی نباشد؛ بلکه شخصیتی الهی باشد که در زمان و نسل عیسی آمده، یعنی زمانی که زمان و نسل او نبوده است؛ وی برای انجام وظیفهای آمده بود و به همان جایی که آمده، بازمیگردد. همچنین به دنبال دعای عیسی ع آمده است تا بهصلیب کشیدهشدن از عیسی دور شود. به این ترتیب این سخن او که به عیسی ع میگوید «چرا که تو کسی هستی که مرا از آن نسل دور ساختی» درست و صحیح است.
بنابراین مانند متنی که پیشتر ارائه شد، یهودای گفتهشده در برخی متون انجیل یهوذا، همان یهودای اسخریوطی خائن نیست؛ همان کسی که به عیسی خیانت کرد و در پایان انجیل یهوذا آمده که او را به علمای یهود تسلیم نمود: (به یهودا نزدیک شدند و به او گفتند: اینجا چه میکنی؟ تو شاگرد یسوع هستی. پس یهودا همان طور که از او خواستند، پاسخشان را داد و اموالی (مبلغی) دریافت کرد و او را تسلیمشان نمود). [انجیل یهوذا: مشهد سوم.]
بلکه این یهودا همان طور که انجیل یهودا توصیفش میکند، انسانی صالح و حتی از جانشینان خداوند در زمینش است و برخی از فرزندانش نیز جانشینان خداوند در زمینش هستند. همچنین او از نسل عیسی و از زمان عیسی نیست؛ به این معنا که او در زمان عیسی از ملکوت فرود آمده است. علاوه بر همۀ اینها، متن بیان میکند این یهودا، همان کسی است که زمین را از عدلوداد پر خواهد ساخت و در آخرالزمان، سروری خواهد کرد.
اکنون تمام ویژگیهای یهوذا، بر نجاتدهندهای که در آخرالزمان میآید منطبق است؛ همان یهوذایی که بهجای عیسی به صلیب کشیده شد. در نهایت اگر ما از معنی کلمۀ یهوذا سؤال کنیم، این شخصیت را چهکسی خواهیم دید؟ خواهیم دید کلمۀ یهوذا در زبان عربی بهمعنی «ستایش» یا «ستایش کرد» (الحمد، أحمد) است و بر این معنی در تورات تأکید شده؛ آنجا که در تورات، سِفر پیدایش باب بیستونهم آمده است: (35 و بار دیگر حامله شده، پسری زایید و گفت: این مرتبه پروردگار را حمد میگویم. پس او را یهوذا نام نهاد. سپس از زاییدن باز ایستاد).
بنابر این یهوذا یعنی «ستایش گفت» (أحمد)؛ و این، اسم مهدی، رهاییبخش یا تسلّیدهندهای است که در آخرالزمان وعدهاش داده شده، و در تورات، انجیل، قرآن و وصیت رسول خدا حضرت محمد ص ذکر شده است.
همچنین در تورات و انجیل کسی که به صلیب کشیده شده است موافق با چنین چیزی توصیف شده و پس از دستگیرشدنش سخنی از او روایت میشود که نشان میدهد او شخصی حکیم است و با تمام وجود به آنچه بر او رفته، راضی است، و اینکه او غیر از یهودای اسخریوطی است. یهودای اسخریوطی شخصیتی بوده که شیطان بر او سیطره یافته است؛ از چنین شخصیتی حکمتی بیرون نمیتراود و امکان ندارد در آرامش و بهدور از ترس و اندوه باشد؛ آنهم در حالی که بهجای عیسایی که نسبت به او کفر ورزیده، به صلیب کشیده میشود!
در تورات، سفر اشعیا و در اعمال رسولان، باب هشتم چنین متنی دیده میشود: (... همانند برّهای بهسوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسی که ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید...).
بهعلاوه این متن بیان میکند او در کمال آرامش و اطمینانخاطر، بهسوی عذاب و بهصلیب کشیدهشدن میرود؛ همانطور که در واقعیت نیز چنین اتفاق افتاده است. بنابر این در اینجا نکتۀ دیگری وجود دارد که این متن به آن هدایت میکند: اینکه او هیچ صحبت و دادخواهیای نمیکند، و این حق که او فرستاده است را ابراز نمیکند؛ در حالی که عیسی ع برای علما و مردم دلیل میآورد و حقش را بیان میکرد؛ بنابراین اینکه او در سکوت بهسوی ذبحشدن پیش برود، بر عیسی صدق نمیکند.
در انجیل شخص بهصلیب کشیدهشده، به یکی از کسانی که با او به صلیب کشیده میشود، بشارت میدهد به بهشت خواهد رفت؛ چرا که از او دفاع کرده است. حال، آیا ممکن است با چنین حکمت و چنین بشارتدادنی از سوی بهصلیب کشیدهشده، این شخص همان یهودای اسخریوطی بوده باشد؟! یهودا اسخریوطی به چه بشارت میدهد، اگر خداوند شکل او را تغییر داده باشد و بهجای عیسایی که کافرش شده، بهسوی صلیب کشیده شود؟! اگر وضعیت او اینگونه است، آیا او خود نمیداند که بهیقین ستمکار است و عقوبت خواهد شد؛ پس کسی که از او دفاع کرده است را به کدامین فردوس بشارت میدهد؟!
(و یکی از آن دو خطاکار مصلوب بر وی کفر گفت که اگر تو مسیح هستی، خودت و ما را بِرَهان! 40 پس دیگری پاسخش داده، او را نهیب زد و گفت: مگر تو از خدا نمیترسی؟ چون تو نیز زیر همین حکم هستی. 41 اما ما به انصاف، چراکه جزای اعمال خود را یافتهایم؛ لیکن این شخص هیچ کار بیجا نکرده است! 42 پس به عیسی گفت: ای پروردگار، مرا به یاد آور هنگامی که به ملکوت خود درآیی. 43 عیسی به وی گفت: هرآینه به تو میگویم امروز تو با من در فردوس خواهی بود). [انجیل لوقا: ۲۳.]
همچنین در انجیل لوقا:
(33 و چون به موضعی که آن را کاسۀ سر میگویند رسیدند، او را در آنجا با آن دو خطاکار، یکی بر طرف راست و دیگری بر چپش مصلوب کردند. 34 عیسی گفت: ای پدر، اینها را بیامرز، زیرا نمیدانند چه میکنند). [انجیل لوقا: ۲۳.]
آنچه تقدیم شد و آنچه روایت شد غیرممکن است از سرِ حکمت و خردمندیِ نامتناقض از سوی شخص مصلوب باشد؛ در حالی که او در پستترین ظرفیتهای سفاهت و کمخردی قرار داشته یا پناه بر خدا شیطانی کافر همچون یهودای اسخریوطی بوده باشد؛ آنگونه که بعضی از آنها مشکل را اینگونه گرهگشایی کردهاند که او یهودای اسخریوطی بوده است؛ همینطور بی هیچ دلیلی، فقط برای اینکه او را شبیه عیسی قرار دهند که بهجایش به صلیب کشیده شد! [۷۰]
علاوه بر تمامیِ آنچه تقدیم شد، باید توجه داشت که یهودای اسخریوطی میآید و نیروهای امنیتی مذهبی را بهسوی شخص مصلوب هدایت میکند و باعث دستگیرشدن شبیهِ بهصلیب کشیده شده میشود؛ حال چگونه ممکن است یهودای اسخریوطی بههمراه پلیسها بیاید و آنها را بهسوی شبیه عیسی هدایت کند، در حالی که خودش همان شخص شبیه است؟! آیا مثلا یهودای اسخریوطی دو شخصیت دارد؟!
طرحهایی که ارائه میشوند باید از عقلانیت بیشتری برخوردار باشند و در چنین سطحی از سادگی و تناقضگویی قرار نگیرد. چگونه کسی که با چنین دیدگاهی دربارۀ یهودای اسخریوطی موافق است، این دیدگاه را عقلانی میداند؟ یعنی یهودای اسخریوطی همراه نیروهای امنیتی است و آنها را بهسوی شخص شبیه راهنمایی میکند و در عین حال خودش همان شخص شبیه است؛ یعنی او در یک مکان با دو شخصیت، دو صورت و دو حالت بهطور کاملاً متناقض وجود داشته باشد؟! این چه طرح و ایدهای است؟! وتعجب میکنم چطور برخی از این عده چنین دیدگاهی را میپذیرند. دیدگاهی که در چنین سطحی از تناقضات قرار دارد!
علاوه بر آنچه ارائه شد روایاتی نیز وجود دارد که گفتۀ بدون دلیل برخی از مسلمانان را مبنی بر اینکه مصلوب همان یهودای اسخریوطی است رد میکند؛ روایاتی که بیان میکنند شخصِ شبیه بهصلیب کشیدهشده، جوانی صالح و نیکوکار بهصورت عیسی بوده است [۷۱] .
حتی از پیامبر ص روایت شده است که او بهطور خاص از فرزندان امام علی ع است.[۷۲]
نتیجۀ آنچه تقدیم شد:
در تورات و انجیلی که مورد قبول مسیحیان است متونی وجود دارد که بیان میکنند عیسی به صلیب کشیده نشد و اگر هریک از این متون بهتنهایی کفایت نکند، مجموعۀ آنها بهمثابه دلیلی است مبنی بر اینکه شخص بهصلیب کشیدهشده، عیسی ع نبوده است؛
اینکه عیسی از خداوند میخواهد به صلیب کشیده نشود.
مصلوب نمیپذیرد با زبانش اقرار کند او پادشاه بنیاسرائیل است، با وجود اینکه عیسی پادشاه بنیاسرائیل بود. مصلوب، مریم ـمادر عیسی ع ـ را با عبارت «ای زن» خطاب قرار میدهد.
پطرس خودش را بهعنوان جایگزین عیسی داوطلب میکند؛ یعنی او همان شخص شبیه باشد «پطرس به او گفت: ای آقای من، اکنون چرا من نمیتوانم از پیِ تو بیایم؟ من جان خود را در راه تو خواهم نهاد» و عیسی نمیپذیرد؛ چراکه او میداند پطرس توانایی ادای چنین وظیفهای را ندارد و اینگونه به ناتوانیاش اشاره میکند که او سه مرتبه از مصلوب، برائت خواهد جست، و این قطعاً برائت از عیسی ع محسوب میشود.
با مقایسۀ سخن عیسی ع پیش از آمدن سربازان و دستگیرکردن مصلوب، با سخن مصلوب هنگام دستگیر شدنش، متوجه میشویم آنها دو شخصیت کاملاً متفاوت هستند و آنها در برابر پذیرش بهصلیب کشیدهشدن، دو موضعگیری مختلف را اتخاذ میکنند. آنکه میگوید: «آیا جامی را که پروردگار به من میدهد ننوشم؟!...» نمیتواند همان کسی باشد که ساعاتی پیش گفته بود: «ای پدر پدران، هرچیزی برای تو امکانپذیر است. این جام را از من بگذران.»
و از انجیل یهوذا:
مصلوب خود عیسی نیست؛ بلکه شخصی است که با عیسی ع اشتباه گرفته شده است.
مصلوب اینگونه توصیف میشود که او سیزدهمین است.
مصلوب اینگونه توصیف میشود که در آخرالزمان خواهد آمد تا سروری کند.
اسم مصلوب، یهوذا (همانطور که گفته شد بهمعنی احمد) است و یهودای اسخریوطی نیست.
مصلوب از ملکوت فرود آمده و از قوم عیسی ع نبوده است.
مصلوب فرزندانی دارد که خلفا و جانشینان خدا در زمینش هستند.
همچنین در تورات، انجیل و انجیل یهوذا متون واضحی وجود دارد که بیان میدارند شخصِ مصلوب نمیتواند یهودای اسخریوطی باشد، و در آنها پاسخی برای کسی وجود دارد که میگوید مصلوب همان یهودای اسخریوطی بوده است.
سوم: در روایات:
در کتابٔهای شیعه:
در تفسیر علی بن ابراهیم از ابوجعفر ع روایت شده است که فرمود: «عیسی ع در شبی که خداوند او را بهسوی خودش بالا برد، شبهنگام با یارانش وعده گذاشت و آنها به هنگام عصر گرد هم آمدند؛ در حالی که آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانهای داخل کرد. سپس از چشمهای که در گوشۀ خانه بود بر آنها خارج شد، در حالی که از سرش آب میریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا بهسوی خودش بالا میبرد و مرا از یهود پاک میگرداند. کدامیک از شما شبح من بر وی خواهد افتاد تا کشته و به صلیب کشیده شود و با من همدرجه گردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی.... سپس امام ع فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی ع آمدند... و آن جوان را که شبح عیسی ع بر وی افتاده بود گرفتند و او به قتل رسید و به صلیب کشیده شد.»[تفسیر قمی: ج۱ ص۱۰۳.]
این روایت بیان میکند شخص دیگری غیر از یهودای اسخریوطی وجود داشته که شبیه و همدرجۀ عیسی بوده و به صلیب کشیده شده است. عیسی خلیفهای از خلفای خداوند در زمینش، پیامبر، امام و از فرستادگان اولوالعزم است؛ بنابراین، این شبیهِ بهصلیب کشیدهشده حداقل، خلیفه و جانشینی از خلفای خداوند در زمینش بوده است: «کدامیک از شما شبح من بر وی خواهد افتاد، کشته و به صلیب کشیده میشود و با من همدرجه میگردد؟»
بهعلاوه در آنجا دوازده تن بههمراه عیسی حاضر بودند، آنهم در همان هنگامی که یهودا نزد علمای یهود بود تا عیسی را تسلیمشان کند؛ حال، نفر دوازدهم چهکسی میتواند باشد، غیر از مصلوبی که داخل و خارج میشود؛ بدون اینکه کسی غیر از عیسی ع حضورش را احساس کند یا حتی او را ببیند؟! (همانند برّهای بهسوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسی که ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید).
این موضوع وجود دارد و اگر با این وضوح در انجیلهای موجود دیده نمیشود، اکنون آنچه ارائه شد بیان میکند که:
(پس پروردگار به شمعون گفت: ای شمعون، اینک شیطان خواست شما را چون گندم غربال کند 32 لیکن من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود و هنگامی که بازگشتی برادران خود را استوار نما. 33 به وی گفت: ای پروردگار، حاضرم با تو بروم حتّی به زندان و بهسوی مرگ. 34 گفت: تو را میگویم ای پطرس، امروز خروس بانگ نزده باشد که سه مرتبه انکار خواهی کرد که مرا نمیشناسی). [انجیل لوقا: ۲۲.]
(شمعون پطرس به وی گفت: ای آقا، کجا میروی؟ عیسی پاسخ داد: جایی که میروم، اکنون نمیتوانی از پیِ من بیایی؛ ولی در آخر از پی من خواهی آمد.37 پطرس به او گفت: ای آقا، برای چه اکنون نتوانم از پی تو بیایم؟ جان خود را در راه تو خواهم نهاد. 38 عیسی به او جواب داد: آیا جان خود را در راه من مینهی؟ بهیقین به تو میگویم تا سه مرتبه مرا انکار نکرده باشی، خروس بانگ نخواهد زد). [انجیل یوحنا: ۱۳.]
آنچه روایت شد بیان میکند شخصِ شبیه، خلیفهای از خلفای خداوند و از کسانی بوده که کفار او را نمیپذیرند و میکُشند؛ همچنین از کسانی بوده است که هنگام بازگشتش او را پذیرا میشوند و مؤمنان برگزیدگان از او دفاع مینمایند.
از ابوجارود از ابوجعفر ع روایت شده است که فرمود: «این آیه (ای کسانی که ایمان آوردهاید، آیا شما را به تجارتی که از عذاب دردآور رهاییتان دهد راه بنمایم؟) پاسخ گفتند: اگر بدانیم آن چیست، قطعاً اموال و جان و فرزندانمان را در آن مینهیم. خداوند فرمود: (به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کنید ـتا این سخن خداوند متعالـ این است پیروزی بزرگ، و نعمتی دیگر که دوستش داری: نصرتی است از جانب خداوند و فتحی نزدیک)؛ یعنی در دنیا با فتح قائم؛
و نیز میفرماید فتح مکه، با این سخن (ای کسانی که ایمان آوردهاید، یاران خدا باشید ـتا این سخنشـ پس گروهی از بنیاسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند). فرمود: گروهی که کافر شدند کسانی هستند که شبیه عیسی ع را بهقتل رسانیدند و به صلیبش کشیدند و آنان که ایمان آوردند کسانی هستند که شبیه عیسی را پذیرفتند [۱] تا کشته نشود؛ پس گروهی که او را کشتند و به صلیب کشیدند را میکشند و این همان سخن خداوند متعال است که میفرماید: (پس ما کسانی را که ایمان آورده بودند بر ضد دشمنانشان مدد کردیم تا پیروز شدند).»تفسیر قمی: ج۲ ص۳۶۵ و ۳۶۶.
[۱] - در منبع عبارت «پذیرفتند» آمده است و درست، همان است که ما نگاشتیم. در چاپ موسسۀ اعلمی بیروت ـ لبنان چاپ اول، سال 1428قـ2007م، ص۷۰۰و۷۰۱ با لفظ «پذیرفتند» آمده است؛همانطور که ما نگاشتیم.
کسانی که ایمانآوردن به آنها برای مردم واجب است، آیا غیر از خلفا و جانشینان خداوند در زمینش هستند؟ «و آنان که ایمان آوردند، کسانی هستند که شبیه عیسی را تصدیق میکنند تا کشته نشود.»
بنابراین، روایت بهوضوح بیان میکند مصلوب، خلیفهای از خلفای خداوند در زمینش است و بر مردم واجب است هنگام آمدنش به این عالم، به او ایمان بیاورند و یاریاش کنند.
این نکته در انجیل وجود دارد و شخص شبیه که بهصلیب رفت بهوضوح بیان میکند: (عیسی پاسخ داد: پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان بود خادمانم میجنگیدند تا به دست یهودیان گرفتار نیایم. اما الآن پادشاهی من از این جهان نیست). [انجیل یوحنا: باب ۱۸.]
یعنی او بیان میکند هنگام بازگشتش به این عالم جسمانی و در قوم و زمان خودش، کسانی وجود خواهند داشت که از او دفاع میکنند تا تسلیم یهودیان زمانش نشود و او را به صلیب نکشند: «خادمانم میجنگیدند تا بهدست یهودیان گرفتار نیایم. اما الْآن پادشاهی من از این جهان نیست»، «و آنان که ایمان آوردند، کسانی هستند که شبیه عیسی را تصدیق میکنند تا کشته نشود.»
روایت شده است که شبیهِ مصلوب، از نسل رسول خدا ص است:
رسول خدا حضرت محمد ص در حالی که برای علی بن ابیطالب ع دعا میکند، میفرماید: «خداوندا، شکیبایی و مقاومت موسی را به او عطا فرما، و در نسلش شبیه عیسی ع را قرار بده. خداوندا، تو هستی جانشین من بر او و بر عترتش و بر ذریۀ پاک و مطهرش که پلیدی و آلودگی را از آنان دور کردی.» [غیبت نعمانی: ص۱۴۴.]
در کتابهای اهلسنت:
اهلسنت در تفسیرهایشان روایت میکنند کسی که به صلیب کشیده شد یهودای اسخریوطی نبود؛ بلکه جوانی همراه با حواریون بود:
سعید بن جبیر از ابنعباس روایت میکند: «عیسی بههمراه اصحابش خارج شد، آنهم هنگامی که خداوند اراده فرمود او را بالا ببرد. فرمود: «کدامیک از شما شباهت من بر او افتد، بهجای من کشته شود و با من همدرجه باشد؟» جوانی برخاست و گفت: من. فرمود: «بنشین.» سپس سخنش را تکرار کرد. آن جوان برخاست و عیسی گفت: «بنشین.» سپس تکرار کرد و آن جوان برخاست و گفت: من. فرمود: «آری، تو همانی.» او شبیه عیسی شد و عیسی رفع گردید. یهود آمدند، آن مردِ شبیه را گرفتند، او را بهقتل رساندند و سپس بر دارش کردند. و وهب بن منبه و قتاده و سدی نیز همین سخن را گفتهاند.» [زاد المسیر فی التفسیر ـ ابنجوزی: ج۲ ص۲۱۸.]
«بشر بن معاذ برای ما روایت کرد و گفت: از یزید از سعید از قتاده، که دربارۀ این سخن خداوند متعال (ما مسیح عیسی بن مریم فرستادۀ خداوند را کشتیم در حالی که او را نکشتند.... تا این سخن …وخداوند پیروزمند حکیم است) گفت: یهودیان ـآن دشمنان خداـ به قتل عیسی بن مریم فرستادۀ خداوند شهره شدند، و چنین پنداشتند او را به قتل رساندند و به صلیب کشیدند. به ما گفته شده پیامبر خدا عیسی بن مریم به یارانش فرمود: «کدامیک از شما شباهت من بر وی افتد تا کشته شود؟» مردی از بین یارانش گفت: من، ای پیامبر خدا. آن مرد به قتل رسید و خداوند پیامبرش را حفظ کرد و بهسوی خودش بالا برد.
حسن بن یحیی برای ما روایت کرد و گفت: عبدالرزاق به ما خبر داد و گفت: معمر از قتاده به ما خبر داد و دربارۀ این سخن خداوند متعال: (و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد) گفت: شبههای بر مردی از حواریون واقع گشت و کشته شد. عیسی بن مریم این را بر آنان عرضه داشت و فرمود: «کدامیک از شما شباهت من بر وی واقع شود و بهشت برایش باشد؟» مردی گفت: بر من.
مثنی برای ما روایت کرد و گفت: از ابوحنیفه از شبل از ابن ابینجیح از قاسم بن ابیبزه روایت کرد و گفت: عیسی بن مریم فرمود: «کدامیک از شما شباهت من بر وی افتد و بهجای من بهقتل برسد؟» مردی از یارانش گفت: من ای رسول خدا. شباهت وی بر وی افتاد و او را کشتند. این مصداق سخت حقتعالی است: (و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد).
قاسم برای ما روایت کرد و گفت: از حسین از حجاج از ابنجریح روایت کرد و گفت: به ما چنین رسید که عیسی بن مریم به یارانش فرمود: «کدامیک از شما داوطلب میشود و شباهت من بر وی میافتد و کشته میشود؟» مردی از یارانش گفت: من ای پیامبر خدا. شباهت بر وی افتاد و بهقتل رسید و خداوند پیامبرش را بهسوی خودش بالا برد.
محمد بن عمرو برای ما روایت کرد و گفت: از ابوعاصم از عیسی از ابن ابینجیح از مجاهد دربارۀ این سخن ﴿شُبِّهَ لَهُمْ﴾ (امر بر ایشان مشتبه شد) گفت: مردی غیر از عیسی را به صلیب کشیدند، در حالی که فکر میکردند او همان عیسی است.
مثنی برای ما روایت کرد و گفت: از ابوحنیفه از شبل از ابن ابینجیح از مجاهد: (بلکه امر بر ایشان مشتبه شد) و مثل آن را ذکر کرد.
قاسم برای ما روایت کرد و گفت: از حسین از حجاج از ابنجریح از مجاهد روایت کرد و گفت: مردی را با عیسی اشتباه گرفتند و تصور کردند او عیسی است، پس او را به صلیب کشیدند و خداوند عیسی را بهسوی خودش سلامت و زنده بالا برد.» [جامع البیان در تفسیر قرآن: ابنجریر طبری: ج۶ ص۲۱.]
«سپس خداوند سبحان خبر میدهد بنیاسرائیل عیسی را بهقتل نرساندند و بهصلیبش نکشیدند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد. راویان در این ماجرا اختلاف کردند، اما در این تردید ندارند که عیسی ع بر روی زمین حرکت میکرد و به خداوند دعوت مینمود. بنیاسرائیل بهدنبال او بودند و حکومت آنها در آن زمان به دست خراجگزاران و باجگیران بود. حواریونی که همراه او بودند هر کجا عیسی میرفت به او میپیوستند. گاهی اوقات فرمان عیسی را دریافت نمیکردند. روایت شده است مالیاتی بر مردی از یهود واقع شد و بهخاطر آن پیوسته در تنگنا بود. تا در نهایت مکان او را نشان داد. وقتی عیسی و یارانش متوجه شدند جستجوگرانشان به آنها رسیدند، با دیدن بنیاسرائیل وارد خانه شدند. روایت شده که آنها، دشمن آن سیزده نفر بودند و روایت شده: دوازده نفر. آنها شبانه محاصره شدند. روایت شده عیسی آن شب حواریون را از خود جدا کرد و آنها را بهدوردستها متوجه نمود و خودش همراه با مردی باقی ماند. عیسی رفع شد و شباهت بر آن مرد افتاد و آن مرد بهصلیب کشیده شد.» [جواهر الحسان في تفسیر القرآن ـ ثعالبی: ج۲ ص۳۲۶.]
«یهود بر قتل او اجتماع کردند. خداوند خبر میدهد که او را به آسمان بالا برد و از همراهی با یهود پاکش نمود. ایشان به یارانش فرمود: کدامیک از شما راضی میشود شباهت من بر وی افتد، کشته شود، به صلیب کشیده شود و به بهشت وارد شود؟ مردی از بینشان گفت: من؛ و شباهت بر وی افتاد، کشته و مصلوب شد.» [تفسیر مدارک التنزیل و حقایق التأویل ـ نسفی.]
«... والیِ بیتالمقدس با آن موافقت کرد، و او به همراه گروهی از یهود به خانهای رفتند که عیسی به همراه یارانش که دوازده یا سیزده نفر میشدند، در آنجا بودند. و نیز گفته سیزده نفر بودند؛و آنروز، جمعه بعد از ظهر، شبِ شنبه بود. آنجا را محاصره کردند. هنگامی که متوجه آنها شد و اینکه آنها نمیتوانند بر او داخل شوند یا او بهسویشان خارج شود، به یارانش فرمود: «کدامیک از شما شباهت من بر وی افتد، در حالی که او دوست و همراه من در بهشت باشد؟» آن جوان از میانشان داوطلب شد. گویی از این مأموریت کوچکش شمرد. برای دومین و سومین بار نیز تکرار کرد و هر دفعه کسی جز آن جوان داوطلب نمیشد. پس فرمود: «تو همانی.» خداوند شباهت عیسی را بر او انداخت، بهطوری که گویی خود او شد. روزنهای در سقف خانه ایجاد شد و عیسی ع را چرتی فرا گرفت و به آسمان بالا رفت، همان طور که خداوند متعال میفرماید: (آنگاه که خداوند به عیسی فرمود من تو را میمیرانم و بهسوی خودم بالا میبرم). هنگامی که او رفع شد آن عده خارج شدند. هنگامی که آن گروه، آن جوان را دیدند پنداشتند او عیسی است. او را همان شب گرفتند، به صلیبش کشیدند و خار بر سرش نهادند.... (و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد)؛ یعنی شبیهش را دیدند و پنداشتند اوست.» [تفسیر ابنکثیر: ج۱ ص۵۸۷.]
بنابراین نتیجهای که از تورات، انجیل، قرآن، عقل و روایات به دست میآید این است که شخص مصلوب، عیسی و نیز یهودای اسخریوطی نبوده است، و میبینیم روایات بیان میکنند او از نسل رسول خدا ص و علی ع بوده و اشاره میکنند او خلیفهای از خلفای خداوند است. حال ما چه باید بکنیم؟! آیا همچنان باید جدال کنیم، این روایات را رد کنیم و اوهام و خیالات خودمان را دنبال کنیم ـاوهامی که جز هوا و هوس، مبنای دیگری ندارندـ و به پندارهایی بپردازیم که با متون تورات، انجیل و روایات نقل شده در تعارض هستند و عقل نیز آنها را نمیپذیرد؟! و بگوییم شخص مصلوب، یهودای اسخریوطی بوده است؟! و بگوییم این یک بز است حتی اگر بپرد؟! یا باید آن چیزی را بگوییم که هم کتابهای آسمانی تورات، انجیل، قرآن، و هم متون رسیده از رسول خدا و اهلبیت او ع بر آن اتفاق دارند؛ اینکه شخص مصلوب عیسی ع نیست، انسانی صالح است و خلیفهای از خلفای خداوند در زمینش بوده است. فرد مصلوب، از آلمحمد ع و از فرزندان علی ع است، و تمام این حقایق از متون تورات، انجیل، قرآن و سخنان محمد و آلمحمد ع گرفته شده است و هیچ معارض معتبری برایشان وجود ندارد!
———————*******———————
[۷۰]- من علماء المسلمين نكتفي بذكر مثالين من الذين قالوا إن الذي صلب بدل من عيسى (علیه السلام) الأول من السنة والثاني من الشيعة ثم ننقل طرح مركز الأبحاث العقائدية التابع لأعلى هيئة مرجعية الممثلة بالسيستاني وفقهاء النجف وقم:
[۷۰] - از علمای مسلمان به ذکر دو مثال بسنده میکنیم. از کسانی که گفتهاند شخص دیگری بهجای عیسی ع بهصلیب رفت که اولی از اهلسنت و دومی از شیعه است. سپس نظر مرکز تحقیقات عقیدتی را که زیر نظر هیئت بلندمرتبۀ مرجعیت و نمایندۀ سیستانی و فقهای نجف و قم است نقل میکنیم:
- قال الشيخ العلامة بدر الدين العيني: (...حدثنا قتيبة بن سعيد، قال: حدثنا الليث، عن ابن شهاب، عن ابن المسيب، أنه سمع أبا هريرة رضي الله تعالى عنه يقول: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: والذي نفسي بيده ليوشكن أن ينزل فيكم ابن مريم حكماً مقسطاً فيكسر الصليب ويقتل الخنزير ويضع الجزية ويفيض المال حتى لا يقبله أحد ........ قلت: فتح لي هنا معنى من الفيض الإلهي، وهو: أن المراد من كسر الصليب إظهار كذب النصارى حيث ادعوا أن اليهود صلبوا عيسى عليه الصلاة والسلام على خشب، فأخبر الله تعالى في كتابه العزيز بكذبهم وافترائهم، فقال: "وما قتلوه وما صلبوه لكن شبه لهم" (النساء: ۱۵۷). وذلك أنهم لما نصبوا له خشبة ليصلبوا عليها، ألقى الله تعالى شبه عيسى على الذي دلهم عليه، واسمه: يهوذا، وصلبوه مكانه، وهم يظنون أنه عيسى، ورفع الله عيسى إلى السماء، ثم تسلطوا على أصحابه بالقتل والصلب والحبس حتى بلغ أمرهم إلى صاحب الروم) عمدة القاري في شرح صحيح البخاري - العيني: ج۱۲ ص۳۵.
-علامه بدرالدین عینی میگوید: «... قتیبة بن سعید از لیث از ابنشهاب از ابنمسیب از ابوهریره از رسول خدا ص نقل میکند که فرمود: «قسم به کسی که جان من در دست اوست، بهزودی پسر مریم در بین شما نزول میکند، در حالی که داوری دادگر است؛ صلیب را میشکند، خوک را میکشد، جزیه قرار میدهد و تا جایی بخشش مال میکند که دیگر کسی آن را نپذیرد...» میگویم: در اینجا معنایی از فیض الهی برای من گشوده شد؛ اینکه منظور از شکستن صلیب، اظهار دروغگویی مسیحیان است؛ چرا که ادعا کردند یهود، عیسی (علیه الصلاة و السلام) را بر تنۀ درخت بهصلیب کشید و خداوند در کتاب عزیزش از دروغوافترای آنان خبر داد: (و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دارش نکردند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد). (نساء: ۱۵۷) و این از آنجهت بود که وقتی آنان چوبۀ داری قرار دادند تا او را بر آن بهصلیب بکشند، خداوند متعال شباهت عیسی را بر کسی که آنان را بهسوی عیسی راهنمایی کرد، افکند. نام این شخص یهودا بود و بهجای او بهصلیب رفت در حالی که آنان گمان میکردند او عیسی است و خداوند، عیسی را بهسوی آسمان بالا برد. سپس یاران او را کشتند، به دار آویختند و زندانی کردند؛ تا جایی که خبر آنها به پادشاه روم رسید.» (عمدة القاری در شرح صحیح بخاری: ج۱۲ ص۳۵)
- الشيخ ناصر مكارم الشيرازي يجعل الأطروحة أن يكون الشبيه هو الخائن محتملة ويدافع عن الاحتمال المتناقض والساذج:
(...... ۴- يستنتج من نصوص جميع الأناجيل أن المقبوض عليه قد اختار الصمت أمام "بيلاطيس" الحاكم الرومي لبيت المقدس - آنذاك - ولم يتفوه إلا بالقليل دفاعاً عن نفسه ويستبعد كثيراً أن يقع عيسى المسيح (علیه السلام) في خطر كهذا ولا يدافع عن نفسه بما يستحقه الدفاع عن النفس ، وهو المعروف بالفصاحة والبلاغة والشجاعة والشهامة.
ألا يحتمل في هذا المجال أن يكون شخص آخر - ك"يهوذا الأسخربوطي" الذي خان ووشى بعيسى المسيح (علیه السلام) وكان يشبهه كثيراً - قد وقع هو بدل المسيح في الأسر.
وأنه لهول الموقف قد استولى عليه الخوف والرعب، فعجز عن الدفاع عن نفسه أو التحدث أمام الجلادين بشيء....) الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل - الشيخ ناصر مكارم الشيرازي: ج۳ ص٥٢٩ – ٥٣٠.
-دوم: شیخ ناصر مکارم شیرازی احتمال میدهد شخص شبیه، همان کسی است که خیانت کرده و از این احتمال متناقض و سادهلوحانه دفاع میکند:
«....4ـ از متون همۀ انجیلها این نتیجه بهدست میآید، کسی که دستگیر شد در حضور «پیلاتس» حاکم رومیِ بیتالمقدس در آن زمان، سکوت را برگزید و دهان بهسخن نگشود مگر اندکی برای دفاع از خویش؛ و این بسیار دور از ذهن است که عیسی مسیح ع در چنین موقعیت خطری واقع شود، ولی آنگونه که باید از خود دفاع نکند؛ درحالی که او به فصاحت، بلاغت، شجاعت و شهامت معروف است.
آیا این احتمال وجود ندارد که شخص دیگری بهجای مسیح دستگیر شود؟ مانند «یهودای اسخریوطی» که خیانت کرد و از عیسی مسیح ع بدگویی نمود و بسیار به او شبیه بود.
سپس در این موقعیت، ترس و رُعب بر او چیره شد؛ در نتیجه از دفاع از خودش یا اینکه در حضور جلادان سخنی بگوید ناتوان گردید... .» (تفسیر نمونه: ج۳ ص۵۲۹- ۵۳۰)
فلا أدري كيف وقع الشيخ الشيرازي في هكذا خطأ مع أنّ المنقول في الأناجيل وفي روايات أهل البيت (ص) - إن كان اطلع الشيخ الشيرازي عليها - عن الشخص الذي ألقي عليه القبض ثم تعرض للمحاكمة ثم التعذيب ثم الصلب مواقف وأقوال لا تحتاج إلى عناء للقطع بدفع الاحتمال ؟؟؟!!!
نمیدانم چگونه شیخ شیرازی دچار چنین اشتباهی شده است، در حالی که متون انجیلها و روایات اهلبیت ع ـاگر شیخ شیرازی از آنها مطلع باشدـ در رابطه با شخصی که دستگیر، محاکمه، شکنجه و بهصلیب کشیده شد، مواضع و سخنانی را بیان میکنند که بدون هیچ زحمتی موجب یقین و پناهنبردن به احتمالات خواهد شد؟!
ولننقل الآن كلاماً لمركز الأبحاث العقائدية التابع للمرجع السيستاني وهو يجعل المصلوب هو الخائن بدون أي دليل:
مرکز تحقیقات عقیدتی زیر نظر سیستانی، بدون هیچ دلیلی، شخص بهصلیبرفته را همان شخص خائن معرفی میکند:
السؤال هو: (لقد قرأت أنّ المسيحيين يعتقدون بأن إنجيل برنابا هو إنجيل محرف ولا يمكن الاعتداد به ! إلا يوجد مصدر آخر لإثبات عدم صلب المسيح (علیه السلام) ؟).
الجواب من مركز الأبحاث العقائدية التابع للمرجع السيستاني:
پرسش: «من اینچنین خواندهام که مسیحیان، انجیل برنابا را تحریفشده و غیرقابلاعتماد میدانند! آیا منبع دیگری برای اثبات بهصلیبنرفتن مسیح ع وجود دارد؟»
پاسخ مرکز تحقیقات عقیدتی زیر نظر سیستانی:
(... توجد أدلة وشواهد كثيرة بالإضافة إلى ما ذكرناه في الجواب السابق بالنسبة إلى عدم صلب المسيح (علیه السلام) نذكر منها مثلاً لا حصراً:
أولاً: إن صلب المسيح لم يشهده أي مسيحي، بل أثبت الإنجيل نفسهبأن الحواريين قد تفرقوا عن المسيح وآخرهم سمعان بطرس حينما أنكره ثلاث مرات بعد إلقاء القبض على المسيح (علیه السلام)ظاهراً وذلك ما أخبره به المسيح صورة وسنذكر النص الإنجيلي في ذلك كله. فعلى ذلك الظاهر وما بثته الحكومات أنهم صلبوا المسيح فتكلم الناس بذلك وتناقلوه وصدقوه.
ثانياً: من المسلَّم به أن إلقاء القبض على المسيح حصل نتيجة خيانة أحد الحواريين وهو يهوذا الاسخريوطي والقرآن الكريم يثبت أن المسيح (علیه السلام)الذي ألقي القبض عليه ثم صلب شُبِّه لهم، أي أن الله تعالى عاقب يهوذا الخائن وشبهه بالمسيح وصلب هو بدلاً عن المسيح: "وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُم" النساء: ۱۵۷.
«علاوه بر آنچه در پاسخ قبل بیان کردیم، دلایل و شواهد بسیاری وجود دارد که مسیح ع بهصلیب نرفته است؛ به عنوان نمونه:
اول: هیچیک از مسیحیان بهصلیبرفتن مسیح را مشاهده نکردند؛ بلکه خود انجیل ثابت میکند حواریون از اطراف مسیح پراکنده شدند و آخرین آنها شمعون پطرس بود که زمانی که مسیح ع را بهظاهر دستگیر کردند سه مرتبه او را انکار کرد و این مطلب را مسیح به او خبر داده بود و ما تمامی متنهای انجیل را در این رابطه نقل خواهیم کرد. بنابراین بهحسب ظاهر و اطلاعرسانی حکومتها که میگفتند او را به صلیب کشیدهاند، مردم نیز چنین سخن گفتند و بر سر زبان آنها افتاد و آن را تصدیق کردند.
دوم: این پذیرفتهشده است که دستگیرشدن مسیح، در اثر خیانت یکی از حواریون که یهودا اسخریوطی بود صورت پذیرفت و قرآن کریم ثابت میکند مسیحی که دستگیر شد و به صلیب رفت بر ایشان مشتبه شد؛ یعنی خداوند متعال یهودای خائن را عقوبت کرد، او را شبیه مسیح کرد و او بهجای مسیح بهصلیب رفت: (و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دارش نکردند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد). (نساء: ۱۵۷)
وبذلك يتضح الغموض الإنجيلي والتناقض العجيب في بيان كيفية نهاية يهوذا حيث اختلفت الأناجيل في توبته وندمه وعدم ذلك، وكذلك اختلفوا في كيفية موته بل حتى في موته أصلاً، فلنا الحق أن نقول خائن مثل يهوذا كيف تغافل عنه المسيحيون آنئذٍ ولو بعد حين كيف تركوه وتركوا أخباره وتركوا معرفة مصيره الذي ينبغي الاهتمام به وجزائه وخزيه في الدنيا ليزداد الناس إيماناً واطمئناناً ؟.....)مركز الأبحاث العقائدية التابع للسيستاني:
http://www.aqaed.com/faq/2052/
به این ترتیب ابهام انجیل و تناقض عجیبی که در بیان چگونگی عاقبت یهودا وجود دارد روشن میشود؛ آنجا که انجیلها در توبه و پشیمانشدن او و اینکه چنین اتفاقی رخ نداد اختلاف دارند. همچنین در چگونگی مردنش و حتی در اینکه او مرده باشد اختلاف دارند. ما حق داریم بگوییم چگونه مسیحیان در آن زمان از خائنی چون یهودا غافل شدند؛ هرچند پس از مدتی! چگونه او را رها کردند، اخبارش را ترک گفتند و شناخت آخر و عاقبتش را رها کردند؟! شناختی که باید به آن توجه شود و (نیز) جزا و پستی و حقارت او در این دنیا؛ تا به این ترتیب ایمان و اطمینان مردم افزایش بیابد؟» (مرکز تحقیقات عقیدتی زیر نظر سیستانی /2052/
(http://www.aqaed.cpm/faq
[٧١]- أما الروايات فهي موجودة عند كل المسلمين سنة وشيعة، وهذه بعض الأمثلة منها:
عند السنة:
- جاء في كتاب فتاوى وأحكام لابن جبرين: (على من ألقي شبه عيسى (علیه السلام).
[س ١٤]: هل الرواية التي تقول: إن شبه عيسى (علیه السلام) ألقي على الرجل الذي أراد الوشاية به صحيحة أم لا ؟
[۷۱]- روایات مربوط به این مسئله در کتب شیعه و سنی موجود است که برخی از آنها را در اینجا نقل میکنیم: از اهلسنت:
-در کتاب فتاوی و احکام ابنجبرین آمده است: «چهکسی شبیه عیسی ع شد.
[س۱۴]: آیا روایتی که میگوید: شباهت به عیسی ع بر کسی که خیانت کرد واقع شد صحیح است یا خیر؟
الجواب: المشهور أن الذي شبه لهم شاب من الحواريين أتباع عيسى؛ فقد ذكر ابن كثير عند تفسير قوله تعالى: (وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ) (إن اليهود سعوا في قتله عند أحد ملوكهم، فأرسل من يطلبه فلما أحس بهم قال لأصحابه: أيكم يلقى عليه بشبهي وهو رفيقي في الجنة ؟ فانتدب لذلك شاب منهم. فقال: أنت هو، وألقى الله عليه شبه عيسى حتى كأنه هو، فرفع عيسى إلى السماء، فلما رفع خرج أولئك النفر، فلما رأوا ذلك الشاب ظنوا أنه عيسى فأخذوه وصلبوه).
پاسخ: مشهور است کسی که دربارهاش دچار شبهه شدند جوانی از حواریون و پیروان عیسی بود. ابنکثیر در تفسیر این سخن خداوند: (و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دارش نکردند؛ بلکه امر بر ایشان مشتبه شد) میگوید: «یهود برای کشتن او نزد یکی از حاکمانشان سخنچینی کردند و او کسی را برای دستگیریاش فرستاد. هنگامی که عیسی متوجه آنان شد به یاران خود گفت: کدامیک از شما شبیه من میشود تا در بهشت همنشین من باشد؟ جوانی از بین آنها این کار را پذیرفت. عیسی به او گفت تو همان هستی و خداوند او را شبیه عیسی کرد؛ گویا خود عیسی بود. پس عیسی بهسوی آسمان بالا برده شد. سپس یارانش خارج شدند و مخالفین، زمانی که آن جوان را دیدند گمان کردند او عیسی است؛ پس او را گرفتند و بهصلیب کشیدند.»
ثم ذكر الرواية بذلك عن ابن عباس عند ابن أبي حاتم ثم ذكر عن وهب بن منبه عند ابن جرير أن الذي شبه لهم هو شمعون أحد الحواريين وكان اليهود قد أخذوه وقالوا: هذا من أصحاب عيسى فجحد ثم أخذه آخرون فجحد، ثم قال لهم: ما تجعلون لي إن دللتكم على المسيح ؟ فجعلوا له ثلاثين درهماً فأخذها ودلهم عليه، وكان شبه عليهم قبل ذلك، فأخذوه وربطوه بالحبل وجعلوا يقودونه ويبصقون عليه ويلقون عليه الشوك، حتى أتوا به الخشبة التي أرادوا أن يصلبوه عليها، فرفعه الله وصلبوا ما شبه لهم. ثم ذكر أن بعض النصارى قال إنه (ليودسركريايوطا) وهو الذي شبه لهم فصلبوه وهو يقول: إني لست بصاحبكم، أنا الذي دللتكم عليه. والله أعلم أي ذلك كان) فتاوى وأحكام في نبي اللّهِ عِيسَى عليه السَّلام - للشيخ عبد الله بن عبد الرحمن بن جبرين:
http://ibn-jebreen.com/?t=books&;cat=6&book=3&toc=174&page=166&subid=32498
سپس روایتی را که ابن ابیحاتم از ابنعباس و ابنجریر از وهب بن منبه نقل میکند ذکر میکند کسی که در او دچار شبهه شدند، شمعون، یکی از حواریون بوده است که یهود او را دستگیر کردند و گفتند او از یاران عیسی است و او انکار کرد. سپس افراد دیگری او را دستگیر کردند و باز انکار کرد. سپس به آنها گفت: اگر مسیح را به شما تحویل دهم چهچیزی نصیب من میشود؟ به او سی درهم دادند و او مکان عیسی را به آنها گفت و قبل از این مسئله، امر بر آنها مشتبه شد. پس او را دستگیر کرده با طناب بستند و او را میکشیدند و به او آب دهان میانداختند و بر او خار میریختند؛ تا اینکه او را کنار چوبی که میخواستند او را بر آن بهصلیب بکشند آوردند. پس خدا عیسی را بالا برد و کسی را که بر آنها مشتبه شده بود به صلیب کشیدند. سپس میگوید بعضی از مسیحیان میگویند «لیودس زکریا یوطا» بر آنها مشتبه شد و او را به صلیب کشیدند؛ در حالی که میگفت من صاحب شما نیستم؛ من کسی هستم که شما را بهسوی او راهنمایی کرد. و خداوند بهتر میداند کدامیک از آنها بوده است.» (فتاوی و احکام دربارۀ نبی خدا عیسی ع ـ شیخ عبدالله بن عبدالرحمن بن جبرین:
http://ibn-jebreen.com/?t=books&cat=6&book=3&toc=174&page=166&subid=32498
قال ابن كثير في تفسيره: (قال ابن أبي حاتم: حدثنا أحمد بن سنان حدثنا أبو معاوية عن الأعمش عن المنهال بن عمرو عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: لما أراد الله أن يرفع عيسى إلى السماء خرج على أصحابه وفي البيت اثنا عشر رجلاً من الحواريين يعني فخرج عليهم من عين في البيت ورأسه يقطر ماء فقال: إن منكم من يكفر بي اثني عشر مرة بعد أن آمن بي قال: ثم قال أيكم يلقى عليه شبهي فيقتل مكاني ويكون معي في درجتي فقام شاب من أحدثهم سنا فقال له: اجلس. ثم أعاد عليهم فقام ذلك الشاب فقال: اجلس. ثم أعاد عليهم فقام الشاب فقال: أنا فقال: هو أنت ذاك فألقى عليه شبه عيسى ورفع عيسى من روزنة في البيت إلى السماء قال: وجاء الطلب من اليهود فأخذوا الشبه فقتلوه ثم صلبوه ... ... وهذا إسناد صحيح إلى ابن عباس ورواه النسائي عن أبي كريب عن أبي معاوية بنحوه وكذا ذكره غير واحد من السلف أنه قال لهم أيكم يلقى عليه شبهي فيقتل مكاني وهو رفيقي في الجنة) تفسير القرآن - بن كثير: ص۵۸۸.
ابنکثیر در تفسیر خود میگوید: «ابن ابیحاتم میگوید: احمد بن سنان از ابومعاویه از اعمش از منهال بن عمرو از سعید بن جبیر از ابنعباس نقل میکند: زمانی که خدا اراده کرد عیسی را بهسوی آسمان بالا ببرد بهسوی یاران خودش رفت، در حالی که در خانه دوازده نفر از حواریون حضور داشتند؛ یعنی از چشمهای که داخل خانه بود بر آنان بیرون آمد، در حالی که از سرش آب میچکید و گفت: فردی از بین شما بعد از آنکه به من ایمان آورده، دوازده مرتبه به من کافر میشود. او میگوید سپس عیسی گفت: کدامیک از شما حاضر است شبیه من شود و بهجای من کشته شود و در بهشت با من هممقام باشد؟ جوانترین آنها برخاست. عیسی به او گفت: بنشین. دوباره سؤال خود را تکرار کرد و همان جوان ایستاد و عیسی گفت: بنشین. دوباره سؤال خود را تکرار کرد و همان جوان ایستاد و گفت: من. عیسی گفت: تو همان هستی. بنابراین چهرۀ عیسی بر او واقع شد و عیسی از دریچۀ خانه بهسوی آسمان بالا برده شد. او میگوید: یهودیانی که در جستجوی او بودند آمدند و شبیه را دستگیر کرده، او را کشتند و سپس به صلیب کشیدند... سند این حدیث تا ابنعباس صحیح است و نسایی از ابیکریب از ابومعاویه به همین نحو نقل کرده است و افراد دیگری از گذشتگان نقل کردهاند که عیسی گفت کدامیک از شما شبیه من میشود تا بهجای من کشته شود و در بهشت همنشین من باشد؟» (تفسیر القرآن، ابنکثیر: ص ۵۸۸)
وقال ابن كثير في كتاب البداية والنهاية (ج٢ ص٨٥): إسناده صحيح على شرط مسلم، وفي فتح القدير (ج١ ص٨٠٠) للشوكاني رجاله رجال الصحيح ورقيت قصته عليه السلام من طرق بألفاظ مختلفة.
ابنکثیر در کتاب البدایة و النهایة ج۲ ص۸۵ میگوید: اسناد این حدیث بنا به شرط مسلم صحیح است و در فتح القدیر شوکانی ج۱ ص۸۰۰ آمده رجال آن صحیح است و قصۀ عیسی ع از طرق مختلف با الفاظ گوناگون نقل شده است.
عند الشيعة:
- في تفسير علي بن إبراهيم، عن أبي جعفر الصادق (علیه السلام)، قال: (إن عيسى (علیه السلام) وعد أصحابه ليلة رفعه الله إليه فاجتمعوا عند المساء، وهم اثنا عشر رجلاً فأدخلهم بيتاً ثم خرج عليهم من عين في زاوية البيت وهو ينفض رأسه من الماء، فقال: إن الله رافعي إليه الساعة ومطهري من اليهود فأيكم يلقي عليه شبحي فيقتل ويصلب ويكون معي في درجتي، قال شاب منهم: أنا يا روح الله قال فأنت هُوَ ذا ... ثم قال (علیه السلام): إنّ اليهود جاءت في طلب عيسى (علیه السلام) من ليلتهم ... وأخذوا الشاب الذي ألقي عليه شبح عيسى (ع) فقتل وصلب) تفسير القمي: ج١ ص١٠٣.
از شیعه:
-در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق ع نقل میکند که فرمود: «عیسی ع در شبی که خداوند او را بهسوی خودش بالا برد، شبهنگام با یارانش وعده گذاشت و آنها به هنگام عصر گرد هم آمدند؛ در حالی که آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانهای داخل کرد. سپس از چشمهای که در گوشۀ خانه بود بر آنها خارج شد، در حالی که از سرش آب میریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا بهسوی خودش بالا میبرد و مرا از یهود پاک میگرداند. کدامیک از شما شبح من بر وی خواهد افتاد تا کشته و بهصلیب کشیده شود و با من همدرجه گردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی.... سپس امام ع فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی ع آمدند... و آن جوان را که شبح عیسی ع بر وی افتاده بود گرفتند و او به قتل رسید و بهصلیب کشیده شد.» (تفسیر قمی:ج۱ ص۱۰۳)
تعليق:
المستفاد من الروايات السابقة هو أنّ الذي ألقي عليه الشبه شاب صالح هو اختار وقبل ما عرضه عيسى (ع)على حوارييه، فهذا الشاب رضي أن يتحمل ما لم يقدر عليه عيسى (ع) ولا حواريوه.
ولنلاحظ أيضاً أنّ في الروايات التي ذكرناها (وفي غيرها أيضاً) عدد الحاضرين عند عيسى (ع) هم ١٢، ومعلوم أنّ يهوذا الاسخريوطي كان عند اليهود حينها، والشخص الذي اختاره التلاميذ ليكمل العدد ١٢ بدل يهوذا الاسخريوطي لم يتم اختياره إلا بعد حادثة الصلب.
پینوشت:
از روایات گذشته چنین برداشت میشود کسی که شباهت به عیسی بر او واقع شد جوان صالحی بود که آنچه را که عیسی ع بر حواریون خود عرضه داشت پذیرفت؛ پس این جوان راضی شد آنچه را که عیسی ع و حواریون او تحملش را نداشتند تحمل کند. همچنین قابل توجه است در روایاتی که بیان کردیم (و نیز در دیگر روایات) تعداد حاضرین نزد عیسی ع ۱۲ نفر بوده و واضح است یهودای اسخریوطی در آن هنگام نزد یهود بود و تنها بعد از واقعۀ صلیب بود که شاگردان مسیح شخصی را بهجای یهودای اسخریوطی برگزیدند تا عدد ۱۲ را تکمیل کنند.
[٧٢]- توجد على الأقل روايتين تبين أنّ المصلوب من ولد علي (ع) ورسول الله (ص):
[۷۲]- حداقل دو روایت وجود دارد که بیان میکند شخص بهصلیبرفته از نسل علی ع و رسول خدا ص است:
- الرواية الأولى:
قال رسول الله محمد (ص) وهو يدعو لعلي ابن أبي طالب (ع): (اللهم أعطه جلادة موسى، واجعل في نسله شبيه عيسى (ع)، اللهم إنك خليفتي عليه وعلى عترته وذريته الطيبة المطهرة التي أذهبت عنها الرجس والنجس) الغيبة للنعماني: ص١٤٤.
-روایت اول:
رسول خدا حضرت محمد ص در حالی که برای علی بن ابیطالب ع دعا میکرد چنین فرمود: «خداوندا! شکیبایی و مقاومت موسی را به او عطا فرما و در نسلش شبیه عیسی ع را قرار بده. خداوندا! تو هستی جانشین من بر او و بر عترتش و بر ذریۀ پاک و مطهرش که پلیدی و آلودگی را از آنان دور کردی.» (غیبت نعمانی: ص۱۴۴)
والرواية محكمة واضحة لا تحتاج إلى بيان، فرسول الله (ص) يبين أنّ شبيه عيسى (ع)سيكون من نسل علي (ع).
این روایت واضح و محکم است و نیازی به توضیح ندارد؛ رسول خدا ص بیان میکند شبیه عیسی ع از نسل علی ع خواهد بود.
- الرواية الثانية:
في تفسير علي بن إبراهيم: ("يا أيها الذين آمنوا كونوا أنصار الله كما قال عيسى بن مريم للحواريين من أنصاري إلى الله قال الحواريون نحن أنصار الله فآمنت طائفة من بني إسرائيل وكفرت طائفة" قال (الباقر (ع)): التي كفرت هي التي قتلت شبيه عيسى وصلبته، والتي آمنت هي التي قبلت شبيه عيسى حتى لا يقتل، "فأيدنا الذين آمنوا" هي التي لم تقتل شبيه عيسى على الأخرى فقتلوهم "على عدوهم فأصبحوا ظاهرين") وأيضاً موجودة هذه الرواية في بحار الأنوار - العلامة المجلسي: ج١٤ ص٣٣٧.
-روایت دوم:
در تفسیر علی بن ابراهیم: (ای کسانی که ایمان آوردهاید،یاران خدا باشید؛ همانطور که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسانی یاران من در راه خدا هستند؟ حواریون گفتند ما یاران خدا هستیم؛ پس گروهی از بنیاسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند). امام باقر ع فرمود: گروهی که کافر شدند کسانی هستند که شبیه عیسی ع را به قتل رساندند و به صلیبش کشیدند و آنان که ایمان آوردند کسانی هستند که شبیه عیسی را پذیرفتند تا کشته نشود: (پس ما کسانی را که ایمان آورده بودند استوار نمودیم) اینها گروهی هستند که در قتل شبیه عیسی گروه دیگر را یاری نکردند و آنها را کشتند و (بر ضد دشمنانشان پیروز شدند).» این روایت در بحارالانوار علامه مجلسی: ج۱۴ ص۳۳۷ نیز موجود است.
فالباقر (ع) يقول إنّ الطائفة التي آمنت هي التي قبلت شبيه عيسى (ع) حتى لا يقتل، فلا يمكن تفسير الطائفة المؤمنة هنا أنها في زمن السيد المسيح (ع)، وبيان ذلك من خلال أمور، وهي:
- الشبيه لم يكن مرسلاً إلى الناس، بل جاء لمهمة وهي فداء عيسى (ع) وتحمل العذاب والصلب صامتاً، فهو لم يكن صاحب دعوة كي يقال إن هناك من آمن به وهناك من كفر به.
بنابراین امام باقر ع میفرماید گروهی که ایمان آوردند، کسانی هستند که شبیه عیسی ع را پذیرفتند تا کشته نشود؛ در نتیجه نمیتوان گروه مؤمن را در اینجا به افرادی در زمان سید مسیح ع تفسیر کرد؛ که دلایل آن در ادامه خواهد آمد:
-شبیه، فرستادهای بهسوی مردم نبود؛ بلکه برای مأموریتی آمده بود که همان فداشدن برای عیسی ع، تحمل عذاب و صلیب در سکوت بود؛ بنابراین او صاحب دعوتی نبود که گفته شود گروهی به او ایمان آوردند و گروهی به او کفر ورزیدند.
- الشبيه لم يذكر لمن قتلوه أنه شبيه عيسى (ع)، بل هو قبل أن يلقى عليه الشبه ليؤخذ على أنه عيسى (ع)، ولم يطلب من أحد أن يدافع عنه لكي لا يقتل، وقد جاء في الإنجيل.
- لم يدافع عن الشبيه (ع) أحد من المسيحيين، ولا قاتلت طائفة مؤمنة للدفاع عنه ضد من أرادوا قتله (ع) أو من قتلوه (ع) !!!!
-شبیه به قاتلان خود نگفت او شبیه عیسی ع است، بلکه خود او پذیرفت که شباهت عیسی ع بر او واقع گردد تا بهجای او دستگیر شود، و نیز از کسی درخواست نکرد از او دفاع کند تا کشته نشود و این نکته در انجیل آمده است.
-هیچیک از مسیحیان از شبیه ع دفاع نکرد و نیز هیچ گروه مؤمنی از او در مقابل کسانی که تصمیم بهقتل او داشتند یا کسانی که او را کشتند، دفاع نکرد!
- بعد الصلب كانت الطائفة المؤمنة بعيسى (ع) مضطهدة ولم تظهر على اليهود ولا على الرومان الذين قتلوا الشبيه (ع)، فلا يمكن حتى تأويل الرواية بأن المقصود هو ظهور المؤمنين بعيسى (ع) على الكفار، بل ولم يقاتل أحد ممن كانوا مع عيسى (ع) ولا المسيحيون إلا بعد سنين عديدة، ولا يصدق على من شنوا الحروب الصليبية مثلاً أنهم الطائفة المؤمنة كيف وهم يعتقدون بتعدد اللاهوت المطلق سبحانه وتعالى !!
-آن گروه مؤمن به عیسی ع بعد از واقعۀ صلیب زیر فشار و آزار بودند و بر یهود و روم ـکه قاتلان شبیه عیسی بودندـ پیروز نشدند؛ بنابر این حتی نمیتوان روایت را اینگونه تأویل کرد که منظور پیروزی مؤمنان به عیسی ع، بر کفار است؛ حتی هیچیک از مسیحیان و کسانی که با عیسی ع همراه بودند به جنگ نپرداختند، مگر بعد از گذشت سالهای طولانی؛ همچنین گروه مؤمن، بر کسانی که در جنگهای صلیبی بودند صدق نمیکند؛ زیرا آنها معتقد به متعدد بودن لاهوت مطلق (سبحانومتعال) بودند!
إذاً الرواية كلها أجنبية عن زمن بعثة عيسى (ع) ... فالباقر (ع) يتكلم عن مجيء شبيه عيسى (ع) كصاحب دعوة يدعو الناس للإيمان به ؟!
بنابراین تمامی این روایت از زمان بعثت عیسی ع بهدور است... امام باقر ع از آمدن شبیه عیسی ع بهعنوان صاحب دعوتی سخن به میان میآورد؛ کسی که مردم را دعوت میکند تا به او ایمان بیاورند؟!
أي إنه رسول معصوم (ع) يأتي بعد زمن عيسى (ع) ويبين للناس أنه هو الشبيه (ع) ! وفي زمان دعوته سيكون قتال وانتصار الطائفة المؤمنة به على الكافرة وتكون ظاهرة ... ومعلوم أنّ الفتح والظهور إنما كان في زمن الرسول محمد (ص) ويكون في زمن القائم (ع)، ورسول الله (ص) لم يدعي أنه الشبيه بل هو (ص) بيّن أنّ الشبيه سيكون في ذريته وذرية علي (ع) في الرواية الأولى، إذاً الشبيه هو من أوصياء رسول الله (ص) من الأئمة والمهديين (ص).
یعنی او فرستادهای معصوم است که بعد از عیسی ع خواهد آمد و برای مردم بیان میکند که او همان شبیه بوده است! در زمان دعوت او، جنگی رخ میدهد و گروهی که به او ایمان دارند بر گروه کافر پیروز میشوند... واضح است که فتح و ظهور فقط در زمان پیامبر ص و قائم ع است. رسول خدا ص ادعا نکرد او شبیه است؛ بلکه بیان میفرماید شبیه از نسل او و علی ع است؛ چنانچه در روایت اول گذشت. بنابراین شبیه از اوصیای رسول خدا ص (ائمه و مهدیون ع) است.
وفي الإنجيل نص يبين أيضاً أنّ الزمن الذي نزل فيه لفداء عيسى (ع) ليس هو المقصود في رواية الباقر (ع) المتقدمة: (...33 ثم دخل بيلاطس أيضاً إلى دار الولاية ودعا يسوع، وقال له أنت ملك اليهود. 34 أجابه يسوع أمن ذاتك تقول هذا أم آخرون قالوا لك عني. 35 أجابه بيلاطس ألعلي أنا يهودي. أمتك ورؤساء الكهنة أسلموك إلي. ماذا فعلت. 36 أجاب يسوع مملكتي ليست من هذا العالم. لو كانت مملكتي من هذا العالم لكان خدامي يجاهدون لكي لا أُسَلَّم إلى اليهود. ولكن الآن ليست مملكتي من هنا. 37 فقال له بيلاطس أفأنت إذا مَلِك. أجاب يسوع أنت تقول إني ملك. لهذا قد ولدت أنا، ولهذا قد أتيت إلى العالم لأشهد للحق …) إنجيل يوحنا: إصحاح ١٨.
در انجیل متنی وجود دارد که بیان میکند منظور از زمانی که شخص شبیه جهت فداشدن بهجای عیسی ع فرود آمد، همان زمان مدنظر در روایت قبلی امام باقر ع نبوده است: (33 پس پیلاطس به کاخ بازگشت و عیسی را فرا خوانده، به او گفت: آیا تو پادشاه یهودی؟ 34 عیسی پاسخ داد: آیا این را تو خود میگویی یا دیگران دربارۀ من به تو گفتهاند؟ 35 پیلاطس پاسخ داد: مگر من یهودیام؟ قوم خودت و سران کاهنان تو را به من تسلیم کردهاند؛ تو چه کردهای؟ 36 عیسی پاسخ داد: پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان بود خادمانم میجنگیدند تا به دست یهودیان گرفتار نیایم. اما الْآن پادشاهی من از این جهان نیست. 37 پیلاطس از او پرسید: پس تو پادشاهی؟ عیسی پاسخ داد: تو خود میگویی که من پادشاهم. من از این رو زاده شدم و از این رو به جهان آمدم تا بر حقیقت شهادت دهم...). (انجیل یوحنا: باب ۱۸)