جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
“All but two (CERV 1/PTERV1 and CERV 2) of the 42 families of chimpanzee endogenous retroviruses were found to have orthologs in humans”
(١). المصدر:
( McDonald et al., Identification, characterization and comparative genomics of chimpanzee endogenous retroviruses )
متاح على :
http://genomebiology.com/2006/7/6/R51
«تمام ٤٢ خانوادهء ویروسهای پسگرد داخلی شامپانزه، به جز دو مورد (که عبارتند از CERV 1/PTERV1 و 2 CERV) (١) به صورت همساخت اورتولوگ (#) در انسان نیز یافت شده است».
(١)- مک دونالد، شناسایی، توصیف و مقایسهء ژنهای ویروسهای پسگرد داخلی شامپانزه، قابل دسترس در نشانی:
http://genomebiology.com/2006/7/6/R51
—————
(#)- ساختارهای هومولوگ (Homolog): اندامهایی هستند که ریشه اجدادی مشترکی دارند و ساختار و محل قرارگیری آنها مشابه هم است اما عملکردهای متفاوتی دارند مانند باله نهنگ که برای شناکردن بکار میرود و دست انسان که بـرای گرفتن اجسام از آن استفاده میشود و بال خفاش که برای پروازکردن کاربرد دارد.
ژنهای هومولوگ: ژنهایی که از نظر توالی (ترتیب نوکلئوتیدها) مشابه بوده و عملکرد مرتبط با هم دارند. این ژنها اگـر از یک ژن اجدادی در طول تکامل و در طی گونهزایی بوجود آمده باشند اورتولوگ (ژنهای هومولوگ بین گونـهها) و اگـر در یک گونه در طی مضاعفشدن (معمولا در یک کروموزوم) بوجود آمده باشند پارالوگ (مانند ژنهای آلفا و بتا گلوبین) گفته میشوند. (مترجم)
—————-
(٢). د. جون مكدونالد - دكتوراه في علم الجينات جامعة كاليفورنيا:
http://www.biology.gatech.edu/people/publications/john-mcdonald
پژوهشی از پروفسور جان مک دونالد(٢).
(٢)- دکتر جان مک دونالد (John McDonald) دکترای ژنتیک دانشگاه کالیفرنیا:
http://www.biology.gatec.edu/people/publications/john-mcdonald
برای توضیح این موضوع و اینکه چطور میتواند دلیلی بر تکامل باشد، فرض میکنیم که یک نوار (صوتی یا ویدیویی) که در آن رویدادهای زندگی گونهء انسان و بقیهء انسانوارهها ضبط شده است، را در اختیار داریم. با مطالعهء این نوار درمییابیم که اینها جملگی نشانههای یکسانی را که آثار آسیبهای خاصی است و از میلیونها سال قبل بر آنان وارد شده است، را دارا میباشند. برای یکیبودن این آثار هیچ تفسیری نمیتوان ارائه کرد جز اینکه همهء گونههای امروزی، نیای مشترکی داشته باشند؛ چرا که در غیر این صورت براساس محاسبهء احتمالات، تقریباً ناممکن است که کمیّت و کِیفیّت این آسیبها یکسان باشد تا همان آثار در یک زمان و یک مکان ایجاد شده باشد.
مثالی جهت روشنتر شدن:
فرض میکنیم که ما دو نفر به نامهای (الف) و (ب) داریم. همچنین سوابقی در اختیار ما هست که در آنها تاریخ اجداد هر یک از این دو ثبت شده است. با بررسی این تاریخها موارد زیر را مشاهده کردهایم:
یکی از اجداد (الف) - مثلاً جد صدم وی - در فلان تاریخ، جراحتی به طول یک سانتیمتر در فلان قسمت از بازوی راستش پدید آمده است.
یکی از اجداد (ب) - باز مثلاً جد صدم وی - در همان تاریخ، جراحتی به طول یک سانتیمتر در همان قسمت از بازوی راستش پدید آمده است.
یکی از اجداد (الف) - مثلاً جد هفتادم وی - در فلان تاریخ ضربهای به چشم چپش وارد شده و او نابینا گشته است.
یکی از اجداد (ب) -باز مثلاً جد هفتادم وی - در همان تاریخ ضربهای به چشم چپش وارد شده و او هم نابینا گشته است.
و به همین ترتیب، این رویدادهای مشترک و کاملاً همسان، دهها بار بین اجداد ایندو تکرار شده است.
اکنون، هر کس که این تاریخ را مطالعه کند، خواهد گفت که این اجداد در واقع یک گروه از اشخاص هستند، و آنها نیاکان مشترکی بین (الف) و (ب) میباشند.
(١). د. فرانسيس كولنز (14 - 4 - 1950 م) عالم جينات أمريكي قاد مشروع الجينوم البشري، وهو كعالم جينات يؤمن بصحة نظرية التطور، وفي نفس الوقت يؤمن بوجود الله وألف أكثر من كتاب في محاولة للدفاع علمياً عن اعتقاده بوجود الله.
حقیقت آن است که دلایل علم ژنتیک بر تکامل، بسیار است و من در اینجا قصد ندارم همهء این دلایل را بررسی کنم. از این رو مبحث را با سخنان یکی از متخصصان ژنتیک خاتمه میدهم. دکتر فرانسیس کالینز (١) در مورد برخی شواهدی که خود وی به هنگام مطالعهء نقشه ژنتیکی انسان و گروهی از پستانداران و دیگر موجودات به دست آورده است، اشاره میکند:
(١)- دکتر فرانسیس کالینز (Francis Sellers Collins) متولد ١٤ آوریل ١٩٥٠م، پزشـک آمریکـایی، متخصـص ژنتیـک و سرپرست پروژهء ژنوم انسان است.. وی به عنوان یک دانشمند ژنتیک درستی نظریهء تکامل را تایید مـیکنـد و در عـین حال به وجود خدا اعتقاد دارد. کالینز در دفاع از این اعتقاد خود، چندین کتاب بهرشتهء تحریر درآورده است. (مترجم)
“When I contracted malaria in West Africa in 1989, that was despite having taken the recommended prophylaxis (chloroquine). Randomly occurring natural variations in the genome of the malarial parasite, subjected to selection over many years of heavy use of chloroquine in that part of the world, had ultimately resulted in a pathogen that was resistant to the drug, and therefore spread rapidly. Similarly, rapid evolutionary changes in the HIV virus that causes AIDS have provided a major challenge for vaccine development, and are the major cause of ultimate relapse in those treated with drugs against AIDS. Even more in the public eye, the fears of a
pandemic influenza outbreak from the H5N1 strain of avian flu are based upon the high likelihood that the current strain, devastating as it already is to chickens and a few humans who have had close contact with them, will evolve into a form that spreads easily from person to person. Truly it can be said that not only biology but
medicine would be impossible to understand without the theory of evolution.”
«در سال ١٩٨٩ در آفریقای غربی، با وجود پیشگیریهای توصیه شده (استفاده از کلروکوین Chloroquine) به بیماری مالاریا مبتلا شدم. تغییرات طبیعی تصادفی در ژنوم انگل مالاریا بهدلیل مصرف بسیار زیاد کلروکوین در آن قسمت از دنیا طی چندین سال، در نهایت، منجر به پیدایش نوعی انگل بیماریزای مقاومبهدارو شد و در نتیجه بیماری به سرعت گسترش یافت. به طور مشابه، تغییرات تکاملی سریع در ویروس HIV (عامل بیماری ایدز) چالش اصلی برای کشف واکسن آن میباشد و همینطور، علت اصلی عدم موفقیت داروهای ضد ایدز به شمار میآید. حتی در بین عموم مردم، نگرانی از شیوع آنفلوآنزای ناشی از ویروس H5N1 (آنفلوآنزای مرغی) (#) وجود دارد. در مورد این بیماری که در پرندگان و نیز تعداد کمی از انسانهایی که تماس نزدیک با آنها داشته اند، مشاهده شده است، نگرانی از این است که این ویروس به شکلی تکامل یابد که به آسانی از یک شخص به شخص دیگر منتقل شود. در حقیقت میتوان گفت که نه تنها درک زیستشناسی بلکه فهم پزشکی نیز بدون نظریهء تکامل، غیرممکن خواهد بود...……………….».
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(#)- آنفولانزای پرندگان که منشا آن ویروسی از خانواده Orthomyxooviridae بـوده و بـرای نخسـتینبـار در پرنـدگان مشاهده شده است. (مترجم)
“The study of genomes leads inexorably to the conclusion that we humans share a common ancestor with other living things.”
«از بررسی ژنومها این نتیجهء قطعی بهدست میآید که ما انسانها اجداد مشترکی با سایر موجودات زنده داریم....................».
“This evidence alone does not, of course, prove a common ancestor; from a
creationist perspective, such similarities could simply demonstrate that God used successful design principles over and over again. As we shall see, however, and as was foreshadowed above by the discussion of "silent" mutations in protein-coding regions, the detailed study of genomes has rendered that interpretation virtually
untenable—not only about all other living things, but also about ourselves.”
« البته از دیدگاه خلقتگرایان (متدیّنین)، این نتیجه بهتنهایی وجود یک نیای مشترک را ثابت نمیکند. از دید آنان این شباهتها بهسادگی نشان میدهد که خداوند بارها و بارها از اصول طراحی موفقی استفاده نموده است. به هر حال، همانطور که خواهیم دید و با توجه به بحث قبلی در مورد جهشهای خاموش (Silent Mutations) در نواحی رمزگشای پروتئین، مطالعهء دقیق ژنومها، نهتنها برای سایر موجودات زنده، بلکه حتی در مورد خود ما انسانها، بیانگر این است که این دیدگاه یک تفسیر تخیلی غیرقابل دفاع میباشد.».
“As a first example, let us look at a comparison of the human and mouse genomes, both of which have been determined at high accuracy. The overall size of the two genomes is roughly the same, and the inventory of protein-coding genes is remarkably similar. But other unmistakable signs of a common ancestor quickly
appear when one looks at the details.”
«به عنوان اولین مثال، نگاهی به مقایسهء ژنومهای انسان و موش میاندازیم که هر دو بهصورت کاملاً دقیق مشخص شدهاند. اندازهء کلی هر دو ژنوم تقریباً مشابه است و فهرست ژنهای رمزگشای آنها تشابه چشمگیری دارد، اما با نگاهی به جزئیات، سایر نشانههای قطعی اجداد مشترک بهسرعت ظاهر میگردند..............................».
“Unless one is willing to take the position that God has placed these decapitated
AREs in these precise positions to confuse and mislead us, the conclusion of a common ancestor for humans and mice is virtually inescapable. This kind of recent genome data thus presents an overwhelming challenge to those who hold to the idea
that all species were created ex nihilo”
«مگر آنکه انسان بخواهد این موضع را اتخاذ کند که خداوند این عناصر تکراری قدیمی را در این محلهای معین جهت گیج ساختن و گمراه کردن ما قرار داده است؛ بنابراین پذیرفتن این نتیجه که انسان و موش دارای اجداد مشترکی هستند، گریزناپذیر است. بنابراین کشف این گونه اطلاعات جدید در مورد ژنوم، بیانگر چالش عظیمی است که در برابر معتقدان به پیدایش بیواسطهء همهء گونههای مختلف از عدم قرار گرفتهاست..........».
“When one compares chimp and human, occasional genes appear that are clearly functional in one species but not in the other, because they have acquired one or more deleterious mutations.”
«در مقایسهء شامپانزه و انسان به نظر میرسد برخی ژنها در یک گونه بهطور واضحی دارای عملکرد هستند، در حالی که در گونهء دیگر اینطور نیست؛ زیرا این ژنها دچار یک یا چند جهش زیانبار شدهاند.».
“The human gene known as caspase-12, for instance, has sustained several knockout blows, though it is found in the identical relative location in the chimp. The chimp caspase-12 gene works just fine, as does the similar gene in nearly all mammals, including mice. If humans arose as a consequence of a supernatural act of special creation, why would God have gone to the trouble of inserting such a
nonfunctional gene in this precise location?”
(١). المصدر:
Excerpts from Chapter 5 (Collins, Language of God. )
لغة الله - فرانسس كولنز - مقاطع مختارة من الفصل الخامس.
«به عنوان مثال ژنی در انسان به نام کاسپاس-١٢ چندین ضربهء فنی مخرب را متحمل شده است. این ژن در شامپانزه نیز در محل متناظری وجود دارد. ژن کاسپاس-١٢ در شامپانزه همانند ژن مشابه در همهء - تقریبا همهء - پستانداران دیگر، از جمله موش، به درستی عمل میکند. اگر انسان در نتیجهء عمل آفرینش خاص ماوراءالطبیعه ظاهر شده است، چرا خداوند زحمت وارد کردن چنین ژن فاقد عملکردی را در این مکان مشخص متحمل گشته است؟!؟»(١).
(١). المصدر:
Excerpts from Chapter 5 (Collins, Language of God. )
زبان خدا - فرانسیس کالینز - گلچینی از فصل پنجم.
سپس فرانسیس کالینز، دانشمند ژنتیک، دلایلی را که علم ژنتیک برای اثبات نظریهء تکامل ارائه نموده است، را فهرست کرده و چنین بیان میدارد:
“At this point, godless materialists might be cheering. If humans evolved strictly by mutation and natural selection, who needs God to explain us? To this, I reply: I do.”
«در اینجا، مادیگرایانِ مُلحد ممکن است سرمست شوند که انسان حقیقتاً بر اثر جهشها و انتخاب طبیعی تکامل یافتهاست، پس برای توضیح آن، چه کسی به خداوند نیاز دارد؟ من در پاسخ به این پرسش میگویم: من نیاز دارم!».
“The comparison of chimp and human sequences, interesting as it is, does not tell us what it means to be human. In my view, DNA sequence alone, even if accompanied by a vast trove of data on biological function, will never explain certain special human attributes, such as the knowledge of the Moral Law and the universal search for God. Freeing God from the burden of special acts of creation does not remove Him as the source of the things that make humanity special, and of the universe itself. It merely shows us something of how He operates.”
(١). المصدر :
(Excerpts from Chapter 5 )Collins, Language of God.
لغة الله - فرانسس كولنز - مقاطع مختارة من الفصل الخامس.
«مقایسهء ترتیب ژنتیکی انسان و شامپانزه در عین حال که جالب است، به ما نمیگوید که انسان بودن به چه معنا میباشد. از دیدگاه من، ترتیب و توالی DNA بهتنهایی، حتی اگر با گنجینههای وسیعی از اطلاعات در مورد عملکرد زیستشناختی همراه گردد، هرگز صفات ویژهء انسانی همانند قانون اخلاقی و مطالبهء همگانی برای وجود خداوند را توضیح نخواهد داد. مبرا ساختن خداوند از مسئولیّت آفرینش سبب نمیشود که او مبدا چیزهایی که انسان را موجود ویژه میکنند نباشد، بسادگی این نشاندهنده بخشی از تدبیر اوست.»(١).
(١). مصدر :
(Excerpts from Chapter 5 )Collins, Language of God.
زبان خدا - فرانسیس کالینز - گلچینی از فصل پنجم.
********