جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
پرسش ۹: کسی که ماجرای صلیب و فداشدن را در سخنان علمای ادیان مطالعه کند آشفتگی و سردرگمی را بهوضوح در سخن آنها میبیند. آیا امکان دارد شما با توجه به متونی که به آنها معتقد هستید سخن نهایی را در این خصوص بیان کنید؟
و تفسیر این روایت چیست؟ به ابوعبدالله امام صادق ع عرض کردم: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به ایندلیل که پس از مردنش قیام میکند. او به امر بزرگی برمیخیزد؛ بهدستور خداوند سبحان برمیخیزد.»
بوعلی/ دبلوم ـ کویت
پاسخ: به ابوعبدالله امام صادق ع عرض کردم: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این دلیل که پس از مردنش قیام میکند. او به امر بزرگی برمیخیزد؛ بهدستور خداوند سبحان برمیخیزد.» (غیبت طوسی)
شیخ طوسی در کتاب غیبت میگوید: «و اما از آنچه اخبار، روایت کردهاند چنین برمیآید که صاحبالزمان میمیرد، سپس زندگی میکند، یا کشته میشود، سپس زندگی میکند؛ مانند این روایت:
فضل بن شاذان از موسی بن سعدان از عبدالله بن قاسم حضرمی از ابوسعید خراسانی روایت میکند: به ابوعبدالله امام صادق ع عرض کردم: به چه دلیلی قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این دلیل که پس از مردنش، قیام میکند. او به امر بزرگی برمیخیزد؛ بهدستور خداوند سبحان برمیخیزد.»
محمد بن عبدالله حمیری از پدرش از یعقوب بن زید از علی بن حکم از حماد بن عثمان از ابوبصیر نقل میکند: از ابوجعفر امام باقر ع شنیدم که میفرماید: « مَثَل امر ما در کتاب خداوند، مَثَل صاحبِ اُلاغ است که خداوند او را صد سال میراند و سپس او را برانگیخت.»
و از او٬ از پدرش٬ ازجعفر بن محمد کوفی٬ از اسحاق بن محمد٬ از قاسم بن ربیع ٬ ازعلی بن خطاب از مؤذن مسجد احمر روایت میکند: از امام صادق ع پرسیدم: آیا در کتاب خداوند مثالی برای قائم ع وجود دارد؟ ایشان فرمود: «بله. آیۀ صاحبِ الاغ که خداوند او را صد سال میراند و سپس او را برانگیخت.»
فضل بن شاذان از ابن ابینجران از محمد بن فضیل از حماد بن عبدالکریم روایت میکند: امام صادق ع فرمود: «وقتی قائم قیام کند، مردم میگویند: چگونه چنین میشود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوانهایش پوسیده است.»
سپس شیخ طوسی که خداوند رحمتش کند توضیحی میدهد و میگوید:
«توجیه این اخبار و مشابههای آن، این است که بگوییم: از او به مردن یاد میشود، و بیشتر مردم معتقد میشوند استخوانهایش پوسیده شده است؛ سپس خداوند همانطور که صاحب الاغ را پس از مرگ حقیقیاش آشکار نمود، او را آشکار میکند؛ این توجیهی نزدیک در تأویل این اخبار است. باید به این نکته نیز توجه داشت که به اخبار آحادی که در برابر آنچه عقل به آن دلالت میکند، و اعتبار صحیح مطرح میکند، و توسط اخبار متواتری که پیشتر تقدیم کردیم، علمی نمیآورند، مراجعه نمیشود؛ بلکه واجب است در این خصوص توقف کنیم و به آنچه مشخص و معلوم است تمسّک جوییم، و ما این اخبار را فقط پس از پذیرفتن صحیحبودنشان تأویل نمودیم؛ به همان صورتی که در خصوص نظایر آنها انجام میدهیم، و این اخبار با مخالفهایش در تعارض است.»[کتاب غیبت طوسی: ص ۴۲۳.]
شیخ طوسی از ظاهر این احادیث و نظایرشان که در زمان خودش روایت میشدند چنین میفهمد که شخصی وجود دارد که به دنیا وارد شده، سپس کشته شده، و از آن خارج میشود، سپس به آن بازمیگردد؛ بهطوری که خداوند بار دیگر او را در این دنیا زنده میکند، و او قائم از آلمحمد (مهدی، نجاتدهنده، رهاییبخش) خواهد بود.
شیخ طوسی رحمهالله در مقدمۀ روایات میگوید: «و اما آنچه از اخباری که بیان میکنند صاحبالزمان میمیرد سپس زندگی میکند، یا کشته میشود سپس زندگی میکند...» و از آنجا که شیخ طوسی، قائمِ منظور در این اخبار را امام مهدی، محمد بن الحسن ع فهمیده و از آنجا که ایشان بین ظاهر روایات و بقیۀ احادیث فهمِ سازگاری نداشته است، یک بار بهتأویل پناه برده و بار دیگر به اینکه این اخبار، آحاد است و از آنها یقین حاصل نمیشود، و در نهایت در معنای آنها توقف کرده است! خداوند در همۀ احوال به ایشان خیر دهد؛ ولی تأویل او صحیح نیست و بههیچوجه متون پیشین، امکانِ پذیرفتن آن را فراهم نمیکند. چگونه قیام و برخاستن قائم پس از مرگ، صرفاً بهمعنای آشکارشدنش پس از مردنِ یادش است؟ در حالی که مثال خداوند برای او در قرآن، صاحبِ الاغی است که خداوند مردنش را ذکر نموده و پس از مرگش، آشکارا زنده میشود:
(یا مانند آنکس که به یک آبادی رسید؛ روستایی که سقف بناهایش فرو ریخته بود. گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده میکند؟ خداوند او را بهمدت صد سال میراند، آنگاه زندهاش کرد و گفت: چهمدت در اینجا بودهای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز. گفت: نه! صد سال است که در اینجا بودهای. به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به الاغت بنگر. میخواهیم تو را برای مردمان عبرتی گردانیم. بنگر که استخوانها را چگونه به هم میپیوندیم و گوشت بر آن میپوشانیم. چون (قدرت خدا) بر او آشکار شد، گفت: (حال) میدانم که خدا بر هر کاری تواناست). [بقره:۲۵۹.]
با توجه به سخن شیخ طوسی که تصریح کرده است (و بیشتر مردم معتقدند که استخوانهایش پوسیده است) اکنون، چه کسانی معتقدند امام مهدی، محمد بن الحسن، در زمان ظهور مرده است؟! شیعه اعتقاد به زندهبودن ایشان دارند و اهلسنّت اصلاً اعتقادی به وجود ایشان ندارند؛ پس چگونه به مردن ایشان اعتقاد داشته باشند؟!
فهم صحیح احادیثی که پیشتر گفته شد، آنهم بهگونهای که با روایات ایشان ع در تعارض نباشد، چنین خواهد بود که مهدی قائمی که ظهور میکند به مردم میگوید: او خودش همان شخص شبیهی است که به صلیب کشیده شده است؛ و برخی از مردم، چنین چیزی را عاقلانه نمیدانند. در نتیجه میگویند شبیه، بهصلیب کشیده شده و رویِ صلیب مرده و روزگاران طولانی پیشین، کارش بهپایان رسیده است. «وقتی قائم قیام کند، مردم میگویند: چگونه میشود؟ در حالی که روزگاران طولانی است استخوانهایش پوسیده است.» به وقتِ سخنِ ایشان دقت کن «وقتی قیام کند» و پیش از این هنگام نیست؛ یعنی: وقتی قیام کند، به آنها چیزی میگوید که در پاسخ به او میگویند: «چگونه میشود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوانهایش پوسیده است.»
حال ما میگوییم تا هنگامی که امکان جمع ظاهر احادیث با روایات ایشان ع امکانپذیر است، چرا بهسمت تأویل یا ردِّ احادیث برویم؟! مخصوصاً اگر روایات و متون دیگری را بیابیم که بر این فهم ظاهری تصریح میکنند؛ این روایات بهزودی بیان خواهند شد. در حقیقت هیچ انگیزه و دلیلِ برتری وجود ندارد که این احادیث را از ظاهرشان و معنای اشارهشده در آنها، بازگردانَد؛ و آن معنا این است که قائم، ویژگی خاصی دارد؛ به این دنیا فرود میآید و پیش از متولدشدن کشته میشود و دوباره به آن وارد میگردد و او همان قائم (مهدی، منجی یا رهاییبخش) است.
این مسئله و بیان آن، مشابه رمز سرّی یا کلمۀ عبور است. این دلیلی برای دعوت قائم بهسوی خودش است. متون موجود، مانند وجودداشتن اعداد و حروفی هستند که در دسترس همگان قرار دارند، ولی برای چهکسی جز صاحبش این امکان وجود دارد کلمۀ عبور صحیح را از آن استخراج نماید؟! هیچکسی جز او به رمز نمیرسد؛ چرا که سخنان آنان از احتمالات و تخمینهایی آ کنده از تناقضات، فراتر نمیرود؛ نه بیشتر و نه کمتر. اما قائم این رمز یا کلمۀ عبور را میآورد و بهوسیلۀ آن، راز را میگشاید تا کسی که خواهان شناخت است بهسادگی و روشنی و وضوح او را بشناسد.