جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
اهل سنّت در تفسیرهایشان روایت میکنند کسی که به صلیب کشیده شد یهودا اسخریوطی نبود بلکه جوانی بود همراه با حواریون:
سعید بن جبیر از ابن عباس روایت میکند: «عیسی به همراه اصحابش هنگامی که خداوند اراده فرمود بالایش ببرد خارج شد. فرمود: «کدام یک از شما شبیه من بر او افتد، به جای من کشته شود و با من همدرجه باشد؟» جوانی برخاست و گفت: من. فرمود: «بنشین». سپس سخنش را تکرار کرد. آن جوان برخاست و عیسی گفت: «بنشین». سپس تکرار کرد و آن جوان برخاست و گفت: من. فرمود: «آری، تو همانی». او شبیه عیسی شد و عیسی رفع گردید. یهود آمدند، آن مرد را گرفتند، به قتل رسانیدندش و سپس بر دارش کردند. و وهب بن منبه و قتاده و سدی نیز همین سخن را گفتهاند».()
بشر بن معاذ برای ما روایت کرد و گفت: از یزید از سعید از قتاده دربارهی این سخن خداوند متعال ﴿ ما مسیح عیسی بن مریم فرستادهی خداوند را کشتیم در حالی که او را نکشتند ﴾... تا این سخن ﴿ خداوند پیروزمند حکیم است ﴾ گفت: آن یهودیان دشمنان خدا به قتل عیسی بن مریم فرستادهی خداوند شهره شدند و چنین پنداشتند که او را به قتل رسانیدند و به صلیب کشیدند. به ما گفته شده پیامبر خدا عیسی بن مریم به یارانش فرمود: کدام یک از شما شبیه من بر وی افتد تا کشته شود؟ مردی از بین یارانش گفت: من ای پیامبر خدا. آن مرد به قتل رسید و خداوند پیامبرش را بازداشت و به سوی خودش بالا برد.
حسن بن یحیی برای ما روایت کرد و گفت: عبد الرزاق به ما خبر داد و گفت: معمر از قتاده به ما خبر داد و دربارهی این سخن خداوند متعال (و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بردار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد) گفت: شبههای بر مردی از حواریون واقع شد و کشته شد. عیسی بن مریم این را بر آنان عرضه داشت و فرمود: کدامین از شما شبیه من بر وی واقع شود و بهشت برایش باشد؟ مردی گفت: بر من.
مثنی برای ما روایت کرد و گفت: از ابو حنیفه از شبل از ابن ابی نجیح از قاسم بن ابی بزّه روایت کرد و گفت: عیسی بن مریم فرمود: کدام یک از شما شبیه من بر وی افتد و به جای من به قتل رسد؟ مردی از یارانش گفت: من ای رسول خدا. شبیهش بر وی افتاد و او را کشتند. این مصداق خداوند متعال است: (و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بردار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد).
قاسم برای ما روایت کرد و گفت: از حسین از حجاج از ابن جریح روایت کرد و گفت: به ما چنین رسید که عیسی بن مریم به یارانش فرمود: کدام یک از شما داوطلب میشود و شبیه من بر وی میافتد و کشته میشود؟ مردی از یارانش گفت: من ای پیامبر خدا. شبیه بر وی افتاد و به قتل رسید و خداوند پیامبرش را به سوی خودش بالا برد.
محمد بن عمرو برای ما روایت کرد و گفت: از ابو عاصم از عیسی از ابن ابی نجیح از مجاهد دربارهی این سخن ﴿شُبِّهَ لَهُمْ﴾ (امر بر ايشان مشتبه شد) گفت: مردی غیر از عیسی را که فکر میکردند همو است، به صلیب کشیدند.
مثنی حدیث کرد …از ابن ابی نجیح از مجاهد دربارهی این سخن ﴿شُبِّهَ لَهُمْ﴾ (امر بر ايشان مشتبه شد) و مثل همان را ذکر کرد.
قاسم برای ما روایت کرد و گفت: از حسین از حجاج از ابن جریح از مجاهد روایت کرد و گفت: مردی را که با عیسی اشتباه گرفتند و تصور نمودند او است، به صلیب کشیدند و خداوند عیسی را به سوی خودش سلامت و زنده بالا برد».()
«سپس خداوند سبحان خبر میدهد که بنی اسرائیل عیسی را به قتل نرسانیدند و به صلیبش نکشیدند بلکه امر بر ایشان مشتبه شد. راویان در این ماجرا اختلاف کردند اما در این تردید ندارند که عیسی ع بر روی زمین حرکت و به خداوند دعوت میکرد. بنی اسرائیل به دنبال او بودند و حکومت آنها در آن زمان به دست خراجگزاران و باجگیران بود. حواریونی که همراه او بودند هر کجا عیسی میرفت به او میپیوستند. گاهی اوقات فرمان عیسی را دریافت نمیکردند. روایت شده است که مالیاتی بر مردی از یهود واقع شد و پیوسته از آن در تنگنا بود. تا در نهایت به مکان او رسید. عیسی و یارانش متوجه نشدند که جستوجوگرانشان به آنها رسیدند. مردانی از بنی اسرائیل را داخل خانه کردند و روایت شده که آنها دشمن آن سیزده نفر بودند و روایت شده: دوازده نفر. آنها شبانه محاصره شدند. روایت شده که عیسی آن شب حواریون را از خود جدا کرد و آنها را به دور دستها متوجه نمود و خودش با مردی همراهش باقی ماند. عیسی رفع شد و شبیه بر مرد افتاد و آن مرد به صلیب کشیده شد».()
«یهود بر قتل او اجتماع کردند. خداوند خبر میدهد که او را به آسمان بالا برد و از همراهی با یهود پاکش نمود. به یارانش فرمود: کدام یک از شما راضی میشود که شبیه من بر وی افتد، کشته شود، به صلیب کشیده شود و به بهشت وارد شود؟ مردی از بینشان گفت: من؛ و شبیه بر وی افتاد، کشته و به صلیب کشیده شد».()
«.... فرماندار بیتالمقدّس با آن موافقت کرد و او و گروهی از یهود به خانهای که عیسی به همراه گروهی از یارانش که دوازده یا سیزده نفر بودند، رفتند. گفت هفده نفر بودند و آن روز جمعه بعد از عصر شب شنبه بود. آنجا را محاصره کردند. هنگامی که متوجه آنها شد و اینکه آنها نمیتوانند بر او داخل شوند یا او به سویشان خارج شود به یارانش فرمود: کدام یک از شما شبیه من بر وی افتد در حالی که او دوست و همراه من در بهشت باشد؟ آن جوان از میانشان داوطلب شد. گویی از این مأموریت کوچکش شمرد. برای دومین و سومین بار نیز تکرار کرد و هر دفعه کسی جز آن جوان داوطلب نمیشد. پس فرمود: تو همانی. خداوند شبیه عیسی را بر او انداخت تا اینکه گویی خود او شد. روزنهای در سقف خانه ایجاد شد و عیسی ع را چرتی فراگرفت و به آسمان بالارفت، همانطور که خداوند متعال میفرماید: (آنگاه که خداوند به عیسی فرمود که من تو را میمیرانم و به سوی خودم بالا میبرم). هنگامی که او رفع شد، آن عده خارج شدند. هنگامی که آن گروه آن جوان را دیدند پنداشتند عیسی است. او را همان شب گرفتند، به صلیبش کشیدند و خار بر سرش نهادند... (و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بردار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد)؛ یعنی شبیهش را دیدند و پنداشتند که او است».()
بنابراین نتیجهای که از تورات، انجیل، قرآن، عقل و روایات به دست میآید این است که شخص به صلیب کشیده شده، عیسی و همچنین یهودای اسخریوطی نیست و میبینیم که روایات بیان میکنند که او از نسل رسول خدا ص و علی ع و اشاره میکنند که او خلیفهای از خلفای خداوند میباشد.
پس در آنچه ما باید انجام دهیم آیا جایی برایمان باقی میماند که جدال کنیم و این روایات را رد نماییم و اوهام و خیالات خودمان را که مبنایی جز هوا و هوس و نه چیزی دیگر، ندارند، و چیزهایی که با آنچه در تورات، انجیل و روایات نقل شده است و با عقل نیز در تعارض میباشند، مرور کنیم؟! و بگوییم شخص به صلیب کشیده شده، یهودای اسخریوطی است؟! هر قدر هم که این نظریات فاسد و شتابزده باشد؟! یا آنچه را بگوییم که کتابهای آسمانی تورات، انجیل، قرآن و متن رسیده از رسول خدا و اهل بیت او ع بر آن اتفاق دارند؛ اینکه شخص مصلوب عیسی ع نیست، انسانی صالح است و خلیفهای از خلفای خداوند در زمینش میباشد. به صلیب کشیده شده از آل محمد ع و از فرزندان علی ع است و تمام این حقایق از متون تورات، انجیل، قرآن و سخنان محمد و آل محمد ع گرفته شده است و هیچ معارض قابل اعتنایی برای آنها وجود ندارد!
اکنون پس از اینکه ثابت کردیم که عیسی به صلیب کشیده و کشته نشد و شخص مشابهی به صلیب کشیده شد و این شخص را با توجه به تورات، انجیل، قرآن و سخنان محمد و آل محمد ع مشخص نمودیم، به آنچه طوسی روایت کرده، بازمیگردیم؛ اینکه مردم از آنجا که در مسئلهی تشبیه و صلیب تعقل نمیکنند و یا کسی که با آنها مواجه میشود و او خودش میباشد را پذیرا نمیشوند، همانطور که طوسیرحمهالله عمل نموده، شروع به اشکالتراشی میکنند: از ابا عبدالله ع روایت شده است: «هنگامی که قائم ع قیام کند، مردم میگویند: چطور میتواند چنین باشد در حالی که روزگاران طولانی پیش از این، استخوانهایش پوسیده است؟!».
یا اشکال آنها را طور دیگری بازنویسی میکنیم: چطور ممکن است پس از اینکه شخص به صلیب کشیده شده که به صورت معجزهآسایی به زمین فرود آمد و به قتل رسید، به صورت نوزادی متولد و بزرگ شود تا او همان قائم یا مهدی گردد؟!!
حقیقت این است که کسانی که چنین اعتراضی را طرح مینمایند در نتیجهی عدم شناختشان یا توجهشان به این نکته است که ارواح پیش از این عالم جسمانی خلق شدند و این موضوع از نظر عقلی و نقلی به اثبات رسیده است.
عقل نمیپذیرد که روحی با مقام و رتبهی پایینتر پیش از روح با مقام بالاتر خلق شده باشد چرا که او به وجود بالاتر پابرجا و قوام یافته است و اینجا مجال بحث و مناقشه و بیان چگونگی صادر شدن خلق از حقیقت مطلق، نمیباشد؛ ولی اشکالی ندارد اگر به طور گذرا اشارهای به آن داشته باشیم: صادر شده از حقیقتِ مطلق یا همان نزدیکترین مخلوق به حقیقت مطلق نمیتواند تکرار شود چرا که در غیر این صورت، همان اولی خواهد بود و نه دیگری. از همین رو مخلوقی که پس از او است باید نسبت به اولی از حقیقت مطلق دورتر و یا از نظر مقام و مرتبه پایینتر باشد. در نتیجه، مخلوق اول حد واسط در خلقت مخلوق دوم میباشد، یا همان طور که حق تعالی فرموده است «با دو دستم»: ﴿(گفت: ای ابليس، چه چيز تو را از سجده کردن در برابر آنچه من با دو دست خود آفريدم منع کرد؟ آيا بزرگی فروختی يا از عالیمقامان بودی؟)﴾() و به این ترتیب مخلوق اول در مقایسه با دوم، دست خداوند تلقی میشود و همچنین مخلوق دوم در مقایسه با سومین، دست خدا میگردد؛ به عبارت دیگر، یک یا دو دست وجود ندارد بلکه دستها همانطور که حق تعالی میفرماید، بسیارند: ﴿(و آسمان را با دستان برافراشتيم و حقا که ما گسترندهایم)﴾().
عقل میگوید که روح حضرت محمد ص که مقام بالاتری دارد پیش از روح آدم ع که مقام پایینتری دارد، خلق شده است و هیچ دلیل عقلی برای رد کردن این حقیقت وجود ندارد. اما خلقت آدم پیش از حضرت محمد در این عالم جسمانی به معنی پیشتر بودن روح آدم ع نمیباشد چرا که هیچ ملازمتی بین خلقت جسد و خلقت روح وجود ندارد و آنها در عالمهای مختلفی میباشند.
قرآن این دلیل را موافق حکمت و عقل میداند، آنجا که حق تعالی میفرماید: ﴿(گفت: ای ابليس، چه چيز تو را از سجده کردن در برابر آنچه من با دو دست خود آفريدم منع کرد؟ آيا بزرگی فروختی يا از عالیمقامان بودی؟)﴾() ؛ خداوند برتر از آن است که دستی داشته باشد و اینکه «با دستانم خلق کردم» فقط به معنی این است که با دست مخلوقی که تمثیلی از نیرو، اراده و قدرت او بر خلق در این مقام میباشد، و این دست یا روح خلق شده، آدم را خلق نمود یا واسطهای در خلقت آدم ع گردید.
بنابراین، این روح پیش از آدم ع بوده است و این دست یا روح خلق شده، همان محمد ص و هر کس که خداوند بخواهد که دستی برای او سبحان و متعال برای جاری ساختن آنچه از خلقت و در مخلوقات اراده میفرماید، میباشد: ﴿(و آسمان را با دستان برافراشتيم و حقا که ما گسترندهایم)﴾(). اینان، همان دستهای خدا هستند که با آنها خلق میکند و آنها، همان اولین خلایق نزدیک و مقرّب میباشند: ﴿(اين بيمدهندهای است از بيمدهندگان پيشين)﴾() و آنها، همان دارندگان مقامهای عالی هستند که مکلّف به سجده بر آدم ع نیستند؛ چرا که از نظر مقام از او بالاترند: ﴿(گفت: ای ابليس، چه چيز تو را از سجده کردن در برابر آنچه من با دو دست خود آفريدم منع کرد؟ آيا بزرگی فروختی يا از عالیمقامان بودی؟)﴾(). ﴿الْعَالِينَ﴾ (عالیمقامان) یعنی ارواحی که آدم را خلق نمودند و به همین دلیل مکلّف به سجده بر آدم نبودند؛ چرا که آنها برتر از او و از نظر مقامی، بالاتر از او بودند.
اما از نظر نقلی: بیان روشنی وجود دارد که روح محمد ص و آل محمد ع پیش از خلقت آدم و تمام خلایق، خلق شدند؛ بسیار پیشتر از این عالم جسمها یا این عالم جسمانی:
حق تعالی میفرماید: ﴿(بگو: اگر خدای رحمان را فرزندی میبود، من از نخستين پرستندگان میبودم)﴾().
این آیه در مقام پاسخگویی به کسانی است که میگویند عیسی ع فرزند خدا است و خلاصهی این پاسخ به این صورت است که آیه این مبالغه در فرزند بودن را نفی میکند به جهت آنکه حضرت محمد ص مخلوق اول و از نظر وجودی پیش از عیسی میباشد و این پیشتر بودن را به طور لفظی به این سمت سوق میدهد که منظور، پیشتر بودن در عبادت میباشد: ﴿فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدین﴾ (من از نخستين پرستندگان میبودم). در نتیجه آیه در اثبات اینکه روح محمد ص پیش از روح عیسی ع و آدم ع خلق شده، واضح میباشد، و حتی پیش از ارواح تمامی مخلوقات چرا که در غیر این صورت توصیف شدن به «اولین عبادتکنندگان» در جایگاه سبقت زمانی یا حادثی (از نظر اتفاق افتادن) صحیح نمیباشد.
از مفضل روایت شده است: ابو عبد الله امام صادق ع فرمود: «خداوند تبارک و تعالی ارواح را دو هزار سال پیش از اجساد بیافرید و شریفترین و والاترین آنها را ارواح محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و ائمهی پس از ایشان که سلام و صلوات خداوند بر ایشان باد، قرار داد. آنها را بر آسمانها، زمین و کوهها عرضه نمود؛ پس نور ایشان، آنها را پوشانید....».()
امام صادق ع میفرماید: «خداوند دو هزار سال پیش از آنکه بدنها را خلق کند، ارواح را در (عالم) سایه، برادر گردانید. هنگامی که قائم ما اهل بیت قیام کند برادر از برادری که بینشان در (عالم) سایه پیوند برادری برقرار بوده است، ارث میبرد و از برادر ولادتی خودش ارث نمیبرد».()
احمد بن محمد بن عبدالرحمن بن عبد الله بن حسین بن ابراهیم بن یحیی بن علاج مروزی مقرئی برای ما روایت کرد که ابوبکر محمد بن ابراهیم جرجانی برای ما روایت کرد که ابو بکر عبد الصمد بن یحیی واسطی برای ما روایت کرد که حسن بن علی مدنی از عبدالله بن مبارک از سفیان ثوری از جعفر بن محمد صادق از پدرش از جدش از علی بن ابی طالب ع روایت کرد که فرمود: «خداوند تبارک و تعالی نور محمد ص را پیش از خلقت آسمانها، زمین، عرش، کرسی، لوح، قلم، بهشت و دوزخ و پیش از خلقت آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، موسی، عیسی، داوود، سلیمان و تمام کسانی که خداوند عزوجل در سخنش میفرماید (و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم ـتا این سخنشـ و همگی را به راه مستقیم هدایت نمودیم) و چهار صد و بیست و چهار هزار سال پیش از خلقت تمام انبیا، خلق فرمود و خداوند عزوجل به همراه او دوازده حجاب خلق نمود....».()
از ابو سعید خدری روایت شده است که گفت: همراه رسول خدا ص نشسته بودیم که ناگاه مردی به سویش آمد و گفت: ای رسول خدا، از این سخن خداوند عزوجل به ابلیس مرا خبر ده: (آيا بزرگی فروختی يا از عالیمقامان بودی؟). این کسانی که برتر از ملائکه هستند، چه کسانی هستند، ای رسول خدا؟ رسول خدا فرمود: «من، علی، فاطمه، حسن و حسین، جملگی در سرادق عرش، خداوند را تسبیح میگفتیم و ملائکه با تسبیح ما تسبیح میگفتند، دو هزار سال پیش از اینکه خداوند عزوجل آدم را بیافریند. پس هنگامی که خداوند عزوجل آدم را بیافرید، ملائکه را امر فرمود که به او سجده کنند و ما را به سجده فرمان نداد. تمامی ملائکه سجده کردند به جز ابلیس که از سجده کردن سرپیچی نمود. خداوند تبارک و تعالی فرمود: (آيا بزرگی فروختی يا از عالیمقامان بودی؟)؛ یعنی از این پنج تن که اسمشان در سرادق عرش نوشته شده است؟! پس ما همان دروازهای هستیم که از طریق آن بخشیده میشود. با ما هدایتیافتگان، هدایت میشوند. پس کسی که ما را دوست بدارد، خداوند دوستش میدارد و او را در بهشت جای میدهد و کسی که ما را دشمن بدارد، خداوند دشمنش میدارد و در آتش سکنایش میدهد؛ و ما را دوست نمیدارد مگر کسی که ولادتش پاکیزه باشد».()
صدوقرحمهالله در کتاب معارج از طریق راویانش تا ابن عباس روایت میکند: شنیدم رسول خدا ص در حالی که علی ع را مخاطب قرار میداد، میفرمود: «ای علی، خداوند تبارک و تعالی بود و هیچ چیز همراه او نبود. من و تو را به صورت دو روح از نور باعظمتش خلق فرمود. ما در برابر عرش پروردگار جهانیان خداوند را تسبیح میگفتیم و تقدیسش میکردیم و ستایش و تسبیح و تهلیلش میگفتیم، و این پیش از خلقت آسمانها و زمین بود. هنگامی که اراده فرمود تا آدم را بیافریند من و تو را از گِلی یکسان از گِل علیین بیافرید و ما را با آن نور بیامیخت و ما را در تمامی نورها و نهرهای بهشت غوطهور ساخت. سپس آدم را بیافرید و آن گل و نور را در صلبش به ودیعه نهاد. هنگامی که خلقش نمود، ذریهاش را از پشتش خارج نمود، آنها را گویا ساخت و بر ربوبیت از آنها اقرار گرفت. اولین خلقی که به ربوبیت اقرار نمود من، تو و پیامبران به اندازهی شأن و مقامشان و نزدیکیشان به خداوند عزوجل بود. پس خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای محمد و ای علی، تصدیق کردید و اقرار کردید و بر عبادتم از خلقم پیشی جستید و در عِلم پیشین من نیز همینطور بوده است؛ پس شما برگزیدگان از خلق من و امامان از فرزندان شما و شیعیان شما هستند و اینگونه شما را خلق نمودم....».()
حسین بن عبید الله به ما خبر داد و گفت: ابو محمد به ما خبر داد و گفت: محمد بن همام برای ما روایت کرد: علی بن حسین همدانی به ما گفت: محمد بن خالد برقی به من گفت: محمد بن سنان از مفضل بن عمر از ابو عبد الله ع از پدرانش ع از امیر المؤمنین ع روایت کرد: روزی در جایی وسیع نشسته بودیم و مردم گردش جمع شده بودند. مردی به سویش برخاست و عرض کرد: ای امیر مؤمنان، تو در مکانی هستی که خداوند به آن فرودت آورده در حالی که پدرت با آتش عذاب میشود! به او فرمود: «ساکت شو، خداوند دهانت را ببندد. سوگند به آن کس که به حق، محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند متعال شفاعتش را میپذیرد. پدرم در آتش باشد و پسرش قسمتکنندهی آتش؟!» سپس فرمود: «سوگند به آن کس که به حق، محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، نور ابوطالب در روز قیامت نورهای خلایق را خاموش میکند مگر پنج نور: نور محمدk، نور من، نور فاطمه، نور حسن و حسین و ائمه از فرزندان حسین؛ چرا که نور او از نور ما است که خداوند عزوجل دو هزار سال پیش از خلقت آدم، خلق فرمود».()
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ع روایت شده است که فرمود: «خداوند بود و هیچ چیز با او نبود. اولین چیزی که خلق نمود، نور حبیبش محمدk چهار صد و بیست و چهار هزار سال پیش از خلقت آب، عرش، کرسی، آسمانها، زمین، لوح و قلم، بهشت و آتش، ملائکه، آدم و حوا بود. هنگامی که خداوند متعال نور پیامبر ما حضرت محمد ص را خلق نمود هزار سال در پیشگاه خداوند عزوجل باقی ماند در حالی که تسبیح و ستایشش میگفت. و حق تبارک و تعالی به او مینگریست... هنگامی که انوار، کامل گشت نور محمد زیر عرش هفتاد و سه هزار سال ساکن شد. سپس نورش به بهشت منتقل شد و هفتاد هزار سال باقی ماند. سپس به سدرة المنتهی منتقل شد و هفتاد هزار سال باقی ماند. سپس نورش به آسمان هفتم منتقل شد، سپس به آسمان ششم، سپس به آسمان پنجم، آسمان چهارم، آسمان سوم، آسمان دوم و سپس به آسمان دنیا منتقل شد و نور او در آسمان دنیا باقی ماند تا اینکه خداوند متعال اراده فرمود آدمg را خلق فرماید...».()
آنچه جابر بن عبدالله روایت میکند: به رسول خدا ص عرض کردم: اولین چیزی که خداوند متعال خلق فرمود، چه بود؟ فرمود: «نور پیامبرِ تو ای جابر، خداوند خلقش فرمود؛ سپس از آن هر چیزی را خلق نمود. سپس آن نور را در مقام قرب در مقابل خويش قرار داد تا هر زمانی كه اراده فرماید، سپس آن نور را اقسامی قرار داد. عرش را از قسمتی، کرسی را از قسمتی، و حاملان عرش و خزانهداران کرسی را از قسمتی خلق نمود و قسمت چهارم را در مقام حب و دوستی تا آنجا که خداوند اراده فرماید، قرار داد؛ سپس آن را بر قسمتهایی قرار داد؛ پس قلم را از قسمتی، لوح را از قسمتی، و بهشت را از قسمتی خلق فرمود و قسمت چهارم را در مقام خوف و ترس تا آنجا که خداوند اراده فرماید، قرار داد. سپس آن را اجزایی قرار داد؛ ملائکه را از یک جزء، خورشید را از یک جزء، ماه و ستارگان را از یک جزء بیافرید و قسمت چهارم را در مقام رجا و امیدواری تا آنجا که خداوند اراده فرماید، قرار داد. سپس آن را اجزایی قرار داد؛ عقل را از جزئی، علم و حکمت را از جزئی و عصمت و توفیق را از جزئی بیافرید و جزء چهارم را در مقام حیا تا آنجا که خداوند اراده فرماید، قرار داد. سپس با چشم عطای الهی به آن نگریست؛ نور از آن تراوش کرد و یکصد و بیست و چهار هزار قطره از آن برون تراوید و خداوند از هر قطره روح یک نبی و فرستاده را بیافرید. سپس ارواح انبیا نفس کشیدند و خداوند از نفسهای آنها ارواح اولیا، شهدا و صالحان را خلق فرمود».()
از محمد بن سنان از ابن عباس روایت شده است که گفت: نزد رسول خدا ص بودیم. علی بن ابی طالب ع پیش آمد. رسول خدا ص به او فرمود: «مرحبا به کسی که چهل هزار سال پیش از پدرش آفریده شد». عرض کردیم: ای رسول خدا، آیا پسر پیش از پدر بوده؟ فرمود: «آری، خداوند همین مدت پیش از خلقت آدم، نور من و علی را خلق فرمود و سپس آن را دو قسمت نمود. سپس چیزها را از نور من و نور علی ع خلق نمود. سپس ما را در راست عرش قرار داد. ما تسبیح گفتیم، پس ملائکه تسبیح گفتند؛ ما تهلیل گفتیم، پس ملائکه تهلیل گفتند؛ ما تکبیر گفتیم، پس ملائکه تکبیر گفتند؛ بنابراین هر چه خداوند را تسبیح میکند و او را بزرگ میدارد از تعلیم دادن علی ع است».()
عبد الله بن مبارک از جعفر بن محمد از پدرش از جدش امیرالمؤمنین ع روایت کرد که فرمود: «خداوند نور محمد ص را چهل هزار سال پیش از مخلوقات خلق نمود و همراه او دوازده حجاب خلق فرمود و منظور از حجابها، ائمه ع میباشند».()
ابو الحسن علی بن محمد معروف به ابن مغازلی واسطی شافعی در کتابش «المناقب» با سندش از سلمان فارسی روایت میکند: شنیدم محبوبم محمد ص میفرماید: «من و علی نوری در دستان خداوند عزوجل بودیم. آن نور چهل هزار سال پیش از خلقت آدم او را تسبیح میگفت و تقدیسش مینمود. هنگامی که آدم را خلق فرمود آن نور را در پشتش به ودیعه نهاد. بنابراین پیوسته من و علی چیزی یکسان بودیم تا اینکه پشت عبدالمطلب جدا شد؛ پس در من نبوت و در علی، امامت میباشد».()
همچنین ابن مغازلی از سالم بن ابی جعد از اباذر روایت میکند که گفت: شنیدم رسول خدا ص میفرماید: «من و علی نوری از سمت راست عرش در دستان خداوند عزوجل بودیم. آن نور چهل هزار سال پیش از خلقت آدم او را تسبیح میگفت و تقدیسش مینمود. من و علی پیوسته چیزی یکسان بودیم تا اینکه پشت عبدالمطلب جدا شد؛ بخشی من و بخشی علی گردید».()
از ابن عباس روایت شده است: شنیدم رسول خدا ص میفرماید: «من و علی چهل هزار سال پیش از خلقت آدم نوری در دستان خداوند عزوجل بودیم. آن نور در پشت او راه پیمود و پیوسته خداوند آن را از پشتی به پشت دیگر منتقل مینمود تا اینکه در پشت عبدالمطلب قرارش داد. سپس از پشت عبدالمطلب خارجش ساخت و به دو قسمت تقسیم نمود؛ قسمتی در پشت عبدالله و قسمتی در پشت ابوطالب. پس علی از من است و من از او؛ گوشت او گوشت من، خون او خون من است؛ پس هر کس او را دوست داشته باشد، به حق که مرا دوست داشته است و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و من نیز دشمنش می دارم».()
عبد الوهاب بن عطا از سعید بن ابو عروه از قتاده و عمر بن عاصم کلابی از ابو هلال از قتاده به ما خبر دادند: رسول خدا ص فرمود: «من اولین مردم در خلقت و آخرینشان در بعثت بودم».()
ابو همام ولید بن شجاع بن ولید بغدادی برای ما روایت کرد که ولید بن مسلم از اوزاعی از یحیی بن ابی کثیر از ابو سلمه از ابو هریره به ما خبر داد و گفت: عرض کردند: ای رسول خدا ص، چه وقت نبوت بر شما واجب گردید؟ فرمود: «وقتی آدم بین روح و جسد بود».()
ابو نضر فقیه و احمد بن محمد بن سلمهی عنزی برای ما روایت کردند که عثمان بن سعید دارمی و محمد بن سنان عوفی از ابراهیم بن طهمان از بدیل بن مسیره از عبد الله بن شفیق از میسرهی فخر به ما خبر دادند که گفت: به رسول خدا عرض کردم: از چه وقت شما پیامبر بودید؟ فرمود: «وقتی آدم بین روح و جسد بود».()
اکنون از قرآن و روایات مشخص شد که ارواح محمد و آل محمد ع در هنگام بعثت عیسی موجود بودهاند و حتی پیش از آنکه عیسی متولد شود. حال آیا مانعی وجود دارد که برای روح یکی از آنها بدنی جسمانی خلق شود و یا در واقع او در این عالم جسمانی با صورتی شبیه به عیسی ع ظاهر شود؟ و این امر با ارادهی خداوند و با حول و قوّهی او صورت پذیرد؛ حداقل همانطور که روایت میشود همانند ظهور جبرئیل ـکه روح استـ برای حضرت محمد ص به صورت دحیهی کلبی در این عالم جسمانی!()
میگویم، آیا اکنون پس از اینکه عقل و نقل بر چنین چیزی دلالت میکنند، آیا مانعی عقلی وجود دارد؟ پس کسی که نمیپذیرد و میگوید این عقلانی نیست آیا خودش جایگزینی دارد که متون، عقل و حکمت آن را تأیید کند؟ آنگونه که پیشتر ارایه شد! یا صرفاً عناد و جدل و پیروی از هوا و هوس برای نپذیرفتن حقیقت میباشد و نه چیز دیگر!
اگر حقیقت را آن گونه که هست بپذیرید مقداری سختی در آن خواهد بود خصوصاً با وجود جهل، شیطان و لشکریانش که با شدت تلاش میکنند تا مردم را از سکوت در برابر حق و شنیدن کلام خدا و خضوع برای دلیل و برهان و شناخت حقیقت، باز دارند؛ اما هنگامی که دلیل و برهان برای ظاهر ساختن حقیقت اقامه گردد، بر عاقلان مردم است که بگویند آری این حقیقتی است که ما به وضوح و روشنی میبینیم؛ در غیر این صورت نه انساناند و نه عاقل!
* * *