جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
تولیدمثل جنسی (یا زادآوری با مشارکت ژنها بین دو فرد) نتیجهای است که تکامل هنگام ترکیب و پیچیده شدن ساختار موجودات باید به آن دست یابد؛ زیرا این شیوه در واقع استراتژی بقای موجود شایستهتر نسبت به تولیدمثل غیرجنسی میباشد؛ چرا که تولید مثل غیرجنسی در گونهای معین یعنی اینکه افراد آن گونه، عبارتند از همانندسازیهاي یکسان و تکراری نقشهء ژنوم؛ و به این معنا خواهد بود که هر نوع ضعف در مواجهه با دشمن، به یک اندازه در همهء افراد گونه راه مییابد؛ به عنوان مثال ویروسی معین میتواند به راحتی همهء افراد گونه را از بین ببرد؛ در حالی که تولید مثل جنسی، تعداد بسیار زیادی ژنوم بهوجود میآورد که به افراد همان گونه برمیگردد. هر زوج میتواند نقشهای برای فرزندان خود تولید کند که کاملاً با نقشهء ژنتیکی پدرانشان و نیز با نقشهء برادرانشان متفاوت باشد. این امتیاز، گونه را در برابر انقراض مقاوم مینماید و به او فرصت بیشتری برای بقا میدهد؛ زیرا هر دشمنی که بتواند بر یکی از افراد گونه غلبه کند، به این معنا نیست که الزاماً میتواند دیگر افراد آن گونه را نیز از بین ببرد؛ چرا که نقشهء ژنوم آنها با یکدیگر تفاوت دارد و در نتیجه آنها با هم تفاوت و تمایز دارند و توانمندیها و میزان مقاومت ایشان نیز متفاوت میباشد.
بنابراین از آنجا که جهش دیر یا زود باید ویژگی تولیدمثل جنسی را فراهم نماید و از آنجا که انتخاب طبیعی باید این ویژگی را تأیید و تثبیت کند زیرا نتیجهء تکامل، بقای شایستهتر است، تولید مثل جنسی حالت ایدهآل و آرمانی برای مقاومت گونهها در برابر بیماریها، امراض مُسری و دشمنان محسوب میشود و به این ترتیب تکامل باید به قابلیت تولیدمثل جنسی دست یابد.
قابلیت تولیدمثل جنسی غالباً نیازمند برخورد و نزدیکی زوج با یکدیگر میباشد و این به معنای اجتماع آنها در یک مکان واحد است. این گام اولیه در تشکیل خانوادهء پایدار محسوب میشود؛ البته فقط گامی است در ابتدای راه، زیرا آمیزش جنسی محدود به مواقع نیاز است که همان دوران باروری میباشد. بنابراین به عنوان مثال در جنس مادهء بیشتر موجودات، ابزارهایی برای اعلام آمادگی باروری تکامل یافته است و این، یعنی آمیزش جنسی دارای محدودیتهایی است و این شایستگی را ندارد که پایه و اساس تشکیل خانواده محسوب گردد. مثلاً شامپانزههای ماده برای اعلام آمادگی جفتگیری، اعضای تناسلی خود را باد میکنند.
اما در مورد انسانوارهها، گام بعدی برای تشکیل خانواده، پوشیدن لباس بود؛ که البته این کار به هیچوجه تصمیم سادهای بهشمار نمیرفت؛ زیرا برای تأیید پوشیدن لباس توسط قانون انتخاب طبیعی میبایست دلیلی منطقی و قوی وجود میداشت؛ چون استفاده از لباس، اندامهای تناسلی و نشانههای ویژه را میپوشاند و این بهطور خلاصه به معنای دشوار شدن تشخیص زمان جفتگیری زنان و درنتیجه عدم موفقیت در تولیدمثل بود. در خصوص پوشیدن لباس چندین تئوری مطرح کردهاند؛ از جمله:
- سرما: اما این واقعیت که انسانوارهها در ساواناهای گرم یا معتدل آفریقا زندگی میکردند و از سوی دیگر محافظت در برابر سرما بهوسیلهء لایههای چربی زیر پوست که در حال حاضر نیز وجود دارد، امکانپذیر میباشد، این تئوری را در توضیح استفاده از لباس، ناکافی مینماید.
- شرموحیا: حیا پاسخی است که ژنها در رقابت ژنتیکی با ژنهای شرکای جنسی یافتند؛ شریکانی که میخواهند ژنهای خود را بدون پذیرفتن مسئولیت و سختی پرورش فرزندان و هزینههای آن منتشر کنند. منظور از حیا در اینجا همان حیایی است که برای محافظت از اندام جنسی در برابر کسی غیر از همسر به کار میرود. شاید این گونه از حیا سرآغاز استفاده از لباسهایی باشد که اندام جنسی را میپوشاند و هدف موردنظر را محقق میسازد.
علاوه بر این شاید بتوان گفت نیاز به لباس برای محافظت در برابر دشمنان و سلاح حیوانات شکاری بوده است، یا اینکه دستکم این عوامل انسانها را به پوشیدن لباس تشویق کرده است. لباسهایی از پوست (حیوانات) به مثابه زرههایی هستند که انسان را از شاخ حیوانات درنده و حتی از نیزه های دیگر گونههای انسانوارهها حفظ میکرده است و این میتواند دلیل انقراض انسانوارهها و بقای هوموساپینس تلقی گردد؛ زیرا وی دریافت که سلاح تنها در تبر و نیزه محدود نمیشود، بلکه زره و لباسهای چرمی نیز جزو سلاحها محسوب میشوند. در حقیقت انتظار میرود که عمر زرههای چرمی به اندازهء عمر سلاحهای سنگی باشد؛ بهویژه با توجه به این موضوع که پس از پا گرفتن صنعت اسلحهسازی و امکان شکار حیوانات فراوان، زرههای پوستی بهوفور فراهم شد.
اشکالی ندارد که این زرهها برای کسی که از آنها استفاده میکند فواید دیگری نیز در بر داشته باشند؛ از قبیل محافظت در برابر سرما در آینده، و پوشاندن اندام جنسی و وفاداری نسبت به شریک جنسی.
میتوان تصور کرد که با مرور زمان و در نتیجه پوشیدن لباس، عمل جنسی به تمایلی مداوم تبدیل شده است، زیرا افرادی که تنها پس از بروز نشانههای آمادگی جنسی، به انجام عمل جنسی مبادرت میورزند، پس از پوشیدهشدن نشانههای این آمادگی توسط لباسها، نمیتوانند ژنهای خویش را به نسلهای بعدی انتقال دهند. زیرا به طور خلاصه آنها عمل جنسی انجام نمیدهند یا آن را به شکل محدود انجام خواهند داد و شاید این عمل ندرتاً با زمان باروری مصادف باشد. این موضوع سبب میشود ژنها بهطور محدود به نسلهای بعدی انتقال یابد. افرادی که پیدرپی آمیزش جنسی انجام میدهند، حتماً یکی از این آمیزشهای آنها با فصل باروری مصادف خواهد شد و درنتیجه این افراد در انتقال ژنهای خود، بیش از دیگران موفق خواهند بود. بنابراین طبیعی است که آمیزش جنسی، در نهایت بهسمت دائمیشدن سوق یابد، زیرا به این ترتیب به ویژگی کارآمدی تبدیل میشود که از طریق انتخاب طبیعی به نسلهای بعد انتقال مییابد. با مرور زمان انتظار میرود که نشانههای خاص مانند آمادگی برای باروری پوشیده شود، زیرا این کار نیز هزینهء اقتصادی در بر دارد؛ پس بهتر است همچون دیگر نشانههای خاص در زمانی که نیازی به آنها نیست در مسیر تکامل متروک و ناپدید شوند.
١. قناة فيديو كتاب وهم الإلحاد (2013/09/04). التطور الجيني للقمل ديفيد ريد. متاح على:
https://www.youtube.com/watch?v=67V7spWYd3U
آن نوع ارتباط جنسی که به رابطهء دائمی تبدیل شده است و نه فقط به هنگام آمادگی برای تولیدمثل، منجر به تعمیق رابطه میان زوجین و افزایش ارتباط آنها با یکدیگر میشود. این گام نخست برای تشکیل خانواده میباشد. به این ترتیب با شیوهء علمی اثبات نمودیم که خانواده از زمانهای بسیار دور و پیش از خروج هوموساپینسها از آفریقا شکل گرفته است. زیرا به طور کلی تاریخ لباس پوشیدن انسانوارهها، تقریباً به ١٧٠هزار سال پیش بازمیگردد. حتی شواهد و نشانههایی وجود دارد که بر لباس پوشیدن پیش از این تاریخ نیز دلالت دارد(١) .
(١)- شبکهء ویدیویی کتاب وهم الإلحاد ، تکامل ژنتیک شپشها، دیوید رید.
دکتر دیوید رید، متخصص علم ژنتیک دانشگاه فلوریدا، پژوهشی در رابطه با تکامل ژنتیکی انواع شپشهایی که انگل انسان هستند انجام داده است. این شپشها سه گونه هستند: شپش سر، شپش ناحیه تناسلی و شپش لباسها. وی دریافت که بین پیشینهء تکامل شپشها و پیشینهء تکامل انسان، همخوانی وجود دارد. وی دورهء زمانی خاصی را مشخص کرده است که شپشها از پیشینیان خود که به برخی حیوانات میچسبیدهاند، جدا شدهاند. دیوید رید با توجه به پژوهش خویش به این نتیجه رسید که انسان تقریباً سهمیلیون سال پیش وجود داشته و در آن زمان، بدنی تقریباً کممو داشته است. همان طور که سایت خبری دانشگاه فلوریدا بیان کرده است، دیوید رید پژوهشگر در تحقیق ژنتیکی خود به نتیجهای دست یافت که میتوان آن را این گونه خلاصه نمود:
(٢). المصدر:
Danielle Torrent (January 6th, 2011). UF study of lice DNA shows humans first wore clothes 170,000 years ago. UF News University of Florida. Available at:
http://news.ufl.edu/2011/01/06/clothing-lice/
«انسان بیش از ١٧٠,٠٠٠سال است که لباس میپوشد. شپشِ لباسها از شپشهایِ سر نشأت گرفتهاند، و انشعاب بین این دو گونه، پس از لباس پوشیدن انسان آغاز گشته است»(٢) .
(٢). منبع:
دانیل تورنت، «مطالعهء دانشگاه فلوریدا روی DNA شپشها نشان میدهد انسانها ١٧٠هزار سال پیش برای اولین بار لباس پوشیدند.»، اخبار دانشگاه فلوریدا، ٦ژانویه٢٠١١. قابل دسترس در نشانی:
http://news.ufl.edu/2011/01/06/clothing-lice/
شکل ۱۱: این نمودار انشعاب شپش لباس از شپش سر، و نیز تاریخ لباس پوشیدن انسان را نشان میدهد(١).
Toups and al., Origin of clothing lice indicates early clothing use anatomically modern humans in Africa
(١). المصدر:
(١).منبع:
Toups, M. A., Kitchen, A., light, J. E., & Reed, D. L. (2011). Origin of clothing lice indicates early clothing use by anatomically modern humans in Africa. Molecular biology and evolution,28(1), 29-32. Available at :
http://mbe.oxfordjournals.org/content/28/1/29.full
به گمانم مطالب علمی که در باب این مسئله بیان داشتهام، برای ردّ این نظریهء اجتماعی که خانواده نهادی تازه تأسیس است، کفایت میکند. طبق این نظریه خانواده حدود دههزار سال پیش و در نتیجهء اجتماع فرزندان به دور مادر شکل گرفته است؛ زیرا بر اساس این نظریه به دلیل رواج گستردهء اعمال جنسی، فرزندان پدران خود را نمیشناختهاند. ولی اکنون ما دلایلی در اختیار داریم که نشان میدهد چه بسا خانواده خیلی پیشتر از این زمان شکل گرفته و شاید قبل از ظهور هوموساپینس بوجود آمده است.
******