جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامتولید ابزار آرمانی برای بقا، یا ابزار هوشمندی:
در فرآیند تکامل:
جهش ژنتیکی وجود دارد که اگر وقت کافی در اختیار داشته باشد، حتماً دیر یا زود باید همهء احتمالات را فراهم آورد.
همچنین انتخابی وجود دارد که اجازهء بقای برتر و شایستهتر را میدهد.
حال اگر به گذشته بازگردیم، به زمانی که هنوز هیچ ابزار و راهکاری برای تعامل با فرکانسهای نوری یا صوتی یا الکترومغناطیسی، یا ابزار و راهکار تعامل با بوهای شیمیایی وجود نداشت ـ یعنی اکنون ما دربارهء زندگی در سطح باکتریها صحبت میکنیم و نیز یوکاریوتهایی که فاقد سلولهای عصبی حسی برای درک محیط اطراف خود میباشند ـ سپس دست آوردهای تکامل را در این حیات ابتدایی که در گذشتههای بسیار دور، فقط این گونه حیات بر روی زمین وجود داشته است، لحاظ کنیم، به این نتیجه میرسیم که تکامل بیشک، دیر یا زود ابزار ادراک را فراهم آورد؛ چه ابزار حساس به نور باشند، چه ابزار درک دیگر چیزهایی که در محیط موجود زنده وجود دارد. موجودی که از این ابزار بهرهمند باشد - چه سلول عصبی حساس به نور باشد، چه سلول حساس به امواج الکترومغناطیسی یا غیره - موجودی خواهد بود که نسبت به دیگر موجودات از یک ویژگی برتر برخوردار است؛ زیرا این ابزار، نیروی بیشتری را برای تهیهء غذا و گریز از دشمن در اختیار وی قرار میدهد. به همین دلیل تکامل در هر حال چنین جهشی را بهوجود خواهد آورد؛ چرا که چنین جانداری در انتقال ژنها به نسلهای بعدی، از همتایان خود موفقتر خواهد بود. اگر قضیه با سلول عصبی حساس به نور آغاز شود - بر اساس قواعد پیشگفته - انتظار میرود که همهء جهشهایی که کارآیی آن را افزایش میدهد نیز به آن افزوده گردد. به این ترتیب طبیعی است که فرجام کار، پیدایش چشم و حتی چشمی همچون چشم شاهین خواهد بود که پرنده با استفاده از آن میتواند بسیار روشن و واضح ببیند و با سرعتی فوق العاده بر سر شکارش فرود آید؛ یا انتظار میرود که در نهایت، ابزارهای کارآمد شنوایی همانندِ ابزاری که خفاشها و دلفینها در اختیار دارند و دستگاههای خارق العادهء سونار نامیده میشوند، پدیدار گردد.
به طور کلی آنچه میخواهیم بیان کنیم این است که در فرآیند تکامل، تولید و تکامل حسگرها حتمی است؛ زیرا تکامل باید ابزارهای درک محیط را به وجود آورد و انتخاب نیز به نوبهء خود، حتماً اینها را تأیید و تثبیت خواهد نمود. هنگامی که واسطههای حسی در زندگی زمینی بهوجود آیند، هرچند ابتدایی، مثلاً به صورت مجموعهای از سلولهای نوری و یا مجموعهای از سلولهای حساس به الکتریسیته باشند، هر ابزاری که آنها را به هم ربط دهد و عملکرد آنها را با دیگر اندام موجود زنده هماهنگ سازد، به گونهای که موجود سود فراوانی از آن ببرد، به هر نحوی که باشند تکامل یقیناً آنها را تأیید و تثبیت خواهد نمود. این ابزارها در حقیقت ابزار هوشمندی یا به عبارت دیگر قاعده یا اصلِ ابزار هوشمندی به شکلی که ما امروز میشناسیم، میباشد. از آنجا که ابزار هوشمندی، وسیله و ابزار بقای ایدهآل و آرمانی است، حتماً تکامل خواهد یافت تا به ابزار هوش پیشرفتهای برسد.
با این مقدمهء کوتاه بخش دیگری را آغاز میکنیم که در آن آرمانیبودنِ ابزار هوشمندی بهطور مشخص روشن است. میگوییم: ابزار هوشمندی همان ابزار آرمانی بقا میباشد؛ چرا که هوش بهعنوان ابزار بقای گونه، در صورت موجود بودن، بر دیگر ابزارهای بقا همچون نیرو و سلاح (مثلاً نیش و چنگال) برتری خواهد داشت. بهترین دلیل بر این سخن - که پیش روی ما خودنمایی میکند - سیطرهء مطلق ما بر سیارهء زمین به سبب همین ابزار هوشمندی برتر است که دیگر موجودات از آن بیبهره اند.
بنابراین جهش باید جهشهای ابزار هوشمندی را فراهم نماید و از آنجا که هوش، ابزار بقای آرمانی بشمار میرود، پس باید انتخاب طبیعی آن را برگزیند و ابزار هوشمندی را به طور مداوم تکامل دهد تا در صورت فراهم بودن شرایط مناسب برای این تکامل - مانند راه رفتن بر روی دو پا ـ به ابزار هوشمندی برتر برسد؛ با توجه به اینکه همهء این شرایط مناسب، تابع تکامل هستند و دیر یا زود باید فراهم شوند. بنابراین میتوانیم بگوییم: هدف نهایی تکامل، تولید ابزار هوشمندی برتر است.
تکامل از توسعهء ابزار هوشمندی برتر دست نمیکشد تا هنگامی که ابزار هوشمندی برتر و دستآوردهای آن، به سطحی برسند که خود، روند تکامل خویش را متوقف سازند، همان گونه که برای انسان امروزی پیش آمده است؛ زیرا ما روند تکامل را تقریباً حداقل در رابطه با خودمان متوقف ساختهایم. یکی از مهمترین دلایلِ توقفِ تکامل گونهء ما توسط خودمان، همان ابزار هوشمندی برتری است که در اختیار داریم؛ زیرا این ابزار، توانمندیهایی در اختیار ما قرار داده که به بیشتر افراد گونهء ما، اجازهء بقا و زاد و ولد میدهد. بنابراین قانون انتخاب طبیعی دیگر تسلطی بر ما ندارد که بخواهد روند تکامل ما و پیشرفت ابزار هوشمندی برتری که در اختیار داریم را استمرار بخشد. آری، تنها یک راه برای پیشرفت ابزار هوشمندی که در اختیار داریم، باقی میماند و آن، روند جهش ژنتیکی مصنوعی است یا به عبارت دیگر اینکه ما خودمان ترکیب ژنتیکیمان را برای تولید مردمانی مثلاً با مغزهای باهوشتر دستکاری کنیم.
از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که هدف تکامل، دستیابی به تولید ابزار هوشمندی به عنوان هدف میانی است و اگر ابزار هوشمندی یافت شود، حتماً دیر یا زود در خلال تکامل، راه خود را برای رسیدن به ابزار هوشمندی برتر ادامه میدهد؛ چرا که این ابزار، ابزار بقای برتر است و تحول آن به سوی برتر شدن، مطلوب و مورد نظر میباشد؛ البته در صورتی که شرایط مناسب و شایسته برای آن فراهم باشد.
بنابراین هدفِ تکامل، تولید ابزار هوشمندی برتر در زمان فراهم بودن شرایط مناسب برای تولید آن است. برای مثال در مورد ما این شرایط میتواند عبارت باشد از ایستادن بر روی پاها و بزرگ شدن لگن خاصرهء جنس مونث، که جهش ژنتیکی دیر یا زود باید آن را در روند تکاملی فراهم آورد.
به طور کلی تغییر و تکامل ابزار هوشمندی (مغز) به ابزار هوشمندی برتر در انسان، به مواردی نسبت داده میشود که همگی تا زمانی که تکامل برقرار باشد، وجودی حتمی دارند. به این ترتیب مسأله هر گونه که باشد، قطعاً هدف نهایی تکامل، رسیدن به ابزار هوشمندی برتر است، از جملهء این موارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- فراهم آوردن جهش ژنتیکی به سمت پیشرفت و بهبودی. بر این اساس - طبق شناختی که ما از این زمین داریم - میتوانیم بگوییم که حتی اگر جهش ژنتیکی به طور کامل بیضابطه باشد، روند جهش دیر یا زود باید بهبودی ابزار هوشمندی را فراهم کند. حتی اگر فراهم آوری جهش به سمت و سوی پیشرفت و بهبودی، در مدت زمانی معین روی دهد و کاملاً جلبتوجه کند؛ که در این باره بعداً سخن خواهیم گفت. اما در اینجا مسئله را از بدترین دیدگاه برای خودمان، و بهترین دیدگاه از منظر تئوری خداناباورانه یعنی اینکه جهش ژنتیکی صددرصد تصادفی است، بررسی خواهیم کرد.
- راستقامتی باعث بزرگ شدن لگن خاصره و در نتیجه امکان تولد نوزادانی با سرهای بزرگ که دارای مغزهای بزرگتری هستند میشود. علاوه بر این، راه رفتن بر روی دو پا، دستان را آزاد میسازد که به دنبال آن، این دستها در صورتی که ابزار هوشمندی روند حرکت خود را به سمتوسوی درست بیابد و از آن به طور شایسته و عالی استفاده نماید، میتواند به عنوان ابزار خلاقیت بسیار کارآمد و وسیلهء برتر بقا محسوب گردد. به همین دلیل دستان آزاد و رها ، مغز را به سمت تکامل و پیشرفت سوق میدهند. بنابراین دستان آزاد، هر گونه جهش بهبود مغز را برای بقا و تثبیت در مجموعهء ژنی یاری و تأیید خواهند نمود، زیرا از دستان آزاد به صورتی گسترده برای فراهم آوردن ابزارآلات مصنوعی بقا از قبیل تبر، نیزه و امثال آن بهره خواهد برد. همچنین آنها را برای حرکت به سوی کاملتر شدن به کار میگیرد، و به این ترتیب جهشهای بهبود مغز را به نسلهای بعدی انتقال میدهد و آنها را به لطف قابلیت راه رفتن بر روی دو پا که باعث آزاد شدن دستها گردیده است، تثبیت مینماید.
شكل١٠: رسم بياني يوضح علاقة تطور آلة الذكاء (الدماغ) مع المشي مستقيماً
المصدر(١):
شکل ١٠: نموداری که رابطهء تکامل ابزار هوشمندی (مغز) را با حرکت روی دو پا توضیح میدهد.
منبع(١):
O'Neil, Homo heidelbergensis
(١). المصدر:
(١)- منبع:
Available at:
https://www2.palomar.edu/anthro/homo2/mod_homo_2.htm
- نیاز به ارتباط زبانی. از آنجا که ابزار هوشمندی، عامل وجود و تکامل این گونه ارتباط محسوب میشود، ابزار هوشمندی از همان ابتدا به ارتباط زبانی (حتی اگر به صورت زبان اشاره باشد) اجازهء وجود و تکامل را میدهد؛ زیرا ارتباط زبانی ابزاری عالی برای بقا است که خود، ابزارهای هوشمندی را به سمت پیشرفت و ترقی سوق میدهد؛ چرا که ابزارهای هوشمندی برتر به مثابه ابزارهای ذخیرهسازی و پردازش اطلاعات برتر محسوب میشوند و افرادی که بتوانند ارتباط بهتری برقرار سازند، در بقا از دیگران تواناترند؛ زیرا آنها بهتر میتوانند از دست دشمن درنده فرار کنند و شکار خود را صید نمایند. شکل واضحتر مطلب این است که جهشهای ژنتیکی بهبود مغز، به سود زبان عمل خواهد کرد؛ زیرا افراد میتوانند از واژههای بیشتر و پیچیدهتری استفاده کنند و در نتیجه به صورت بهتر و برتری ارتباط برقرار نمایند. این به معنای داشتن توانایی بیشتر برای به دست آوردن غذا، یافتن شریکی برای تولید مثل و امکان فرار از دست دشمن درنده میباشد، و در نتیجه اینها خود امکان بقای بهتر نسبت به دیگران را فراهم میآورند و انتقال ژنهای بیشتری را به نسلهای بعدی امکانپذیر میسازند. در نتیجه ژنهای جهش بهبود مغز، استوار و پابرجا گشته، به این ترتیب با گذشت نسلها، تکامل مغز به دست میآید، تا اینکه در نهایت به ابزار هوشمندی برتر دست پیدا میکنیم.
- فراهمآوری غذای مناسب برای گونه (از قبیل ماهیها که دارای ید و اُمِگا3 هستند) که برای مغز مفید بوده و جهشهای بهبود مغز را بسیار ثمربخشتر مینماید. به این ترتیب این ویژگی به شکلی از مزیت تبدیل میشود که آن را شایستهء برگزیده شدن توسط انتخاب طبیعی و انتقال از طریق نسلها میگرداند.
- همچنین است عریان و خلاص شدن بدن از موهای انبوه موجود بر روی پوست، در کنار فعالیت غدههای عرقی که وسیلهای عالی برای خنک کردن بدن و مغز برتر بهشمار میرود؛ زیرا این مغز همچون ماشینی است که انرژی بسیار زیادی مصرف میکند و مقادیر فراوانی گرما آزاد میسازد، به صورتی که اگر وسیلهای برای خنکسازی بدن بههنگام نیاز وجود نداشته باشد، این گرما مرگ جاندار را در پی خواهد داشت.
اکنون بار دیگر مطالب پیشین را تکرار میکنم: ابزار هوشمندی برتر (در مورد ما همان مغز) به معنای پایان راه تکامل ابزار هوشمندی برتر نمیباشد و به این معنا نیست که این راهی که تکامل پیموده است، تنها راه تولید ابزار هوشمندی برتر میباشد؛ شاید راههای دیگری هم باشد که چه بسا ابزار هوشمندی برتری را بسیار بهتر از آنچه امروزه شاهد آن هستیم تولید میکند و شاید از برخی جهات بهتر باشد و از برخی جنبهها بهتر نباشد. اما در هر حال هدف خاصی وجود دارد که تکامل دیر یا زود حتماً باید به آن دست یابد و آن هدف، تولید ابزار هوشمندی برتر میباشد.
بنابراین واضح و مسلم است که تکامل هدفمند است و هدفش تولید ابزار هوشمندی برتر میباشد.
من میتوانم برای اثبات هدفمندی تکامل به مطالب گذشته بسنده کنم، ولی اشکالی ندارد که برخی استدلالها و نشانههای دیگری که مؤید این مطلب است را نیز بیان کنم.
******