جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
کسی که دارای پیشینهء علمیِ هرچند اندک در موضوع تکامل و چگونگی وقوع آن باشد، یا کتابهای یک دانشمند متخصص در موضوع تکامل را مطالعه کرده و پاسخهای او به اشکالات را بررسی نمودهباشد، یا حتی کتاب داروین را که در قرن نوزدهم نوشته شده و در آن تعداد زیادی اشکال بر آنها مطرح نموده و خود به آنها پاسخ دادهاست، را بخواند، سپس آنچه را که تراوشات قلم افرادی که خویشتن را مرجع و رجال دینی بهشمار میآورند، را مطالعه نماید، درمییابد که اینها افرادی هستند که دربارهء آنچه اطلاعی از آن ندارند سخن میرانند. آنها حتی نمیدانند تکامل طبق آنچه زیستشناسان تکاملی مطرح مینمایند، چیست و چگونه رخ میدهد! و حتی آن را به گونهای نادرست و معکوس درک کرده، سپس بر اساس همین فهم نادرست، اشکالاتی را به صورت کاملاً ابتدایی و سطحی ایراد مینمایند. این عده گاه حتی همان اشکالات داروین را که خودش در کتاب خویش مطرح نموده و به آنها پاسخ دادهاست، را بیان میکنند. البته ما این موضوع را در بیان اشکالات سطحی و بیمایهء آنها بر قوانین و سازوکارهای زمینشناسی تاریخی در خصوص طبقهبندی دقیق لایههای قدیمیتر زمین با اینکه نیاز به استدلال چندانی ندارد، شرح دادیم. یا اشکال آنها بر نظریهء تکامل که به ختنه کردن کودکان و اینکه چرا به ارث برده نمیشود؛ و یا به میمونی که راه رفتن را تعلیم میبیند، چرا این صفت راهرفتن را به فرزندانش ارث نمیدهد! هنگامی که مردم عامه که چیزی از معنای تکامل نمیدانند، این مطالب را بخوانند ممکن است فریفته شوند، ولی این اشکالات از دید کسانی که نظریهء تکامل را میدانند و با چگونگی وقوع آن آشنا هستند، بسیار سطحی و پیشپاافتاده بهشمار میروند. صفاتی که از طریق وراثت به نسل بعدی منتقل میشود، صفاتی است که در نقشهء ژنتیکی جاندار ثبت شدهاست، نه صفات اکتسابی، مانند راه رفتن میمونِ آموزشدیده یا ختنهشدن نوزاد. این موضوعات برای زیستشناسان تکاملی کاملاً بدیهی و پیش پا افتاده است.
این کسانی که بر نظریهء تکامل ردیه میزنند، چنین میپندارند که زیست شناسان تکاملی میگویند اندام مرکب و پیچیده نظیر چشم از طریق یک جهش پدیدار شدهاست؛ در حالی که حتی داروین نیز قائل به چنین سخنی نیست، چه برسد به دانشمندان کنونی! این معترضان ابتدا باید برای آنچه در دانشگاههای معتبر سراسر جهان تدریس میشود پاسخ ارائه کنند؛ حال آنکه در این دانشگاه ها گفته نمیشود که اندام مرکب و پیچیده نظیر چشم از طریق یک و یا حتی دهها و صدها جهش پدیدار شدهاست. حقیقت آن است که این افراد از الفبای تکامل بیاطلاعند و آن را به صورت تحریفشده عرضه میدارند و میخواهند بر مبنای فهم غلط خویش این نظریه را رد کنند. چنین شیوهای باعث میشود خوانندگان این کتابها احساس نفرت و بیزاری کنند و چنین دریابند که گویندگان چنین کلماتی، بهطور کامل نه تنها در برابر تکامل، بلکه حتی در برابر جریان خداناباوری نیز به طور کامل شکست خوردهاند؛ همان کسانی که میکوشند جریان خداناباوری را با نظریهء آفرینش ناگهانی بهجای تکامل روبرو کنند؛ تکاملی که هیچ تعارضی با علم زیستشناسی، زمینشناسی تاریخی و باستانشناسی ندارد. حتی متون صریح دینی نیز با گفتههای آنان در تعارض میباشد. هنگامی که در بخشهای بعدی به متون دینی (نظیر قرآن) برسیم بهوضوح روشن خواهدشد که آفرینش به صورت مرحلهای و طی فرآیند تکامل صورت پذیرفته است.
فقط یک پرسش میتواند نظریهء آفرینش دفعهای و بدون تکامل را از اعتبار بیاندازد؛ اینکه در زمینشناسی تاریخی بهطور قطعی ثابت شدهاست که هر چه لایههای زمین قدیمیتر باشد، دربرگیرندهء جانواران سادهتر و هر چه این لایهها جدیدتر باشد، حاوی موجوداتی پیشرفتهتر از قبلیها است. این موضوع از باکتری شروع میشود و به یوکاریوت (#)، چندسلولیها، ماهیهای باستانی، مهرهداران، ماهیها، دوزیستان، حیوانات خشکی و سپس به پستانداران میرسد، و در ادامه از گوناگونی پستانداران و حجیم شدن بدن آنها سر در میآورد. چرا خداوند موجودات را به صورت تدریجی در دورههای زمانی مختلف آفریده و در هر دوره، گروه بزرگی از حیوانات متعدد را که از پیشینیان خود پیشرفتهتر و تکاملیافتهترند، را خلق کردهاست؛ به گونهای که هر کس آنها را ببیند، تصور میکند که از پیشینیان خود تکامل یافتهاند؟ آیا همانطور که این منکران نظریهء تکامل مدعیاند، خداوند میخواهد ما را فریب دهد؟! شأن خداوند بالاتر از این است.
(#)- در زیستشناسی به جانداری که یاختههای آن دارای هسته مشخص است، یوکـاریوت (Eukaryote) گفتـه مـیشـود. (مترجم)
آیا میتوانند برای وقوع این دورهها که از لحاظ زمانی، پیشرفت و پیچیدگی، بهدنبال هم صورت گرفته است، یک تفسیر علمی و منطقی بهغیر از تکامل ارائه نمایند؟ یک مثال دیگر: احتمال میرود نهنگها و دلفینها که امروزه در آب زندگی میکنند، از موجوداتي که پیشتر در خشکی میزیستهاند، تکامل یافتهباشند. در سنگوارههایی که تاکنون کشف شدهاست، زنجیرهای از حیوانات واسطه که پیدر پی ظاهر شدهاند شناسایی شده که از لحاظ زمانی، بعضاً میلیونها سال با هم فاصله دارند. این زنجیره، از پستانداران خشکی شروع میشود؛ سپس به تدریج به وارد شدن در آب و زندگی کردن در آن میرسد. ما میبینیم که هر گروه برای زندگی در آب سازگاری بیشتری پیدا میکند، تا اینکه در نهایت به نهنگ میرسیم. آیا برای اینکه چرا خدا این موجودات را در دورههای زمانی متوالی و پشت سر هم آفریده ، هیچ دلیل یا پاسخ معقولی وجود دارد؟!! این در حالی است که هر کس این موجودات را ببیند، مطمئن میشود که نهنگ ثمرهء حتمی این زنجیرهء پیدر پی است و اینها از لحاظ زمانی پشت سر هم آمدهاند و یکی پس از دیگری به تدریج برای زندگی در آب تکامل یافتهاند.
من معتقدم به جز تکامل هیچ پاسخ منطقی دیگری وجود ندارد؛ وگرنه پاسخهای دیگری که با علم نیز متعارض است، خداوند سبحان را متهم میکند که وی تمام این کارها را برای فریب دادن انسان انجام داده است! خداوند از این تهمت ها به دور است!
با نگاهی دوباره به نهنگها و دلفینها در مییابیم که این حیوانات با موجدار کردن جسم خود و حرکت بهسمت بالاوپایین، شنا میکنند؛ یعنی دقیقاً همانند شیوهء دویدن پستانداران خشکی؛ و نه آن گونه که ماهیها عمل میکنند زیرا ماهیها عموماً با موجدار کردن بهدو طرف خود، به جلو حرکت میکنند. در ضمن نهنگها بچه میزایند و همچون پستانداران خشکی از غدد شیری خود به نوزادان شیر میدهند.
اینان گاهی اوقات به کتابها و تألیفات آن دسته از زیستشناسان و دانشمندان ژنتیک که با نظریهء تکامل سر مخالفت داشته و یا آن را به نقد کشیدهاند مراجعه میکنند؛ حال آنکه متوجه نیستند که این عده به بطلان نظریهء تکامل قائل نیستند؛ بلکه این نظریه را قابل اصلاح میدانند و یا نظریهء تکامل را در شکل و ساختار جدیدی مطرح مینمایند. مثلاً در مکانیسم جهش (سرعت، توقف آن و ...) که در گوناگونی زیستی اثرگذار است، با هم اختلاف دارند و فرق زیادی است بین کسی که میگوید نظریهء تکامل درست است ولی خدایی وجود دارد که فرآیند تکامل را هدایت مینماید، با کسی که نظریهء تکامل را از اساس نادرست میداند. در واقع آنچه بین این دو گروه مشترک است، اذعان به وجود خدا است، نه باطل دانستن نظریهء تکامل. ضمناً این گونه نیست که عقیده و سخن هر زیستشناسی، از لحاظ علمی ارزشمند و معتبر بهشمار رود. فرض بر این است که شخص، فقط به طرح دیدگاه خود بسنده ننماید – بهویژه هنگامی که شخص دیگری نیز آن را عرضه کرده و بر آن تأکید ورزیده است -بلکه باید استدلال آن را نیز عرضه نماید تا مردم قضاوت کنند که آیا این یک نظر علمی و ارزشمند است یا نظری است که پیشتر پاسخ علمی به آن دادهشده و ماجرایش خاتمه یافتهاست. در نقاط مختلف جهان دانشگاهها و مراکز پژوهشی وجود دارند که بر اساس استانداردهای دقیق علمی فعالیت میکنند و در آنجا کسانی هستند که پژوهشها، کتابها و انتقاداتی را که به نظریههای علمی وارد میشود، را ارزیابی مینمایند. اگر یک کارشناس، به نظریهای نقد علمی و معتبری وارد نماید، این دانشگاهها و مراکز علمی، آن را با اشتیاق میپذیرند و آن را منتشر و ترویج کرده و در مورد آن نشستهای علمی برگزار مینمایند؛ ولی آنچه ما شاهد آن هستیم، دقیقاً عکس این مطلب است؛ چرا که اکنون در تمام دانشگاههای وزین و معتبر جهان، نظریهء تکامل تنها تفسیر کنندهء پیدایش حیات بر روی زمین تلقی میشود. بنابراین کسی که میخواهد خودش در این خصوص به تحقیق بپردازد و دست به کاوشهای علمی بزند، حداقل اولاً باید در علم زمینشناسی تاریخی، زیستشناسی تکاملی، علم ژنتیک، انسانشناسی و باستانشناسی، از بُنمایهء علمی برخوردار باشد و ثانیاً انتقادات علمی صورتگرفته به نظریهء تکامل و پاسخهای دادهشده را مطالعه کند تا موضعگیری وی در نظر اندیشمندان، علمی و ارزشمند تلقی گردد. اما اینکه کسی بیاید و بگوید فلان زیستشناس در فلان کتاب نظریهء تکامل را رد کرده و از همین رو، این نظریه باطل است، یا بگوید فلان دانشمند در مورد تکامل فلان چیز را گفته، لذا نظریه بیاعتبار است، یا اینکه احیاناً کار به جایی برسد که به موضعگیریهای افرادِ غیرکارشناس استدلال کند، در واقع دیدگاهی سرهمبندیشده و غیرعلمی ارائه نمودهاست. بههنگام خواندن نقد علمی این پاسخها، درمییابیم که گاهی پاسخهایی بدون مصداق خارجی هستند؛ به طوری که برخی از این افراد نظریهء تکامل را به گونهای واژگونه و تحریفشده ارائه میکنند و بر آن ردیه مینویسند؛ گویی این پاسخها برای عامهء مردم که از نظریهء تکامل چیزی نمیدانند، تهیه شدهاست. ابزار ترویج اینگونه بحثهای بیارزش بین مردم این است که نویسندهء آن دارای مدرک زیستشناسی یا رشتهای غیرمرتبط مانند کیهانشناسی میباشد، در حالی که به علمی بودن پاسخهای آنها توجهی ندارند.
مَخلص کلام: اگر کسی مدعیاست که میخواهد نظریهء تکامل را رد کند و به آن پاسخ دهد، نیازی نیست که زمین و آسمان را بههم ببافد، بلکه کافیاست این نظریه را همانگونه که امروز در دانشگاههای معتبر و وَزینِ سراسر جهان مطرح است به نقد بکشد، نه بر اساس توهماتی که او از ارائهء اشتباه این نظریه توسط برخی مخالفان بهدست میآورد!
تذکر: من متوجه شدهام تمام کسانی که به نظریهء تکامل معترضند، به سراغ همان اشکالاتی میروند که زیستشناسان تکاملی خودشان مطرح کرده و میکنند و به آنها پاسخ دادهاند. چنین رفتاری زیبندهء کسی که ادعای علم میکند و ادعا دارد که نظریهء تکامل را به شیوهای علمی رد مینماید، نیست. چنین کسی باید بخواند و ببیند که اشکلات او را پیشتر زیستشناسان تکاملی پاسخ دادهاند و حتی برخی از این اشکالات را خود داروین در قرننوزدهم مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است. بنابراین کسانی که این انتقادها را تکرار میکنند، یا توانایی مباحثه با زیستشناسان تکاملی و رد کردن نظرات آنها را ندارند، یا چیزی از نوشته های این زیستشناسان نخوانده و نمیدانند که آنها اولین کسانی هستند که این اشکالات و دهها اشکال دیگر را مطرح نموده و به آنها پاسخ داده اند. در هر دو حالت آنها نباید از روی جهل قلم به دست بگیرند و بنویسند!
********