پرسش ۹: کسی که ماجرای صلیب و فدا شدن را در سخنان علمای ادیان مطالعه کند، آشفتگی و سردرگمی را به وضوح در آنها میبیند. آیا امکان دارد که شما با توجه به متونی که به آنها معتقد هستید سخن نهایی را در این خصوص بیان کنید؟
و تفسیر این روایت چیست؟ به ابو عبدالله امام صادق ع عرض کردم: چرا قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این دلیل که پس از مردنش، قیام میکند. او به امر بزرگی بر میخیزد؛ به دستور خداوند سبحان برمیخیزد».
پاسخ: شیخ طوسی در کتاب غیبت میگوید: «و اما از آنچه از اخبار روایت شده، چنین بر میآید که صاحبالزمان میمیرد، سپس زندگی میکند، یا کشته میشود، سپس زندگی میکند، مانند این روایت:
فضل بن شاذان از موسی بن سعدان از عبد الله بن قاسم حضرمی از ابو سعید خراسانی روایت میکند: به ابو عبد الله امام صادق ع عرض کردم: به چه دلیلی قائم به این نام نامیده شده است؟ ایشان فرمود: «به این دلیل که پس از مردنش، قیام میکند. او به امر بزرگی بر میخیزد؛ به دستور خداوند سبحان برمیخیزد».
محمد بن عبد الله حمیری از پدرش از یعقوب بن زید از علی بن حکم از حماد بن عثمان از ابو بصیر نقل میکند: از ابو جعفر امام باقر ع شنیدم که میفرماید: «مَثَل امر ما در کتاب خداوند، مَثَل صاحب الاغ است که خداوند او را یکصد سال میرانده، سپس او را برانگیخته است».
و از او از پدرش از جعفر بن محمد کوفی از اسحاق بن محمد از قاسم بن ربیع از علی بن خطاب از مؤذن مسجد احمر روایت میکند: از امام صادق ع پرسیدم: آیا در کتاب خداوند، مثالی برای قائم ع وجود دارد؟ ایشان فرمود: «بله. آیهی صاحب الاغ که او را صد سال میراند و سپس او را برانگیخت».
فضل بن شاذان از ابن ابی نجران از محمد بن فضیل از حماد بن عبدالکریم روایت کرد: امام صادق ع فرمود: «وقتی قائم ع قیام کند، مردم میگویند: چگونه چنین میشود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوانهایش پوسیده است».
سپس شیخ طوسی که خداوند رحمتش کند، تعلیقی میزند و میگوید:
«توجیه این اخبار و مشابههای آن، این است که بگوییم: یاد او به مرگ میشود، و بیشتر مردم معتقد میشوند که استخوانهایش پوسیده شده است. سپس خداوند همانطور که صاحب الاغ را پس از مرگ حقیقیاش آشکار نمود، او را آشکار میکند؛ این توجیهی نزدیک در تأویل این اخبار میباشد. البته به اخبار آحاد (منفرد) که باعث علمی به آنچه عقل به آن گرایش پیدا کرده و اعتبار صحیح به آن سمت کشیده شده، نمیشود، مراجعه نمیگردد و اخبار متواتر که پیشتر بیان کردیم، این را تأیید میکند. بلکه واجب، توقف در این خصوص و تمسّک جستن به آنچه مشخص است، میباشد و ما این را فقط پس از پذیرفتن صحیح بودنشان، تأویل نمودیم؛ همان کاری که در مورد نظایر آن انجام میدهیم و این اخبار با مخالفهایش در تعارض میباشد».()
شیخ طوسی از ظاهر این احادیث و نظایرشان که در زمان خودش روایت میشدند، چنین میفهمد که شخصی به دنیا وارد و سپس کشته شده، از آن خارج میگردد، سپس به آن باز میگردد به طوری که خداوند بار دیگر او را در این دنیا زنده میکند و او قائم آل محمد خواهد بود (مهدی، نجاتدهنده، رهاییبخش).
شیخ طوسی که خداوند رحمتش کند، در مقدمهی روایات میگوید: «و اما آنچه از اخباری که بیان میکنند صاحب الزمان میمیرد سپس زندگی میکند، یا کشته میشود سپس زندگی میکند»
و از آنجا که شیخ طوسی، قائمِ منظور در این اخبار را امام مهدی، محمد بن الحسن ع فهمیده و از آنجا که ایشان بین ظاهر روایات و بقیهی احادیث فهمِ سازگاری نداشته است، یک بار به تأویل پناه برده و بار دیگر به اینکه این اخبار، آحاد است و از آنها یقین حاصل نمیشود، و در نهایت به توقف در معنای آن!
خداوند به ایشان در همهی حالتها خیر دهد؛ ولی تأویل او صحیح نیست و به هیچ وجه متون پیشین، امکان پذیرش آن را فراهم نمیکند. چگونه قیام قائم از مرگ، صرفاً به معنای آشکار شدنش پس از مردن یادش میباشد؟ در حالی که مثالی که خداوند در قرآن برای او زده، صاحب الاغی است که خداوند مردنش را ذکر نموده و پس از مرگش، آشکارا زنده میشود.
﴿(يا مانند آن کس که به دهی رسيد؛ دهی که سقفهای بناهايش فرو ريخته بود. گفت: چگونه خداوند اين مردگان را زنده میکند؟ خداوند او را به مدت صد سال ميراند، آنگاه زندهاش کرد و گفت: چه مدت در اينجا بودهای؟ گفت: يک روز يا قسمتی از يک روز. گفت: نه، صد سال است که در اينجا بودهای. به طعام و آبت بنگر که تغيير نکرده است، و به خرت بنگر. میخواهيم تو را برای مردمان عبرتی گردانيم. بنگر که استخوانها را چگونه به هم میپيونديم و گوشت بر آن میپوشانيم. چون (قدرت خدا) بر او آشکار شد، گفت: (حال) میدانم که خدا بر هر کاری توانا است)﴾().
حال، کسانی که معتقدند امام مهدی، محمد بن الحسن، در زمان ظهور مُرده است ـهمانطور که شیخ طوسی تصریح کرده (و بیشتر مردم معتقدند که استخوانهایش پوسیده است)ـ چه کسانی هستند؟!! شیعه اعتقاد به زنده بودن ایشان دارند و اهل سنّت اصلاً اعتقاد به وجود ایشان ندارند، پس چگونه به مردن ایشان اعتقاد داشته باشند؟!!
فهم صحیح احادیث پیشگفته به گونهای که با روایات ایشان ع در تعارض نباشد، چنین است که مهدی قائمی که ظهور میکند، به مردم میگوید: او خودش همان شخص شبیهی است که به صلیب کشیده شده است؛ و برخی از مردم، چنین چیزی را عاقلانه نمیدانند. در نتیجه میگویند شبیه، به صلیب کشیده شده و روی صلیب مرده و روزگاران طولانیِ پیشین، کارش به پایان رسیده است. «وقتی قائم ع قیام کند، مردم میگویند: چگونه میشود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوانهایش پوسیده است».
به وقت سخن ایشان دقت کن «وقتی قیام کند» و پیش از این هنگام نمیباشد؛ یعنی: وقتی قیام کند، به آنها چیزی میگوید که در پاسخ به او میگویند: «چگونه میشود؟ در حالی که روزگاران طولانی است که استخوانهایش پوسیده است».
حال ما میگوییم تا هنگامی که امکان جمع ظاهر احادیث با روایات ایشان ع امکانپذیر است، چرا به سمت تأویل یا ردّ احادیث حرکت میشود؟! مخصوصاً اگر روایات و متون دیگری بیابیم که بر این فهم ظاهر تصریح میکنند؛ این روایات به زودی آورده خواهند شد.
در حقیقت هیچ انگیزه و دلیلِ برتری وجود ندارد که این احادیث را از ظاهرشان و معنای اشاره شده، بازگرداند؛ اینکه قائم، ویژگی خاصی دارد؛ به این دنیا فرود میآید و پیش از متولد شدن کشته میشود و دوباره وارد آن میگردد و او همان قائم (مهدی، منجی یا رهاییبخش) میباشد.
این مسئله و بیان آن، مشابه رمز سرّی یا کلمهی عبور میباشد. این دلیلِ قائم بر دعوت به خودش میباشد. متون موجود، مانند وجود داشتن اعداد و حروف میباشند که در دسترس همگان هستند؛ ولی برای چه کسی جز صاحبش این امکان وجود دارد که کلمهی عبور صحیح را از آن، استخراج نماید؟! هیچ کسی جز او به رمز نمیرسد؛ چرا که سخنان آنان از احتمالات و تخمینهایی آکنده از تناقضات فراتر نمیرود؛ نه بیشتر و نه کمتر.
اما قائم ع این رمز یا کلمهی عبور را میآورد و با آن، راز را میگشاید، تا کسی که خواهان شناخت است به سادگی و روشنی و وضوح او را بشناسد.
مسئلهی صلیب و شبیه (عیسی) را در متشابهات جلد چهارم() بیان کردم؛ ولی اشکالی ندارد که آن را در اینجا به شکل دیگری بیان نمایم.