جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامالإهــداء
المقدمة
پیشگفتار
دموکراسی چیست؟
تناقضات دموکراسی
۱- دیکتاتوری در دل دموکراسی نهفته است
۲- بزرگترین کشور دموکراتیک دنیا با دیکتاتوری اداره میشود
۳- دموکراسی و ثروت
۴- دموکراسی و آزادی
۵- دموکراسی و دین
٦- دموکراسی از گهواره تا گور
همتای فکری دموکراسی
مذهب مصلح منتظر جهانی
داستان موسی با قومش
چرا مُصلِح منتظر؟
۱- دین
٢- دنیا
۱-قانون (قانون اساسی و قوانین دیگر):
2 - پادشاه یا حاکم:
تقدیم به:
جانشین خدا
به امام محمدبن الحسن المهدی (ع)
به آن مظلومی که حقش پایمال و غصب شد
به پدرم، به نور چشمم و به جانم که در وجودم است!
اینها کلماتی است که سعی دارم با آنها تو را دلداری دهم و در دردهایت شریک باشم
پس این کلمات را به نیکی از من بپذیر؛ هرچند من شایستۀ آن نیستم!
گناهکارِ تقصیرکار
احمدالحسن
جمادیالاول ۱۴۲۵ هـ.ق ([1])
پیشگفتار
در این روزهای پایانی و لحظات سرنوشتساز، روزهای واقعه -روزهایی سخت و پر فراز و نشیب- عدهای در حال سقوط به درهای عمیق هستند تا در نهایت در آن استقرار یابند و عدهای شروع به اوج گرفتن نمودهاند تا در نهایت بر قلههای کوهها مستقر شوند و عدهای دیگر مست و سرگردان، نه جزء این گروه و نه آن گروه، حزب باد که به هر طرف باد وزد به همان سو میروند.
و در این لحظات حساس و سرنوشتساز ـلحظات امتحان الهی اهل زمینـ عدۀ بسیاری که ادعای اسلام یا به هر شکلی ادعای نمایندگی اسلام را دارند سقوط میکنند و متأسفانه، نخستین گروهی که در قعر دوزخ سقوط میکنند عالمان بیعمل هستند؛ زیرا آنها شروع به مطرحکردن مقولۀ شیطانی «حاکمیت مردم» نمودهاند؛ همان طرز فکری که همواره دشمنان پیامبران، فرستادگان و ائمه (ع) مطرح میکردهاند، با این تفاوت که این بار شیطان بزرگ آن را آورد، برایشان آراست و در چشمانشان زیبا و دلنشین جلوه داد و برایشان چنین نامید: «دموکراسی» یا آزادی یا انتخاباتِ آزاد یا هر اسمی از این قبیل؛ تا آنجا که آنها از ردکردنش ناتوان شدند و در کشمکشهایشان آنها را از پای درآورد؛ در نهایت، در برابر آن سر تعظیم فرود آوردند و تسلیم صاحبان این اندیشه شدند و این از آن رو بود که علمای بیعمل و پیروانشان چیزی جز پوستهای از دین و هستهای تو خالی نیستند و دین جز لقلقهای بر زبانشان هیچ نیست!
و اینچنین این علمای بیعمل نیزۀ شیطان بزرگ را به دست گرفته، در قلب امیرالمؤمنین علی (ع) نشاندند و زخم کهنۀ شورا و سقیفه را تازه کردند؛ زخمی که خلیفۀ خدا را از حقش دور و حاکمیت مردم را تثبیت نمود؛ حاکمیتی که نه مورد قبول خداوند بود و نه پیامبران و فرستادگان و نه ائمه؛ بهاینترتیب، این علمای بیعمل به معزول داشتن و به کنار نهادن پیامبران، فرستادگان و ائمه اقرار کردند و این ستمگران اینچنین پایههای قتل حسینبن علی (ع) را استوار نمودند.
آنچه مرا بسیار رنج میدهد، این است که کسی را نمییابم که از حاکمیت خداوند سبحان و متعال در زمینش دفاع کند. حتی کسانی که به این حاکمیتِ حق معترف هستند دست از دفاع از آن برداشتهاند؛ زیرا آنها دفاع از این حاکمیت را ایستادگی در برابر جریان بنیانبراندازی که هیچ رحم و شفقتی ندارد میبینند و بدتر و آزاردهندهتر این است که همه ـحتی اهل قرآنـ با کمال تأسف به حاکمیت مردم معترف هستند و با وجود اینکه میخوانند:
(بگو: بار خدایا! تويی دارندۀ مُلک و پادشاهی، به هرکه بخواهی مُلک میدهی).([3]) آن را پذیرفتهاند؛ مگر اندک کسانی که به عهد خدا وفادار ماندهاند.
و اینچنین علمای بیعمل محور اصلی در دین خدا را ـکه همان حاکمیت خدا و خلافت و جانشینی ولیّ خداوند سبحان و متعال استـ ویران کردند و درنتیجه، برای خلفای خدا در زمینش ـیعنی اهلبیت(ع) و بازماندۀ آنان امام مهدی (ع)ـ با انتخابات و دموکراسی که علمای بیعمل بهسویش رهسپار شدند، دیگر اثری باقی نماند؛ حتی این عالمان بیعمل ـبهطورکلی و جزئیـ با قرآن کریم نیز به مقابله برخاستند؛ درحالیکه خداوند سبحان در قرآن میفرماید: (من در زمين جانشینی میگمارم).([5])
دستور و قانون را در قرآن نازل فرمود؛ حال آنکه اینان میگویند حاکم یا جانشین را مردم با انتخابات و قانونی که خود وضع کردهاند، تعیین میکنند! و اینچنین علمای بیعمل با دین خدا و حتی با خودِ خداوند سبحان به دشمنی برخاسته، در صف شیطان رانده شده (که خدا لعنتش کند) قرار گرفتند.
به همین دلیل، لازم دانستم این کلمات را به نگارش درآورم تا برای کسی حجتی باقی نماند و صبح برای کسی که دو چشم دارد، رخ بنمایاند، با وجود اینکه حق روشن است و بههیچوجه پوشیده نیست. از خداوند سبحان و متعال مسئلت دارم این کلمات را حجتی از حجتهای خودش در روز قیامت قرار دهد؛ حجتی علیه علمای بیعمل و مقلدانشان و کسانی که پیرو آنها هستند و با خدا و آل محمد (ع) دشمنی میکنند و با این پیرویکردن خود به جِبت و طاغوت و غصب خلافت علیبن ابیطالب و ائمه از فرزندانش (ع) اقرار مینمایند!
و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است: (کسي که روي خود را تسليم خدا کند در حالي که نيکوکار باشد، به دستگيرۀ محکمي چنگ زده [و به تکيهگاه مطمئني تکيه کرده است]؛ و عاقبت همۀ کارها بهسوي خداست).([7])
1- تیرماه سال 1383 هـ. ش. (مترجم)
[2]- آل عمران : 26.
[3]- آلعمران: 26.
[4]- البقرة : 30.
[5]- بقره: 30.
[6]- لقمان : 22.
[7]- لقمان: 22.