بنابر روایات اهل بیت (ع)، آخرالزمان جولانگاه فتنههاست، فتنههایی که شیعیان را به گرداب اختلاف میاندازد و بسیاری از آنان را از غربال امتحانات خارج میکند؛ امتحاناتی که باعث میشود برخی کسانی که تا پیش از ظهور قائم به نظر میآمد اهل یاری قائم باشند از پذیرش ولایت مهدی خارج شوند،1 تا آنجا که جز عدهی بسیار اندکی از شیعیان از این امتحانات سالم نمیمانَد.2 از مهمترین علل شکست در این امتحانات الهی، بیاعتنایی یا مخالفت با شخصیت هدایتگری است که خداوند در برههی زمانی منتهی به ظهور ارسال میکند؛ زیرا طبیعی است که دوری از «هدایتگر» نتیجهای جز گمراهی در پی ندارد. اهل بیت (ع) از این شخصیت هدایتگر با عنوان «یمانی» یاد کردهاند و او را از علائم حتمی پیش از ظهور شمردهاند که در نزدیکیهای ظهور ظاهر میشود و به حق و راه مستقیم هدایت میکند و زمینه را برای ظهور منجی بشریت فراهم میکند؛ بنابراین، منتظران ظهور، برای هدایت شدن، چارهای جز شناخت یمانی و ایمان به او ندارند.
اما هویت یمانی سالهای مدیدی در هالهای از ابهام بوده و عموم محققانی که طی قرون گذشته و تا سالهای اخیر، دربارهی یمانی مطلبی نوشتهاند، نتوانستهاند جز لایههایی بسیار سطحی از هویت او را درک کنند؛ نام او، اصل و نسب او، اوصاف ظاهریاش، جایگاه رفیع او برایشان مبهم بوده است.
البته نمیتوان آنان را به این سبب ملامت کرد؛ زیرا مشیت الهی بر این بوده که سرّ هویت یمانی مکتوم بماند تا خود او پرده از راز خویش بردارد؛ اما اکنون میتوان مدعی شد، با آغاز انقلاب علمی سید احمد الحسن (ع) در درک روایات ظهور، بسیاری از گرههای ناگشودنی در روایات ظهور و ازجمله شخصیت یمانی گشوده شده است و همین امر نشانهای بر علم لدنی ایشان است.
سید احمد الحسن (ع) در نوشتاری با عنوان «نصیحتی به طلاب حوزههای علمیه و هر کسی که طالب حق است» مینویسد:
مـن در ايـن كتـاب مختصر نمیخواهم اشتباهات كسانی را كه در مورد امام مهدی (ع) كتاب نوشتهاند بگويم, و برادران انصار (در حوزه امام مهدی) اين امر را عهـده دار هسـتند و إن شاءالله متصدی بيان ايـن حقيقـت بـهطـور مفصـل خواهنـد بـود. و مـن تمـام كسـانی را كـه دربـارەی امـام مهـدیكتـاب مـینويسـند نصـيحت مـیكـنم كـه كتابهای انصار را بخوانند كه از جملهی آنها كتاب «الرد القاصم« و «الـرد الحاسـم» و «نور المبين» و «بلاغ المبين» و «اليمانی الموعود حجت الله» و «دابة الأرض و طالع المشرق » و... است، برای اينكه چيزی از قضيهی امام مهـدیرا بفهمنـد و چه بسا اگر كسی از هوای و هوس و خودبينی به دور باشد حقيقت را درک كند. و بـرادران انصـار متصـدی در آوردن اشـتباهات شـما در كتابهايتـان مـیباشـند پـس انصاف داشته باشيد و حق را بيان كنيد و بدانيد كه در طـول تـاريخ ايـن ديـن حـق يعنـی از زمـان غيبت كبری تا به امروز، هيچگاه قضـيهی امـام مهـدیو روايـات پيـامبر و ائمه در زمینهی امام مهدی اينگونه و به اين وضوح بيان نشده است و امروز به فضل و كرم خداوند متعال و به فضل اين دعوت حقهی يمانيـه ايـن روايات استحكام بخشـيده شـده اسـت و مـراد از آنهـا روشـن شـده اسـت و ايـن خود، نشانهای از نشانههای اين دعوت حق است.
مالک جهنی گويد: به امام باقر (ع) عرض کردم ما صاحب اين امر را با صفتی وصف میكنيم كه احدی از مردم چنان نيست. امام باقر (ع) فرمود: نه والله كه چنين نخواهد بود تا زمانی كه خودش بيايد و بر شما بدان احتجاج كند و شما را به آن دعوت كند.3
يعنی شما هرچـه كوشـش كنيـد كـه روايـات آل محمـد را كـه در مـورد امـام مهدیو تفاصيل قضيهاش و چگونگی قيام و حوادث سالهای ظهـور و آغـاز زمان ظهورش است را كاملاً بفهميد نخواهيد توانسـت، همـانطوری كـه امـام فرمود: «نه به خداسوگند كه آن هرگـز نمـیباشـد» و بـر آن سـوگند يـاد فرمـود. و اوصــافی كــه مــورد نظــر جهنــی بــود اوصــاف خــود شــخص و اوصــاف قضــيه ومتعلقاتش است علی الخصوص در دورهی قبل از قيام، در زمان دعـوت مسـالمتآميز كه امامدر آن دوره، مردم را به بيعت دعوت میكند و كلام امام باقرآن را روشـن مـیسـازد در آنجـايی كـه مـیگويـد: «تـا اينكـه خـودش بـر شـما بـدان احتجاج كند و شما را به آن دعوت كند» يعنی خود اوسـت كـه شـما را بـا سـخنان و بياناتش به حقيقت اين امر آگاه میكند, پس اماممقرر فرموده است كـه ايـن أمربرمردم مشتبه باشدو كسـی كـه آن را روشـن مـیکند، خـود صـاحب الامـر باشد تا به اين وسيله، صاحب حق برای همه مشخص گردد.4
کسانی که با این دعوت آشنایی دارند، میدانند که دعوت یمانی با بحث مهدیین و، بهویژه مهدی اول از این مهدیین، ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد.
توضیح آنکه طبق روایات متواتر و ازجمله وصیت شب وفات رسول خدا (ص)، غیر از دوازده امام، دوازده مهدی، پس از امام مهدی (ع)، از فرزندان ایشان یکی پس از دیگری حکومت خواهند کرد که اوصیای امام مهدی (ع) هستند. در روایات، از این دوازده نفر با عنوان «مهدی»5، «قائم»6، و «امام»7 یاد شده که از حجتهای الهی هستند؛ یعنی دارای عصمت هستند و خلیفهی خداوند محسوب میشوند. حقیقتی که سید احمد الحسن از آن پرده برداشته این است که نخستین مهدی این «دوازده مهدی»، همان یمانی موعودی است که اهل بیت (ع) او را از علائم حتمی ظهور شمردهاند، و او نیز مانند حضرت حجت بن الحسن (ع)، مهدی و قائم است و مأمور به زمینهسازی برای ظهور پدرش، حضرت حجت بن الحسن (ع)، است و در زمان حکومت حضرت حجت بن الحسن (ع) وزیر ایشان خواهد بود و پس از وفات حضرت حجت بن الحسن (ع) نیز جانشین ایشان خواهد شد. درواقع نقش نخستین مهدی از مهدیان دوازدهگانه مانند امیرمؤمنان علی (ع) است که مهمترین زمینهساز در به ثمر رسیدن انقلاب رسول خدا (ص) بود و در زمان حیات ایشان وزیر و وصی ایشان بود و پس از وفات رسول خدا (ص) جانشین ایشان شد.
وصیت رسول خدا (ص):
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا وَفَاتُهُ لِعَلِيٍّ ع يَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِيفَةً وَ دَوَاةً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَصِيَّتَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً سَمَّاكَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سَمَائِهِ عَلِيّاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصِّدِّيقَ الْأَكْبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمَهْدِيَّ فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي عَلَى أَهْلِ بَيْتِي حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِي فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِيَتْنِي غَداً وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِيءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِي وَ لَمْ أَرَهَا فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَإِذَا حَضَرَتْكَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الزَّكِيِّ الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ عَلِيٍّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى الْكَاظِمِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ الرِّضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِيِّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ النَّاصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِين8:
امام صادق (ع)، از امام باقر (ع) و ایشان از امام سجاد (ع) و ایشان از امام حسین (ع و ایشان از امیرمؤمنان علی (ع) و ایشان از رسول خدا (ص) نقل کردند که رسول خدا (ص) در وصیت شب وفاتشان فرمودند: «ای علی، صحيفه و دواتی برای من بياور» و پيامبر (ص) وصيت خويش را املا کردند، تا به اين مقطع از کلام رسيدند که فرمودند:
«ای علی بعد از من، دوازده امام میباشند و بعد از آنان دوازده مهدی؛ و تو ای علی، اولين دوازده امام هستی، خداوند تو را در آسمان به اين نامها ناميده است: علی مرتضی، اميرالمؤمنين، صديق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی و هيچکس غير از تو، صلاحيت اين اسامی را ندارد. ای علی! تو وصی من بر اهل بيتم، مرده و زندهی آنها هستی، و نیز وصی من بر زنانم هستی، هر کدام از آنها را که تو به همسری من باقی گذاری، فردای قيامت مرا میبيند و هرکدام را که طلاقش دادی، من از او مبرا هستم و هيچوقت مرا نمیبيند، و من نيز او را در عرصهی قيامت نخواهم ديد؛ و تو بعد از من خليفه و جانشين من بر امتم هستی و اگر زمان وفاتت رسيد، آن را به فرزندم حسن بر وصول تسليم کن؛ و اگر وفاتش رسيد، آن را به فرزندم حسين شهيد مقتول تسليم کند؛و اگر وفاتش رسيد، به فرزندش سيد عابدين ذی الثفنات علی تسليم کند؛ و اگر وفاتش رسيد، آن را به فرزندش محمد باقر تسليم کند؛ و اگر وفاتش رسيد، به فرزندش جعفر صادق تسليم کند؛ و اگر وفاتش رسيد، به فرزندش موسای کاظم تسليم کند؛ و اگر وفاتش رسيد، آن را به فرزندش علی رضا تسليم کند؛ و اگر وفاتش رسيد، آن را به فرزندش محمد ثقهی تقی تسليم کند؛ و اگر وفاتش رسيد، آن را به فرزندش علی ناصح تسليم کند؛ و اگر زمان وفات او رسيد، آن را به فرزندش حسن فاضل تسليم کند؛ و اگر زمان وفاتش رسيد، آن را به فرزندش، محمد نگاه داشته شده از آل محمد (ص) تسليم کند؛ و آنها دوازده امام هستند. سپس بعد از او دوازده مهدی است، که [اگر زمان وفاتش رسيد]، آن را به فرزندش، اول مقربان او تسليم کند، که سه نام دارد، نامی همنام من و نام پدرم و آن عبدالله و احمد است و نام سومش مهدی است. او اولينِ مؤمنان است.»
یکی از پرسشهای ابتدایی در قضیهی مهدیین و مهدی اول این است که «در وصیت رسول خدا (ص) به صراحت نیامده است که اولین وصی امام مهدی (ع) همان یمانی موعود است؛ بنابراین چه دلیلی وجود دارد که نخستین وصی امام مهدی (ع) در وصیت رسول خدا (ص) همان یمانی موعود است؟»
برای پاسخ به چنین سؤالی، در این کتاب، با الهام گرفتن از علوم سید احمد الحسن (ع)، سعی کردهایم اوصاف یمانی را، در روایاتی که لفظ «یمانی» در آنها آمده، معناشناسی کنیم و برای این کار آیات و روایات را معیار قرار دادهایم؛ بدین معنا که نظیر الفاظ و تعابیری را که اهل بیت (ع) برای توصیف یمانی بهکار بردهاند، در قرآن و روایات اهل بیت (ع)، جستوجو کردهایم، تا ببینیم در قرآن و روایات، این الفاظ و تعابیر کجاها و در توصیف چه کسانی استعمال شدهاند، تا از این طریق به لبّ معنای آنها و دلالت نهفتهی آنها پی ببریم.
مدعا این است که معناشناسی اوصاف یمانی ما را به این نتیجه میرساند که مجموع اوصافی که در روایات برای یمانی ذکر شده دلیلی است بر اینکه یمانی «معصوم است»، «حجت خداوند است»، «از اوصیای الهی است»، و «از اهل بیت عصمت و طهارت است» که در بخش اول این نوشتار، دلایل خود را بر این مطلب ذکر کردهایم؛ بنابراین جایگاه یمانی، نه فقط در حد یک علامت ظهور، بلکه در جایگاه یک خلیفهی خداوند است که تأیید یا انکار او امتحانِ الهیِ دشواری برای مردم خواهد بود.
آنگاه پس از اینکه فهمیدیم یمانی چنین جایگاهی دارد، درک این مسئله آسان میشود که یمانی همان مهدی اول از مهدیین دوازدهگانه است که رسول خدا (ص) در وصیت شب وفاتشان از او به عنوان اولین وصی امام مهدی (ع) نام بردهاند؛ زیرا بعد از چهارده معصوم، فقط میتوان مهدیین دوازدهگانه را از اوصیای الهی شمرد که نخستین آنان، احمد مذکور در وصیت رسول خدا (ص) است؛ و چون، غیر از چهارده معصوم، یمانی، نخستین کسی است که، در روایات، اوصاف اوصیای الهی را دارد، فهمیده میشود که یمانی همان احمد مذکور در وصیت رسول خداست؛ خصوصاً که از روایات فهمیده میشود مهدی اول، پیش از ظهور امام مهدی (ع) حضور دارد و نقش مهمی نیز در جریان ظهور بر عهده دارد. این همزمانی مهدی اول و یمانی در روایات و نیز نقش کلیدی و مشابهی که برای هر دو در روایات ذکر شده، ما را به این نتیجه میرساند که این دو یک نفر هستند، که در بخشهای بعدی، دلایل خود را بر این مدعا ذکر کردهایم.
گفتنی است قضیهی مهدیین دوازدهگانه و خصوصاً وحدت شخصیت یمانی با مهدی اول از این مهدیین، گرچه حقیقتی جدید است که با ذهنیت قبلی بسیاری از شیعیان همخوانی ندارد، اما حقیقتی است که دلایل محکمی از روایات آل محمد (ص) بر آن وجود دارد. درواقع، این حقیقت از اسراری بوده که بنا بوده قفل آن به دستان یمانی آل محمد گشوده شود. اما متأسافانه بدیع بودن این حقیقت، برای بسیاری از ناآگاهان، این شبهه را ایجاد کرده که اگر حقیقت امر، چنین است، پس چرا عالمان دین تاکنون متوجه آن نشده بودند.
پاسخ این است که اصلاً قرار نبوده عالمان دین از این سرّ مطلع باشند و توان آن را هم نداشتهاند. خود اهل بیت (ع) نیز تصریحاً و کنایتاً گفتهاند که قائم با امور جدیدی ظاهر میشود9 که متفاوت با چیزی است که پیش از آن بوده10 و تا پیش از قائم بر عامهی مردم مخفی و پوشیده بوده است و این قائم است که دیگران را به آن راهنمایی میکند11 و این امر، مرز بین هدایت و گمراهی است؛12 و یمانی (مهدی اول) در آخرالزمان با شکافتن احادیث، سرّی را از دل احادیث افشا میکند13 و احادیثی را بر مردم میخواند بر آنها گران میآید؛ لذا با او مخالفت میکنند.14
آری، برخلاف جاهلان که انتظار ندارند اسراری الهی وجود داشته باشد که ممکن است افشای آنها مایهی امتحان امت شود، آگاهان میدانند که افشای اسرار الهی توسط یک شخص، نشانهای مهم است که با آن، میتوانند گشایندهی این اسرار را بشناسند و پی ببرند که او فرستادهای از جانب خداوند رحمان است.
سید احمد الحسن (ع) دراینباره میفرمایند:
یمانی [بنابه روایات] واجب الاطاعه است... پس آیا شخص واجب الاطاعه بدون بیان رها میشود؟ نه اسم و نه صفت و نه مکان ظهور و نه... و نه... و نه...؟ یمانی واجب الاطاعه است، بهطوری که سرپیچیکنندگان از او یا علیه او مخلّد در آتش هستند. پس آیا صحیح است که چنین تکلیفی بدون بیان هویت یمانی رها شود؟ بر این اساس، چگونه مردم یمانی را هنگام ادعای او تشخیص دهند تا از سرپیچی او دوری کرده باشند و مخلد در آتش نباشند؟
هیچ راهی برای این مسئله وجود ندارد. تنها راه این است که یمانی با شخصیت دیگری که با دقت وصف شده متحد باشد. علت اینکه اهل بیت (ع) چنین کردهاند این است که حل این مسئله دلیلی بر یمانی واقعی باشد. حل این مسئله مانند کلمهی سرّ یا رمز عبور است.
روايات، موجود و در دسترس همگان است، دقيقاً همانند در دسترس بودن حروف و ارقام برای همگان، اما چه کسی رمز عبور را میداند تا مثلاً به صندوقی در بانک دست پيدا کند جز صاحب این صندوق؟ پس اگر از او خواسته شود رمز عبور را وارد کند تا آن صندوق را باز کند و آنچه را در آن است بيرون آورد، روشن خواهد شد که آيا او صاحب صندوق است یا دروغگو.
با اینکه رمز عبور از حروف و ارقام تشکيل شده است و اينها در دسترس همگان است، اما هيچکس به جز صاحب صندوق نمیتواند آن حروف و ارقام را طوری بچيند که با رمز صندوق همخوان باشد و صندوق باز شود. نصوص نیز چنیناند. پس آن کس که بهطور صحيح آنها را میچیند تا راز را آشکار سازد،صاحب آن است و نه کس ديگر، و ممکن نيست کسی غير از صاحبش راز را آشکار سازد.
پس هرکس شک دارد، شک به او سودی نمیبخشد، لازم است که ببيند آیا صندوق باز شده است يا خير؟ آیا سرّ آشکار شده است يا خير؟ اگر باز شده باشد، کار تمام است، و آن کس که بازش کرده قطعاً صاحبش است. چه کسی جز صاحبش رمز عبور را میداند؟!
بسیاری از آنها (مخالفان دعوت یمانی) زمانی که میبینند که ادلهی این دعوت کوبنده و قوی است به انصار میگویند که او شخص زیرکی است و نصوص را به نفع خودش سامان داده است. بهطور خلاصه، زمانی که آنها [از ادله] آگاهی مییابند، اعتراف میکنند که صندوق باز شده و رمز آن گشوده است؛ اما نمیخواهند اعتراف کنند کسی که این راز را افشا کرده صاحبش است و او صندوق را باز کرده است و کار تمام شده است.
محمد و آل محمد (ص) چرا به صراحت نگفتند یمانی فلانی است و کار تمام شود؟ آیا اینگونه بهتر نبود؟ اما اگر این کار را میکردند حجیت احتجاج با نصوصی که برایتان بیان کردم منتفی میشد. بنابراین، قرار دادن امر به این صورت که اکنون هست صاحب امر را، به صرف اینکه با نصوص به صورتی احتجاج میکند که بازگوکنندهی حل سرّ است یا همانطور که گفتم رمز عبور یا کلمهی سرّ را میآورد، دارای حجت قرار میدهد، همانگونه که در روایات آمده.
مالک جهنی گويد: به امام باقر (ع) عرض کردم ما صاحب اين امر را با صفتی وصف میكنيم كه احدی از مردم چنان نيست. امام باقر (ع) فرمود: نه والله كه چنين نخواهد بود تا زمانی كه خودش بيايد و بر شما بدان احتجاج كند و شما را به آن دعوت كند.15
چگونه [صاحب امر] با احتجاج آوردنش حجیت بر مردم خواهد داشت؟ زیرا سرّ را حل میکند و حق را از روایات بیان میکند و به این دلیل که او به وصیتی احتجاج میکند که خداوند آن را در کتابهای قوم پنهان کرده است. شیعه چقدر به این وصیت نیاز دارد که با آن بر غیرشان احتجاج کند؟ چرا درطول این سالها با آن بر مخالفانشان احتجاج نکردند؟ این وصیت نزد آنان بوده و روایتش میکردند، اما متوجه این نبودند که این وصیت، وصیت پیش از وفات است، این در حالی است که آنها عالم بودهاند و این امر را بهنیکی میدانند. آیا این مشیت خداوند نیست که آنان را از وصیت و استدلال به آن منصرف کرده، با اینکه استدلال به آن باعث تقویت دین بوده است؟ خداوند آنان را منصرف کرده، زیرا جز صاحبش به وصیت احتجاج نمیکند... .
پی نوشتها
1. عن ابی عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ (ع) خَرَجَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يُرَى أَنَّهُ مِنْ أَهْلِهِ وَ دَخَلَ فِيهِ شِبْهُ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ:
امام صادق (ع) فرمودند: زمانی که قائم خروج میکند، از یاری او کسانی خارج میشود که بهنظر میرسید اهل [یاری] او باشند، و در امر یاری او کسانی داخل میشوند که شبیه پرستندگان خورشید و ماه هستند [یعنی کسانی که عقاید فاسد یا شِبهِ فاسد داشتهاند] (الغیبة نعمانی، ص313).
2. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: لَتُمَحَّصُنَّ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ تَمْحِيصَ الْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْعَيْنِ يَدْرِي مَتَى يَقَعَ الْكُحْلُ فِي عَيْنِهِ وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَخْرُجُ مِنْهَا وَ كَذَلِكَ يُصْبِحُ الرَّجُلُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا وَ يُمْسِي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا وَ يُصْبِحُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا: امام باقر (ع) فرمودند: اى شيعه آل محمّد (ص) حتما بايد پاکسازی شوید...و اين چنين خواهد شد كه مردى صبح كند در حالى كه بر جادّه امامت ما است و شب میكند در حالى كه از آن خارج شده است و شب میكند در حالى كه بر جادّه امر ماست و صبح مي كند در حالى كه از آن خارج شده است (الغيبة للنعماني، ص207).
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ تُمَيَّزُوا وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ فَالْأَنْدَرُ: امام رضا (ع) فرمود: به خدا قسم آنچه كه چشم به راه آن هستید انجام نپذيرد تا آنكه غربال شوید و پاکسازی شوید تا آنجا که نماند از شما مگر اندکی و حتی کمتر از اندک (الغیبة نعمانی، ص 208).
3. عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّا نَصِفُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ بِالصِّفَةِ الَّتِي لَيْسَ بِهَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَحْتَجُّ عَلَيْكُمْ بِذَلِكَ وَ يَدْعُوكُمْ إِلَيْهِ (الغیبة نعمانی، ص321).
4. «نصیحتی به طلاب حوزههای علمیه و هر کسی که طالب حق است»، ص33-35.
5. برای مثال، رک: الغیبة، شیخ طوسی، ص151 (حدیث وصیت).
6. برای مثال، در روایتی از امام صادق (ع) دربارهی مسجد سهله آمده: «لَمْ يَبْعَثِ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ قَدْ صَلَّى فِيهِ وَ مِنْهَا يَظْهَرُ عَدْلُ اللَّهِ وَ فِيهَا يَكُونُ قَائِمُهُ وَ الْقُوَّامُ مِنْ بَعْدِه»: در این مسجد هیچ پیامبری نبوده مگر اینکه در آن نماز خوانده و از آنجا عدل الهی ظاهر میشود و در آن قائم و قائمهای پس از او خواهند بود (کامل الزیارات، ابن قولویه، ص)30.
7. برای مثال، رک:، در صلوات ضراب اصفهانی، دربارهی امام مهدی (ع) آمده است: «وَ صَلِّ عَلَى وَلِیكَ وَ وُلَاةِ عَهْدِكَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِه»: و بر ولی خودت و والیان عهدت و امامان از فرزندان او درود بفرستد (الغیبة، شیخ طوسی، ص280).
8. الغیبة، شیخ طوسی، ص 151.
9. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِيدٍ: امام باقر (ع) فرمودند: قائم با امری جدید و کتابی جدید و حکمی جدید قیام میکند. (الغیبة نعمانی، ص 233)/ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع يَقُول يَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِيدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِيد؛ امام باقر (ع) فرمودند: قائم با امر جدید و سنت جدید و حکم جدید به پا میخیزد. (الغیبة نعمانی، ص 235)/ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِيدٍ مِنَ السَّمَاء: امام باقر (ع) فرمودند: به خدا که گویی او را بین رکن و مقام میبینیم که با امر جدید و کتاب جدید و برهان جدیدی از آسمان با مردم بیعت میکند (الغیبة نعمانی، ص262)/ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: اِذَا خَرَجَ يَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِيدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِيد: امام باقر (ع) فرمودند: زمانی که قائم خروج میکند با امر جدید و کتاب جدید و سنت جدید و حکم جدید به پا میخیزد (الغیبة نعمانی، ص 235)./ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بُدُوِّ الْإِسْلَامِ إِلَى أَمْرٍ جَدِيد: امام صادق (ع) فرمودند: زمانی که قائم به پا خیزد با امر جدیدی میآید، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام به امر جدیدی دعوت کرد (الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص 384)/ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع اسْتَأْنَفَ دُعَاءً جَدِيداً كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ: ابو بصیر میگوید به امام صادق (ع) دربارهی این سخن امیرمؤمنان پرسیدم «اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه باز میگردد همانطور که آغاز شده بود، پس خوشا به حال غریبان». امام (ع) فرمود: ای ابا محمد! زمانی که قائم به پا خیزد دعوت جدیدی را آغاز میکند همانطور که رسول خدا (ص) اینگونه بود (الغیبة نعمانی، ص 322).
10. إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي كَان؛ امام صادق (ع) فرمودند: زمانی که قائم بیاید با امری غیر از آنچه که قبلاً بوده است، میآید (الغیبة طوسی، ص 473)؛ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ، جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي كَانَ؛ امام صادق (ع) فرمودند: زمانی که صاحب شمشیر بیاید امری غیر از آنچه که قبلاً بوده است، میآورد. (الکافی، ج1، ص 536)
11. عن ابی جعفر (ع): إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يهْدِى إِلَى أَمْرٍ خَفِي: امام باقر (ع) فرمودند: مهدی به این علت مهدی نامیده شده است چون به امری مخفی هدایت میکند. (الغیبة نعمانی، ص 237)
عن ابی عبدالله (ع): إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دُثِرَ فَضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يَهْدِي إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولعَنْهُ وَ سُمِّيَ الْقَائِمُ لِقِيَامِهِ بِالْحَق: امام صادق (ع) فرمودند: زمانی که قائم قیام کند مردم را از نو به اسلام (تسلیم شدن در برابر حق) دعوت میکند و آنها را به امری مستور که بر عامه مردم پوشیده بوده و از آن در گمراهی به سر میبردند، رهنمون میکند و قائم را به این علت مهدی نامیده اند که به سوی امری که پوشیده بوده هدایت میکند و او را بدین سبب قائم نامیدهاند که به حق قیام میکند. (روضة الوعظین، ج2، ص 264. اعلام الوری، ص461. کشف الغمة، ج2، ص 465. الارشاد فی معرفة حجج الله، ج2، ص 283.)
12. عن امیرالمؤمنین علی (ع): يَدعُو النَّاسَ إلَى أَمرٍ مَن أَقَرَّ بِهِ هُدِيَ وَ مَن أَنكَرَهُ غَوَى؛ امیرمومنان علی (ع) فرمودند: قائم مردم را به امری دعوت میکند که هر کس به آن اقرار کند هدایت مییابد و هر کس که آن را انکار کند گمراه میشود (الزام الناصب، ج2، ص 189).
13. عن امیرالمؤمنین (ع): ...أُولَئِكَ قَوْمٌ يَأْتُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيفِ وَ الرَّجُلُ وَ الرِّجْلَانِ وَ الثَّلَاثَةُ مِنْ كُلِّ قَبِيلَةٍ حَتَّى يَبْلُغَ تِسْعَةً أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ أَمِيرَهُمْ وَ اسْمَهُ وَ مُنَاخَ رِكَابِهِمْ ثُمَّ نَهَضَ وَ هُوَ يَقُولُ بَاقِراً بَاقِراً بَاقِراً ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ رَجُلٌ مِنْ ذُرِّيَّتِي يَبْقُرُ الْحَدِيثَ بَقْراً: امیرمؤمنان (ع) دربارۀ امیرغضب و یارانش چنین فرمود: آنها قومی هستند که در آخر الزمان میآیند... به خدا قسم كه من فرماندهشان را به اسمش و همچنین جايى را كه فرود مىآيند میشناسم، سپس برخاست و میفرمود: شکافنده، شکافنده، شکافنده. سپس فرمود: آن مردى است از فرزندان من كه احاديث را به عمیقاً خواهد شکافت (الغیبة نعمانی، ص 312).
14. عن ابی عبدالله (ع): أَوَّلُ قَائِمٍ يَقُومُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُحَدِّثُكُمْ بِحَدِيثٍ لَا تَحْتَمِلُونَهُ فَتَخْرُجُونَ عَلَيْهِ: اولین قائم که از ما اهل بیت قیام میکند، با شما با حدیثی سخن میگوید که تحمل آن را ندارید لذا علیه او میجنگید (بحارالانوار، ج7، ص 284).
15. عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّا نَصِفُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ بِالصِّفَةِ الَّتِي لَيْسَ بِهَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَحْتَجُّ عَلَيْكُمْ بِذَلِكَ وَ يَدْعُوكُمْ إِلَيْهِ (الغیبة نعمانی، ص321).