در این بخش، فراتر از «امکانِ» وصایت مهدی اول در زمان حیات امام مهدی (ع)، میتوان ثابت کرد که مهدی اول، پیش از ظهور امام مهدی (ع)، بهصورت «بالفعل» نیز وصی ایشان و حجت ناطق بر مردم است و در جریان ظهور امام مهدی (ع) نقش دارد.
نخستین قرینه اینکه امام صادق (ع) که اولین ناقل وصیت رسول خدا (ص) برای دیگران است، از میان مهدیین فقط نام اولین مهدیین را ذکر کرده است و از میان تمام اوصیایی که در این وصیت ذکر شدهاند بر دو نفر بیش از بقیه تأکید شده: یکی نخستین وصی رسول خدا (علی ع) و دیگری نخستین وصی امام مهدی (احمد ع) که قطعاً حکمت و ضرورتی برای این کار وجود داشته است. یکی از حکمتهای ذکر نام مهدی اول و تمرکز بر او، حضور و نقشآفرینی مهدی اول پیش از ظهور امام مهدی (ع) و احتیاجی است که مردم در آخرالزمان برای شناخت وصی امام مهدی (ع) به این وصیت پیدا خواهند کرد؛ در غیر این صورت اگر قرار بود که مهدی اول، پیش از ظهور امام مهدی (ع) هیچ نقشی در جریان ظهور نداشته باشد، پس چرا باید از میان مهدیین دوازدهگانه فقط او ذکر شود و ذکر بقیهی مهدیین رها شود؟ علاوه بر این، در حدیث وصیت اشاراتی نهفته است که به نقش و حضور وصی امام مهدی (ع)، پیش از ظهور امام مهدی (ع) دلالت میکند:
در این حدیث، مهدی اول، مقربترین فرد به امام مهدی و «اولین مؤمنان» شمرده است. این وصف اشاره دارد که احمد (مهدی اول)، در زمان حیات امام مهدی (ع) و زمان حکومت ایشان وجود دارد، و اولین مؤمن به دعوت امام مهدی (ع) یا اولین مؤمن به امام مهدی (ع) هنگام قیام ایشان است که لازمهاش این است که مهدی اول به هنگام قیام امام مهدی (ع) حضور داشته باشد تا وصف اولین مؤمنان بر او صدق کند، در غیر این صورت اگر مهدی اول پس از قیام امام مهدی (ع) متولد شود، نمیتوان او را اولین مؤمنان دانست، بلکه این وصف بر اولین یار امام مهدی از سیصد و سیزده نفر تطابق دارد و بلکه تمام انصار امام مهدی (ع) که در ایمان آوردن به امام مهدی (ع) از مهدی اول پیشی گرفتهاند، بر وصف اول المؤمنین شایستهتر خواهند بود.
دو قائم (دو مهدی) در جریان ظهور
روایات فراوانی نیز وجود دارد که نشان میدهد مهدی اول عملاً در پروسهی ظهور، نقشآفرینی میکند و وارد کارزار مبازراتی برای زمینهسازی برای ظهور پدرش، امام مهدی، میشود. بخشی از این روایات، روایاتیاند که دلالت میکنند که در پروسهی ظهور، دو قائم یا دو مهدی وجود دارد که یکی از آنها مهدی اول است و دیگری پدرش: امام مهدی (ع). جهت اطلاع از این روایات میتوانید به کتابهای انتشارات انصار امام مهدی (ع) رجوع کنید؛ در اینجا فقط تعدادی از آنها را برای نمونه نقل میکنیم و اختصاراً، دربارهی آنها توضیح میدهیم.
حدیث 1. عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ ذَكَرَ الْمَهْدِيَ فَقَالَ: إِنَّهُ يُبَايَعُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا :
حذیفهی یمانی نقل میکند که از رسول خدا (ص) شنیدم که مهدی را یاد کرد و فرمود: با او بین رکن و مقام بیعت میشود. نامهای او احمد و عبدالله و مهدی است و اینها سه نامهای او هستند.
روشن است این مهدی که نامهایش احمد و عبدالله و مهدی است، همان اولین مهدی از اولاد امام مهدی است که رسول خدا (ص) در وصیت شب وفات خود، او را به عنوان اولین مهدیان ذکر کردند که بنابر حدیث فوق، با او با بین رکن و مقام بیعت خواهد شد. این روایت نشان میدهد که مهدی اول نیز در جریان ظهور همچون پدرشان، مهدی موعود شمرده شدهاند و درنتیجه دارای مقام وصایت هستند.
البته در اینجا ممکن است برای عدهای این سؤال پیش بیاید که ما مکرراً شنیدهایم که امام مهدی (ع) همان مهدی موعودی است که بین رکن و مقام با او بیعت میشود، نه مهدی اول؛ پس چگونه است که طبق این روایت، با مهدی اول بین رکن و مقام بیعت میشود؟! در پاسخ به این پرسش میگوییم:
اول اینکه: در این روایت، مهدی بودن حضرت حجت بن الحسن (ع) و بیعت با او بین رکن و مقام، نفی نشده است، تا با روایاتی که میگویند با امام حجت بن الحسن بین رکن و مقام بیعت میشود تعارضی داشته باشد؛ بلکه در این روایت فقط به مهدی بودن مهدی اول و بیعت با او بین رکن و مقام تصریح شده است؛ و اثبات امری برای یک چیز به معنای نفی آن برای دیگری نیست. بنابراین کاملاً متصور است که بین رکن و مقام با هر دو بیعت شود؛ مثلاً به این صورت که پس از اینکه اصحاب امام مهدی با امام مهدی بیعت کردند، امام مهدی از آنها برای جانشین خود، مهدی اول، نیز بیعت بگیرد.
دوم اینکه: چهبسا این بیعتی که با مهدی اول صورت میگیرد به وکالت از امام مهدی (ع) و به امر ایشان و بدون حضور شخص امام مهدی (ع) باشد که در این صورت این بیعت را میتوان به هر دوی امام مهدی (ع) و مهدی اول نسبت داد. ذکر مثالی از آیات و روایات به روشن شدن این مسئله کمک میکند:
در قرآن و روایات، گرفتن جان تمام انسانها گاهی به خدا نسبت داده شده و گاهی به ملک الموت (عزرائیل) و گاهی به سایر ملائکهای که تحت امر عزرائیل هستند. از ائمه (ع) سؤال شده است که چرا چنین تفاوتی در قرآن وجود دارد. پاسخ ائمه این بود که «فعل فرستادگان خداوند و ملائکهی او فعل خداوند است؛ زیرا آنها به امر خداوند کار میکنند و عزرائیل چون فرستادهی خداوند است و به امر او کار میکند، هر کاری کند میتوان آن را به خدا نسبت داد، و برای عزرائیل نیز یارانی از ملائکه است که به امر او کار میکنند، پس فعل آنان نیز فعل عزرائیل است و هرچه کنند میتوان آن را به عزرائیل منسوب کرد. بنابراین انتسابِ گرفتن جان انسانها به هر سهی خداوند و عزرائیل و ملائکهی عزرائیل صحیح است.» در بحث ما نیز چون مهدی اول وصی و فرستادهی امام مهدی (ع) است و به امر او کار میکند، بیعت با او همان بیعت با امام مهدی (ع) است؛ لذا انتساب این بیعت به هر دوی آنها صحیح است، ولو اینکه این بیعت درظاهر بین رکن و مقام فقط با مهدی اول صورت پذیرد.
سوم اینکه: نظیر این مسئله در روایات وجود دارد که اهل بیت کاری را که قرار بوده یکی از فرزندانشان انجام دهد، به خودشان نسبت دادهاند؛ مانند این روایت از امیرمؤمنان که دربارهی اتفاقات آخرالزمان فرمودند: «من در مصر منبری بنا خواهم کرد، عرب را با عصایم سوق خواهم داد، یهود و نصارا را از سرزمینهای عرب خارج میکنم و...». راوی میگوید: ای امیرمؤمنان به گونهای سخن میگویید که گویا در آخرالزمان دوباره زنده میشوید. امیرمؤمنان فرمودند: «به راه دیگری رفتی [و منظور مرا جور دیگری فهمیدی]؛ مردی از نسل من این کارها را خواهد کرد.» پس چون مهدی اول فرزند امام مهدی است، بیعتی که بین رکن و مقام با او میشود، به منزلهی بیعت با امام مهدی (ع) است.
چهارم اینکه: اهل بیت (ع) قاعدهی عامی را بیان کردهاند که مضمون آن این است که هرگاه ائمه دربارهی هر یک از اهل بیت (ع) چیزی را فرمودند، اما دربارهی او اتفاق نیفتاد، بلکه در فرزند او یا فرزندان او اتفاق افتاد نباید آن را انکار کرد:
امام صادق (ع) فرمودند: ... هرگاه دربارهی یکی از ما [اهل بیت] چیزی گفتیم و آن چیز در فرزندش یا فرزند فرزندانش اتفاق افتاد آن را انکار نکنید.
بنابراین، اگر بیعت مذکور با امام مهدی، درظاهر با خود ایشان انجام نشود، بلکه با یکی از فرزندان در نسل ایشان انجام شود، نباید آن را انکار کرد.
حدیث 2. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَنَّهُ قَال: يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ مِنَّا بَعْدَ الْقَائِمِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِيّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع:
امام صادق (ع) در ضمن حدیثی طولانی فرمودند: ای ابا حمزه از ما بعد از قائم، یازده مهدی از فرزندان حسین خواهد بود.
این روایت، نیز دلالت بر قائم بودن مهدی اول و درنتیجه وصی بودن ایشان میکند؛ زیرا طبق روایات متعدد، پس از امام مهدی (ع) دوازده مهدی وجود دارد نه یازده مهدی؛ پس میفهمیم قائمی که پس از او یازده مهدی وجود دارد، امام دوازدهم نیست؛ بلکه مهدی اول است که پس از او یازده مهدی وجود دارد و امام صادق (ع) در این روایت، تلویحاً او را قائم معرفی کردهاند و این دلیلی است بر مأموریت ویژهی مهدی اول در جریان ظهور و قائم بودن او. بنابراین آنگونه که جاهلان پنداشتهاند این روایات با روایاتی که به دوازده مهدی پس از حجت بن الحسن (ع) اشاره میکند هیچ منافاتی ندارد.
حدیث3. سلیمان بن قیس عن سلمان المحمدی عن رسول الله فی حدیث طویل... : ثم ضرب بیده علی الحسین (ع) فقال: يَا سَلْمَانُ، مَهْدِيُّ أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً مِنْ وُلْدِ هَذَا. إِمَامُ بْنُ إِمَامٍ، عَالِمُ بْنُ عَالِمٍ، وَصِيُّ بْنُ وَصِيٍّ، أَبُوهُ الَّذِي يَلِيهِ إِمَامٌ وَصِيٌّ عَالِمٌ. قَالَ: قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، الْمَهْدِيُّ أَفْضَلُ أَمْ أَبُوهُ قَالَ: أَبُوهُ أَفْضَلُ مِنْهُ:
سلیمان بن قیس از سلمان محمدی از رسول خدا (ص) در ضمن حدیثی طولانی درحالیکه رسول خدا به حسین (ع) اشاره می کردند، فرمودند: ای سلمان، مهدی امتم که زمين را پر از عدل و قسط می کند، بعد از اين که پر از ظلم و ستم گشته، از فرزند اين – اشاره به امام حسین – است؛ امام فرزند امام، عالم فرزند عالم، وصی فرزند وصی، پدرش کسی است که پس از اوست، امام و وصی و عالم است. عرض کردم: ای پيامبر خدا، مهدی برتر است يا پدرش؟ فرمود: پدرش از او برتر است.
در این روایت، دو اشارهی واضح وجود دارد که این مهدی که رسول خدا (ص) از او یاد کردهاند مهدی اول است، نه امام حجت بن الحسن (ع). اشارهی اول، این کلام رسول خدا (ص) است که فرمود: «مهدی کسی است که پدرش پس از او میآید.» طبیعتاً پدری يافت نمیشود که در وجود، پس از پسرش باشد؛ لذا معنا ندارد که بگوییم امام حسن عسکری (ع) پس از امام مهدی (ع) بیاید! پس تنها حالت ممکن، آن است که پدرش در امر ظهور، پس از وی باشد و چنین چیزی دربارهی وصی امام مهدی (یمانی موعود) صادق است، زیرا مهدی اول، همان یمانی موعود از علائم ظهور است که قبل از پدرش ظاهر میشود.
اشارهی دوم اینکه رسول خدا (ص) فرمودند: «پدر مهدی از او برتر است» و این مهدی نمیتواند امام مهدی باشد، زیرا بنابر روایات، امام مهدی از پدرش و بلکه تمام نُه امامی که از نسل امام حسین (ع) هستند برتر است، پس این مهدی که پدرش از او برتر است، مهدی اول، فرزند امام مهدی در وصیت رسول خداست که مقامی پایینتر از امام مهدی (ع) دارد.
حدیث4. عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَال سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ قُتِلَ وَ يَقُولَ بَعْضُهُمْ ذَهَبَ حَتَّى لَا يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ يَسِيرٌ لَا يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا غَيْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِي يَلِي أَمْرَهُ:
مفضل میگوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: برای صاحب اين امر دو غيبت است، که يکی از آنها، آن قدر طول می کشد که برخی میگويند مرده است و برخی می گويند کشته شده است و بعضی می گويند رفته است؛ تا جايی که هيچ کس از يارانش بر امر او باقی نمیماند، مگر اندکی و هیچیک از فرزندان صاحب این امر و دیگران از محل او اطلاعی نخواهد داشت، مگر آن مولا که امر او را بر عهده دارد.
طبق روایت فوق، برای امام مهدی (ع)، زمانی خواهد آمد که تنها یک «یک شخص» مکان ایشان را میداند که با او ملاقات خواهد داشت و هموست که امر امام مهدی (ع) را به عهده میگیرد. وقتی به سایر روایت نظر میافکنیم به غیر از مهدی اول و یمانی موعود مصداق دیگری نمییابیم که تا این حد به امام مهدی نزدیک باشد به گونهای که مسئول گرفتن بیعت از مردم برای امام مهدی (ع) باشد و جز او نیز کسی از مکان امام مهدی(ع) مطلع نباشد. در واقع چنین شخصی باید از مقربین امام مهدی (ع) باشد؛ همانگونه که در وصیت رسول خدا (ص) نیز از ایشان به عنوان اول المقربین به امام مهدی (ع) یاد شده است؛ و این شخص که عهدهدار امر امام مهدی است، ضرورتاً باید کسی باشد که خودش دارای مقام امامت است؛ زیرا بنا به فرمودهی اهل بیت (ع)، جز امام نمیتواند عهدهدار امر امام شود. امام رضا (ع) فرمودند: «جز امام کس دیگری عهدهدار امر امام نمیشود.»
حدیث5. حذلم بن بشير قال: قلت لعلي بن الحسين عليهما السلام: صف لي خروج المهدي وعرفني دلائله وعلاماته؟ فقال: يكون قبل خروجه خروج رجل يقال له: عوف السلمي بأرض الجزيرة، ويكون مأواه تكريت وقتله بمسجد دمشق ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند. ثم يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس وهو من ولد عتبة بن أبي سفيان، فإذا ظهر السفياني اختفى المهدي ثم يخرج بعد ذلك:
حذلم بن بشير گويد: به امام سجاد (ع) عرض کردم: خروج مهدی را برای من وصف کنيد و دلايل و نشانه هايش را به من معرفی کنيد(حضرت فرمود: ) قبل از خروج مهدی، مردی خروج می کند، که به او عوف سلمی میگويند. او از جزيره خروج میکند، اما محل زندگی اش تکريت است و در مسجد دمشق کشته میشود. سپس شعيب بن صالح، از سمرقند خروج میکند، و بعد از او، سفيانی ملعون از سرزمين خشک خروج میکند؛ و او فرزند عتبه بن ابي سفيان است. پس هنگامی که سفيانی ظاهر می شود، مهدی مخفی می شود، سپس بعد از آن قیام می کند.
در روایات متواتری آمده است که سفیانی از علائم قیام امام مهدی (ع) است و امام مهدی (ع) پس از گذشت یک بازههی زمانی از خروج سفیانی ظاهر میشود. اما در روایت فوق، از مهدیای سخن به میان آمده که مقارن با ظهور سفیانی مخفی میشود. لازمهی این مخفی شدن این است که این مهدی هنگام ظهور سفیانی ظاهر بوده باشد. بنابراین نمیتوان این مهدی را امام مهدی(ع) دانست، چه آنکه امام مهدی (ع) مدتها پس از خروج سفیانی ظاهر میشود و هنگام ظهور سفیانی، ظاهر نیست تا نیاز باشد مقارن با ظهور سفیانی مخفی شود. بنابراین مهدی مذکور، مهدی دیگری غیر از امام مهدی (ع) است.
حدیث6. عَنْ أُمِّ هَانِئٍ الثَّقَفِيَّةِ قَالَتْ غَدَوْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَضَتْ بِقَلْبِي فَأَقْلَقَتْنِي وَ أَسْهَرَتْ لَيْلِي قَالَ فَسَلِي يَا أُمَّ هَانِئٍ قَالَتْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ قَالَ نِعْمَ الْمَسْأَلَةُ سَأَلْتِينِي يَا أُمَّ هَانِئٍ هَذَا مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ هُوَ الْمَهْدِيُّ مِنْ هَذِهِ الْعِتْرَةِ تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا أَقْوَامٌ فَيَا طُوبَى لَكِ إِنْ أَدْرَكْتِيهِ وَ يَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَهُ:
ام هانی میگوید: نزد امام باقر (ع) رفتم و گفتم: آقای من آیهای در كتاب خدا مرا پریشان کرده و خواب را از من ربودهاست ! امام (ع) گفت: بپرس ای ام هانی، گفتم: قول خداوند در سوره تكویر آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ: سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند حركت مىكنند و از ديدهها پنهان مىشوند». امام (ع) فرمود: خوب سؤالی كردی ای ام هانی، او مولودی (ولادت یافتهای) در آخر الزمان است. او مهدی است که از این عترت است و برای او حیرت و غیبتی است که در آن گروهایى گمراه و گروهایی هدایت می شوند؛ پس خوشا به حالت اگر او را درک کنی و خوشا به حال هر كسی که او را درک کند.
در روایت فوق، از مهدیای سخن به میان آمده که در آخرالزمان متولد میشود و این مهدی امام دوازدهم نیست؛ زیرا مراد از آخرالزمان آنگونه که از روایات متعدد برداشت میشود، سالها یا دهههای منتهی به ظهور است، و شامل زمان تولد امام مهدی نمیشود؛ نتیجه آنکه مصداقی برای این مهدی یافت نمیشود مگر مهدی اول.
حدیث7. عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَوَجَدْتُهُ يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْكَ فِيهَا قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا قَطُّ وَ لَكِنِّي تَفَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِي عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً يَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ تَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ فَكَمْ تَكُونُ الْحَيْرَةُ وَ الْغَيْبَةُ قَالَ سِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ فَقُلْتُ وَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَكَائِنٌ فَقَالَ نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ مَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ ثُمَّ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ فَإِنَّ لَهُ بَدَاءَاتٍ وَ إِرَادَاتٍ وَ غَايَاتٍ وَ نِهَايَات؛
اصبغ بن نباته میگويد: به اميرمؤمنان (ع) وارد شدم، ايشان را ديدم که در حال تفکر، با چوب روی زمين خط می کشيد. عرض کردم: ای امیرمؤمنان، چرا شما را در حالی که خود را به زمين مشغول کردهايد، در حال تفکر میبینم؟ آيا به آن ميل و رغبتی داريد؟ فرمود: خير، به خدا قسم که هرگز به آن ميل نداشتهام، اما به مولودی فکر می کنم که از نسل فرزند يازدهم من است، او همان مهدی است که زمين را پر از عدل و قسط میکند، همانگونه که پر از ظلم و ستم شده بود. برای او حيرت و غيبتی است که در آن اقوام بسياری گمراه و اندکی در آن، هدايت می شوند. گفتم: مولای من حيرت و غيبت ايشان چقدر طول میکشد؟ فرمود: شش روز يا شش ماه يا شش سال. گفتم: آيا اين امر از محتومات است؟ فرمود: آری، همانگونه که او خلق شده و تو کجا و این امر کجا؟ (یعنی تو زمان او را درک نمیکنی) ای اصبغ، آنان برگزيدگان اين امت، همراه با نيکان اين عترت هستند. گفتم: بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند آن چه را که اراده کرده، انجام میدهد؛ که برای او بداءها و ارادهها، غايتها و نشانههاست.
مهدیای که امیرمؤمنان (ع) از آن سخن میگویند با امام مهدی (ع) منطبق نیست.؛ زیرا این مهدی، مولودی است که از نسل یازدهمین فرزند امیرمؤمنان است، و یازدهمین فرزند امام علی (ع) امام محمد بن حسن عسکری (ع) است که دوازدهمین امام شیعیان است، لذا مهدیای که از نسل امام دوازدهم است، همان مهدی اول از مهدیین است. ضمن اینکه امام دوازدهم غیبتشان هیچگاه شش روز یا شش ماه یا شش سال نبوده است!
روایات متعددی نیز وجود دارد که به دو وصف متفاوت برای قائم یا مهدی اشاره میکند که قابل تطبیق بر یک شخص نیست. در یک دسته از روایات برای قائم یا مهدی (امام حجت بن الحسن) چنین توصیفاتی آمده:
فرزند دختر قیصر روم است (که طبیعتاً سیاه چهره نیست)، در سال 255 قمری متولد شده است، نسبش معلوم است، متولد سامرا است، سفید رنگ مایل به سرخ است، در گونه اش خال است، رانهایی عریض و تنومند دارد، از لحاظ جسمی مانند رسول خداست، نه بلند قامت است و نه کوتاه قد، ابروانش کشیده و باریک است، کنیهاش ابالقاسم است، کنیه رسول خدا (ص) را دارد، دو غیبت دارد، پس از سفیانی آشکار می شود، مکان خروجش کعبه است، نام پدرش حسن است، نامش محمد است.[1][1]. مُلَيْكَةُ بِنْتُ يَشُوعَاز بْنِ قَيْصَرَ مَلِكِ الرُّوم (کمال الدین، ج2، ص 420)، مَوْلِدُهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَنَةَ سِتٍّ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْن (همان، ج2، ص 432)، غَيْرَ خَفِيٍ فِي نَسَبِه (الغیبة نعمانی، ص 168)، ولد ع بسامراء (الغیبة طوسی، ص272)، أَبْيَضُ اللَّوْنِ مُشْرَبٌ بِالْحُمْرَةِ (کمال الدین، ج2، ص653)، واضح الجبین ابیض الوجه (همان، ج2، ص407)، عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَال (الغیبة طوسی، ص266)، عریض الفخذین (کمال الدین، ص653)، أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقا (همان، ج1، ص287)، لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَة (الغیبة طوسی، ص266)، أزج الحاجبین (همان)، یکنی ابا القاسم (الغیبة طوسی، ص272)، لصاحب هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْن (الغیبة نعمانی، ص172)، هَذَا أَمْرٌ لَيْسَ بِكَائِنٍ إِلَّا بَعْدَ خُرُوجِ السُّفْيَانِي (دلائل الامامة، ص349)، إنَّمَا يَخْرُجُ مِنْ مَكَّة (الغیبة نعمانی، ص179).
اما در روایات دیگری درباره قائم یا مهدی، اوصافی بهکلی متفاوت ذکر شده، مانند اینکه:
فرزند کنیز سیاه است، در آخر الزمان متولد میشود، نسبش نامعلوم است، متولد مُدَینه (از حوالی بصره) است، رنگش عربی گندمگون و متمایل به سرخ است، در صورتش اثری است، ران هایش نحیف و لاغر است، جسمش بنی اسرائیلی (بلند قامت) و مانند حضرت موسی است، ابروانش پهن است، در سرش شوره دارد، کنیهاش ابوالعباس است، کنیهی عمویش (حضرت عباس) را دارد، یک غیبت دارد، پیش از سفیانی آشکار میشود، مکان خروجش مشرق (شرق حجاز) است، نام پدرش همنام پدر رسول خداست، نامش احمد و عبدالله و مهدی است، زندانی میشود، قبل قیامش یکبار مرده است.[1][1]. ابْنُ أَمَةٍ سَوْدَاء (الغیبة نعمانی، ص163)، عَبْداً عَنِيفاً خَامِلًا أَصْلُه (همان، ص257)، مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ (کمال الدین، ج1، ص330)، مولده بالمُدَینة (التشریف بالمنن، ص154)، اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِي (دلائل الامامة، ص441)، أَسْمَرُ اللَّوْنِ يَعْتَوِرُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ صُفْرَة (بحارالانوار، ج83، ص81)... الْمُشْرَبُ حُمْرَة (الغیبة نعمانی، ص215) بِوَجْهِهِ أَثَر (همان)، أزیل الفخذین (همان)، الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِيلِی (دلائل الامامة، ص441) ، شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَان (کفایة الاثر، ص159) (یعنی: غُلَامٌ طُوَالٌ (کمال الدین، ج1، ص147))، المشرف الحاجبین (الغیبة نعمانی، ص215)، بِرَأْسِهِ حَزَازٌ (همان)، يا أبا العبّاس أنت إمام الناس (الزام الناصب، ج2، ص197)، يُكَنَّى بِعَمِّه (دلائل الامامة، ص486 )، المکنی بعمه (الغیبة نعمانی، ص178)، تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ …سِتَّةَ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ أَوْ سِتَّ سِنِين(الکافی، ج1، ص338)، فاذا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ اخْتَفَى الْمَهْدِيُّ ثُمَّ يَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِك (الغیبة طوسی، ص444)، مَبْدَؤُهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ السُّفْيَانِي (غیبة نعمانی، ص304)، اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً بِخُرَاسَانَ شِعَارُهُمْ أَحْمَدُ أَحْمَد (منتخب الانوار المضیئه، ص195)، اسْمَ أَبِيهِ اسْمُ أَبِي (الغیبة نعمانی، ص230؛ الفصول المختارة، ص297)، اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ (الغیبة طوسی، ص454)، يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوت (الغیبة طوسی، ص220)، وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفُ فَالْحَبْس(کمال الدین، ج1، ص327)، صَاحِبُ الْأَمْرِ يُسْجَنُ حِيناً وَ يَمُوتُ حِينا (الغیبة طوسی، ص58).
این دوگانگی در اوصاف مهدی یا قائم، دلالت دارد که مهدی یا قائم یک نفر نیست؛ بلکه دوتاست که یکی از آنها امام مهدی است و دیگری فرزندش مهدی اول.
نتیجه آنکه تمام روایاتی که بهنوعی دلالت دارند مهدی اول، نیز مهدی و قائم است و عملاً در جریان ظهور نقش دارد، همگی دلالت دارند بر اینکه وصایت مهدی اول، منحصر به زمانِ پسِ از وفات امام مهدی (ع) نیست، بلکه در زمان حیات ایشان و حتی پیش از ظهور ایشان، وصی امام مهدی (ع) محسوب میشوند و به امر امام مهدی (ع) نقشآفرینی میکنند.
بهراستی، چه کسی میتوانست اینچنین روایات را بشکافد و از رموز آنها پرده بردارد، جز امیرغضب، یمانی موعود، و قائم آل محمد؟ همان که امیرمؤمنانش دربارهی او فرمود:
أولئك قوم يأتون في آخر الزمان ... و الله إني لأعرف أميرهم و اسمه و مناخ ركابهم ثم نهض و هو يقول باقرا باقرا باقرا ثم قال ذلك رجل من ذريتي يبقر الحديث بقرا (الغیبة نعمانی، ص312).
آنها قومی هستند که در آخر الزمان می آیند... به خدا قسم كه من فرماندهشان را به اسمش و هم چنین جايى را كه فرود مىآيند می شناسم، سپس برخاست و میفرمود: شکافنده، شکافنده، شکافنده. سپس فرمود: آن مردى است از فرزندان من كه احاديث را به عمیقاً خواهد شکافت.
روایاتی که دربارهی مهدی اول نقل شده بسیار فراوانتر از چیزی است که در اینجا نقل کردیم. از او در روایات، با القابی چون «مهدی، قائم، مردی از اهل بیت امام مهدی، طلوعکنندهی مشرقی، اولین یار امام مهدی از بصره، امام مجهول، مردی از فرزندان حسین، مردی از بنیهاشم، مردی از آل محمد، مردی که به پدرش فرا میخواند، دابة الأرض (جنبندهی زمین)، صاحب امر، صاحب پرچمهای سیاه، و ... » نیز یاد شده است که پرداختن به تمام این روایات و ادلهی اینکه این روایات همگی به یمانی اشاره دارند، از حوصلهی نوشتار حاضر خارج است. جهت اطلاع از این روایات میتوانید به کتبی که در سایت رسمی دعوت یمانی وجود دارد رجوع کنید.
جمعبندی نهایی (یمانی موعود همان مهدی اول، وصی امام مهدی، است)
در بخشهای پیشین، شواهدی ذکر کردیم مبنی بر اینکه یمانی اوصاف اوصیای الهی و اهل بیت عصمت و طهارت را دارد. طبق روایات، مأموریت یمانی پیش از ظهور امام مهدی آغاز میشود و عهدهدار زمینهساز ظهور مقدس امام مهدی (ع) است؛ و از طرفی در سایر روایات میبینیم که اهل بیت (ع) از مهدی دیگری غیر از امام دوازدهم سخن گفتهاند که از خلفای الهی است و از اهل بیت عصمت و طهارت است و پیش از ظهور حضرت حجت بن الحسن (ع) ظاهر میشود و در جریان ظهور نقش مهمی برعهده دارد.
این همسانی میان صفات یمانی با مهدی اول و نیز همزمانی آنها، قرینهی روشنی است بر اینکه این دو نفر یکی هستند؛ خصوصاً اینکه طبق حدیث وصیت، اوصیای الهی پس از رسول خدا (ص) 24 نفر هستند که متشکل از دوازده امام و دوازده مهدی است؛ بنابراین اولین کسی که پس از امام دوازدهم میتوان او را به عنوان یکی از اوصیا پذیرفت مهدی اول است؛ لذا یمانی که اوصاف اوصیای الهی را دارد، مصداق دیگری جز مهدی اول نمیتواند داشته باشد.
میتوان اینگونه نیز استدلال کرد که طبق روایات، یمانی، زمینهساز اصلی ظهور مقدس شمرده شده است. از طرفی، مهدی اول که حجتی الهی بر همهی خلق است نیز پیش از ظهور مقدس، حضور دارد و در فرایند ظهور، به عنوان مهدی و قائم نقشآفرینی میکند. لذا اگر قائل باشیم که یمانی و مهدی اول یک شخصیت نباشند، پس باید مهدی اول حجت بر یمانی باشد و درنتيجه مهدی اول همان رهبر اصلی انقلاب زمينهساز خواهد بود، پس نقش يمانی ثانوی خواهد شد، و اين صحيح نیست؛ زيرا يمانی، طبق روایات، زمينهساز اصلی و رهبر حرکت ظهور مقدس شمرده است و همگان به یاری ایشان مکلف شدهاند.
و الحمد لله رب العالمین
و صل الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا