جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
سید احمدالحسن(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
1 - اگر نفسها در انتهای آسمان دنیا و در ابتدا آسمان اول قرار گرفته و تدبیر کردن جسد را عهدهدار باشند، پس هنگام مرگ، نَزَع و جدا شدن نفس از جسد به چه معنی میباشد؟
2 - آیا نفس همان روح است و هیچ تفاوتی با آن ندارد؟
3 - آیا نطفههایی که در عالم ذر وجود دارند، همان نطفههای مادی هستند و تابع نفس میباشند و با حرکت کردن آن، حرکت میکنند؟
4 - آیا زمینهای هفتگانه زیرِ همین زمینی که در آن زندگی میکنیم، قرار گرفته است؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمین،
وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّمتسلیماً.
جواب سوال 1: بله، آنچه مسلم است این است که نَزَع یا جدا شدنی برای نفس وجود ندارد، بلکه فقط بازگشت به پروردگارش میباشد و خارج شدن نطفه تابع آن است (و مقصود همان نطفهی حاصل از منی نیست؛ بلکه آن نطفهای است که از عالم ذر نازل میشود و انسان از آن خلق میگردد). این برای هنگامی است که انسان بر همان فطرتی که خداوند مردم را بر اساس آن خلق کرده است، باشد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مرْضِيَّةً»(1)
(ای نفْس آرامش يافته! * خوشنود و پسنديده به سوی پروردگارت بازگرد).
اما آنچه حاصل میشود این است که بیشتر مردم نفسهای خود را به سرگرمیهای این عالم جسمانی مشغول میدارند و از نفسهای آنها ریشههایی امتداد مییابد که با میخهایی به این عالم جسمانی محکم میگردد. حال چطور این نفسها میتوانند خود را از این عالم جسمانی جدا کنند مگر با قطع کردن این ریشهها؛ یا همان بندهایی که با شدت هر چه تمامتر با میخهایی به این عالم جسمانی محکم شدهاند؛ به این صورت، دردها و سختیهای مرگ شکل میگیرند (یعنی به علت بریدن و قطع کردن این ریشهها و بندها)؛ از همین رو میبینیم که برای خلاصی از دردها و رنجهای مرگ، هیچ شفاعتی وجود ندارد، چرا که مرگ شخصی که به این دنیا تعلق دارد رخ نمیدهد مگر همراه با این دردها و رنجها.
خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ»(2)
(و بترسيد از روزی که هيچ کس، ديگری را به کار نيايد و هيچ شفاعتی از کسی پذيرفته نگردد و از کسی عوضی دریافت نشود و هیچ ياری نشوند).
«وَ اتَّقُوا یَوْماً لاتَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَیْئاً وَ لایُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لاتَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»(3)
(و بترسيد از روزی که هيچ کس ديگری را به کار نيايد و هیچ فديهای پذيرفته نشود و شفاعت سودشان نکند و هیچ یاری نشوند).
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(4)
(ای کسانی که ايمان آوردهايد، پيش از آنکه آن روزی فرا رسد که در آن، نه خريد و فروشی باشد و نه دوستی و شفاعتی، از آنچه به شما روزی دادهايم انفاق کنيد و کافران، خود، ستمکاراناند)؛
روز مرگ همان، روزی است که در آن شفاعت منع شده است. اگر آنچه گفته شد را درک کرده باشی، متوجه خواهی شد که در چنین موقعیتی اصلا شفاعت هیچ معنایی ندارد؛ چرا که برای کامل شدن مرگ، چارهای جز قطع کردن این ریشهها و رهایی از این عالم جسمانی وجود ندارد و این بریدن، لاجَرَم همراه با دردها و سختیهایی خواهد بود.
جواب سوال 2: پاسخ این سؤال و سوالاتی از این دست انشاء الله در کتاب «یسئلونک عن الروح» (از تو دربارهی روح میپرسند) خواهد آمد.
جواب سوال 3: در پاسخ سوال 1 گفته شد.
جواب سوال 4: منظور از آسمانهای بالای زمین یا زمینهای دیگری که زیر این زمین قرار دارند، بالا و پایین مکانی نیست، بلکه به این معنی است که زمینهای دیگر از نظر خلقت در مرتبه ای پایینتر از این زمین قرار دارند؛ یعنی ظلمت و تاریکی بیشتری نسبت به این زمین دارند.
منابع:
1 - فجر: 27 و 28.
2- بقره: 48.
3- بقره: 123.
4- بقره: 254.