جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
و صلی الله علی نبینا محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً.
ای فرزند فاطمهی بتول، ای سِرّ به ودیعه نهاده شده در او، سلام و درود به تو. سپاس خدایی که ما را بر شناخت حق شما، هدایت فرمود. آقای من! سپاس خدای را که من به گامهای شما آگاه شدم؛ ولی نه توسط یک انسان، بلکه با وحیی از جانب خداوند متعال و دو سال پیش از شنیدن دعوت شما در این عالم جسمانی. رؤیاهایی که مایلم تفضّل فرموده، تأویلشان کنید، به شرح زیر است:
سرورم، پیش از اینکه دعوت شما را بشنوم، این رؤیاها را برایتان فرستادم تا آنها را برایم تفسیر کنید؛ ولی پاسخی به من داده نشد. شاید به خاطر تغییر دادن آدرس پست الکترونیکیام پس از فراموش کردن عنوانش باشد. ای راستگو، ای یوسف آل محمد(ع)! امیدوارم این رؤیاها را برایم تفسیر کنید.
پیش از شنیدن دعوت مبارک شما، در عالم ملکوت رؤیایی دیدم و رؤیا واقعاً روشن بود. من شبی با دقت به آسمان نگاه میکردم. دیدم که آسمان با حرفهایی از نور نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد رسول الله. این رؤیا در روزهای بعدی نیز تکرار شد. همچنین اینگونه تکرار شد که این کلمات ـیعنی شهادتینـ با ستارهها نگاشته شدند. و پس از آن دیدم که ایمان آوردم که مهدی(ع) ظهور کرده است و رفتم تا مردم را به ایمان آوردن به ایشان دعوت کنم. میرفتم و میگفتم: آگاه باشید که برای هر مأمومی، امامی است که از نور علمش، نور میگیرد؛ امام شما، امام مهدی(ع) ظهور کرد؛ پس به ایشان ایمان بیاوید. وقتی از رؤیا بیدار شدم، بعید شمردم و گفتم: آیا امام(ع) ظهور کرده است؟
ولی این را در عالم شهادت (دنیا) نشنیدم و این رؤیا را فراموش کردم. هنگامی که در این عالم، دعوت مبارک شما را شنیدم، در حالی که به برادران انصار میگفتم پروردگار، شما را برکت داد، شما رؤیا دیدید و من نمیبینم. پس از یادآوری شما و ایمان آوردنم در این عالم به دعوت مبارک شما، با ماشین خودم در حال رفتن بودم و برای اولین بار و بین خودم و خدایم، سلام خود را به شما فرستادم و میگفتم: ای امام من، ای احمد! سلام علیک. ای ولیّ خدا. ای حجت خدا. فوراً رؤیایی را که دیده بودم و در آن برای امام(ع) دعوت میکنم، به یاد آوردم. بسیار گریه کردم و این رؤیا در این دنیا تأویل شد.... میزان نادانیام در آن را دانستم و فهمیدم که خداوند متعال مرا خطاب قرار داده و به من فرموده است: کسی که در رؤیا دیدم و به سوی او دعوت میکردم، مهدی اول(ع) بود.
اما رؤیای دیگری که دیدم به این صورت بود که من داخل کعبه بودم و دو سیاهپوست قد کوتاه را دیدم که سیگار میکشند. من آنها را راندم و دور کردم و در داخل کعبهی شریف نماز خواندم.
و رؤیای دیگر: در شب قدر پس از اینکه شب 23 ماه رمضان را احیا گرفتم و خوابیدم، دیدم فرشتگانی از نور بر زمین فرود میآیند. پس از تصدیق شما در عالم دنیا، در ماه رمضان خوابیدم و احساس کردم در جهانی دیگر بسیار خوشبخت میباشم. به دنبال آن در همین ماه رمضان دیدم آسمان باز شد و روحم به آسمان بالا رفت در حالی که در دنیا به جسد من آویزان است و قلبم میزند. ولی یقین داشتم که آسمان برای من باز شده است و بالا رفتم. ستارگان را میدیدم و آقای من، در زندگیام چنین چیزی را هرگز ندیده بودم. آیا این شب قدر است، آقای من، و آیا این مشابه سخن خداوند متعال است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(لو نشاء لفتحنا علیهم باب من السماء)
(اگر میخواستیم، برای ایشان دربی از آسمان باز میکردیم)
تا آخر آیهی کریم. چهار ماه را دیدم و با خودم گفتم: باید طبق معمول یک ماه ببینم؛ پس باید اتفاقی در دنیا افتاده باشد. این چهار ماه، کامل بودند. پس از مدتی دیدم که یکی از ماهها، به زمین نزدیک میشود و صد برابر ماه عادی بزرگ میشود، به من نگاه میکند و به سوی قبله میچرخد و نورش زمین را نورانی میکند. اینجا بود که خدا را شکر کردم و به سوی قبله از خداوند تشکر کردم. ولی یکی با من بود که آن را نمیشناسم و از خواب بیدار شدم و احساس کردم که من در عالم ملکوت هستم؛ احساسی از عالمی دیگر. پس از آن دیدم که رسول خدا(ص) کفن شده است؛ بعد از آنکه وصیت را فرمود و پس از اینکه حضرت(ص) را دفن گردند، قائم اول احمد(ع) همراه با یارانش ظاهر شد. ما را بهرهمند سازید، خداوند شما را بهرهمند سازد و با شما و با ما، ما را یاری دهد، آقایان من. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته، حجت من، احمدالحسن(ع).
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً.
خداوند بر هر خیری توفیقت دهد. همهی رؤیاهای شما خیر و فضلی از سوی خداوند بر شما میباشد. خداوند با غیب به شما وحی نمود، همانطور که به پیامبران (ع) وحی نمود. به پاس فضل خداوند با این تفضل بزرگ به تو، خدا را ستایش کن. انشاءالله شما از توفیقیافتگان میباشی. از خداوند برای شما، ثابت بودن و یاری دادن آن را خواستارم. انشاءالله تأویل برخی از رؤیاهایت این است که خداوند با یاری دادن مهدییّن بر شما تفضل میفرماید و خداوند توفیقرسان است. از خداوند خواستارم که بر حق باقی بمانی و تا زمانی که زندهای، خداوند تو را بر آن ثابت بدارد. او سرپرست من است و سرپرست شایستگان. از اینکه دوباره رؤیایت را به تفصیل بیان کردی، از شما عذر می خواهم. اگر آن را در گذشته از دست رفته است، خواست خداوند چنین بوده است و باید تسلیم ارادهی خداوند سبحان باشیم. والحمدلله رب العالمین.
والسلام علیکم ور حمة الله و برکاته.
محرم الحرام 1432 هـ