بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
و لا حول و لاقوة الا بالله العلی العظیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
امروز پنج شنبه 17/6/2010(1) و ساعت تقریباً هفت و نیم صبح است.در خواب دیدم به اهل بیت(ع) فکر میکنم و اینکه چگونه بر ما احاطه دارند، هرچند ما ایشان را نمیبینم. ناگهان نورِ متراکمی دیدم، تا جایی که کودکی کوچک و سفید شد و روی دستانم افتاد و با دست راستم او را گرفتم. از دیدن او، بسیار خوشحال بودم. به اتاق پدرم رفتم و در آنجا، خواهر و مادرم روی زمین نشسته بودند و به آنان گفتم: این کودک مبارک را ببینید که معجزهوار روی دستان من است. انگار او امام است یا از سوی ایشان فرستاده شده. آنها به من گفتند: او را اینجا، روی زمین بگذار و آنها چادر شبی پهن کرده بودند. کودک نمیپذیرفت و از دستانم آویزان بود. از اتاق بیرون رفتم و به سمت چپ نگاه کردم. بعد بازگشتم تا کودک را ببینم. ولی او را نیافتم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً.
کودک در دست راست تمثیل بخشش و خیری است که به شما به خاطر یاد خداوند و اولیایش، رسیده است. اینکه او هنگام توجه به چپ پنهان شد، به این معنا است که این بخشش و امداد الهی وقتی غافل میشوی و به دنیا و و تاریکی که جهت چپ در رؤیا به آن اشاره میکند، توجه میکنی، از شما دور میشود. این رؤیا شما را تشویق میکند که در تمام اوقات، به یاد خداوند و اولیایش باشی. میتوانی در این دنیا زندگی کنی و در هر چیزی که برایت اتفاق میافتد، بر یاد خداوند مداومت داشته باشی؛ از بسم الله گفتن هنگام شروع غذا خوردن تا خداوند را بر هر نعمتی ستایش و شکر کنی تا آنجا که خداوند، اولیایش و فرشتگانش را در هر چیزی ببینی.
1433 هـ
منابع:
1- پنج شنبه 27 خرداد 1389 (مترجم).