جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
روزنامهنگاری به نام سلمان حسنی میگوید در حال نوشتن کتابی در مورد دعوت یمانی میباشد. بین او و من از مدتی پیش که کوتاه هم نیست، نامهنگاریهایی انجام شده است. اخیراً پرسشهایی برایم فرستاده که دو پرسش زیر، جزو آنها میباشد. امیدوارم لطف کنید و پاسخ دهید:
1- در یکی از پرسشها میگوید دلایلی در مورد شأن متون قرآنی که به کشتار، تبعید و از میدان به در کردن تشویق میکند، ارایه دهید (سورهی آل عمران: 19، 83 و 85، سورهی توبه: 29 و سورهی محمد: 4). جنبش یمانی با این متون قرآنی و احکامش چگونه تعامل میکند؟
2- این جنبش آیات مربوط به ارث و شهادت و آیاتی که حقوق شهروندی زنها و سایر حقوقشان را ضایع میکند، چگونه تفسیر مینماید؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً.
اول: آل عمران:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللهِ فَإِنَّ اللهَ سَريعُ الْحِسابِ)(1 )
(هر آينه دين در نزد خدا دين اسلام است و اهل کتاب راه خلاف نرفتند مگر از آن پس که به حقانيت آن دين آگاه شدند، و نيز از روی حسد. آنان که به آيات خدا کافر شوند بدانند که او به زودی به حسابها خواهد رسيد)،
(أَفَغَيْرَ دينِ اللهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ)(2 )
(آيا دينی جز دين خدا میجويند؟! حال آنکه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان میگردانند)،
(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين)(3 )
(و هر کس دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانديدگان خواهد بود).
معنی: آل عمران:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(أَفَغَيْرَ دينِ اللهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ * قُلْ آمَنَّا بِاللهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين)(4 )
(آيا دينی جز دين خدا میجويند؟! حال آنکه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان میگردانند * بگو: به خدا و آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او، و نيز آنچه بر موسی و عيسی و پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان نازل شده است، ايمان آورديم، ميان هيچ يک از ايشان فرقی نمینهيم و همه تسليم ارادهی او هستيم * و هر کس دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانديدگان خواهد بود).
آیهی 84 از سورهی آل عمران به روشنی، معنای اسلام را در آیات بیان میکند؛ اینکه اسلام همان تسلیم در برابر خداوند و خلیفهی خداوند در زمین در هر زمان که بر اساس قانون خلافت خداوند در زمینش منصوب شده، میباشد؛ قانونی که از نخستین روز برای نخستین انسان در این زمین وجود داشته است؛ او همان پیامبر خدا حضرت آدم(ع) میباشد که خداوند او را به عنوان خلیفه و جانشینش در زمینش گماشت.
این آیات برای از میدان به در ساختن یا حکم کردن برکسی نیست؛ بلکه فقط برای بیان قانون ایمان قابل قبول از نظر خداوند میباشد؛ یعنی همان تسلیم شدن در برابر خداوند و خلیفهی خداوند در زمینش.
اما اینکه شما وضع قانونی برای ایمان را از میدان به در کردن دیگرانی بدانی که آن را نپذیرفتهاند، به این معنی خواهد بود که هر صاحب دینی به لحاظ اینکه قانون ایمان را دارد غیر از خودش را منزوی و از میدان به در کرده است و حتی این موضوع بر هر گروهی که به تفکر مشخصی ایمان دارند نیز منطبق میگردد.
دوم: توبه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون)(5 )
(با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمیآورند و آنچه را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دين حق را نمیپذيرند پیکار کنيد، تا آنگاه که به دست خود در عين مذلت و خواری جزيه بدهند).
معنی: قرآن یکپارچه و کامل است و آنچه وهابیها برای گسترش عقاید باطل و فتواهایشان در مورد کشتار مردم انجام میدهند و آنچه مسیحیها و دیگران در این روزها برای طعنهزدن به قرآن انجام میدهند، عبارت است از فرآیند تقطیع آیاتی از کتابی که یکپارچه و کامل است و نمیتوان بخشی از آن را به دور از کل یا بقیهی اجزا، برگرفت. خداوند در قرآن بیان کرده که قرآن، یکپارچه و کامل است و جزء جزء کردن آن صحیح نیست و کسی که آن را جزء جزء کند، مُغرض است؛ یا کسی است که میخواهد به شکلی مغرضانه و بیهدف طعنه بزند، مانند کسی که به گویندهی «لا اله اله الله» میگوید تو کافر هستی و وجود خداوند را انکار میکنی؛ چرا که «لا اله» گفتی! یا کسی است که برای هدف نفسانیاش، میخواهد عقیده یا فتوای فاسدی را گسترش دهد؛ همانطور که وهابیها چنین میکنند. آیات قرآنی زیر از چنین رفتار منحرف و مغرضانهای که برای تجزیه و بخش بخش کردن قرآن انجام میشود، بازمیدارد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(.... أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون)(6 )
(.... آيا به بعضی از کتاب ايمان میآوريد و بعضی ديگر را انکار میکنيد؟! پاداش کسی که چنين کند در دنيا جز خواری نيست، و در روز قيامت به سختترين عذابها بازگردانیده میشود و خدا از آنچه میکنيد غافل نيست).
حجر:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ * فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ)(7 )
(آنان که قرآن را به بخش بخش کردند * به پروردگارت سوگند که همه را بازخواست کنيم * به خاطر کارهايی که میکردهاند).
اکنون آیهی مورد نظر را میآوریم؛ یعنی توبه آیه 29 ولی آن را با آیات بعدی ذکر میکنیم تا ببینیم چرا خداوند، در اینجا مؤمنان را به کشتار تشویق میکند.
توبه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ * وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسيحُ ابْنُ اللهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ * اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ * هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)(8 )
(با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمیآورند و آنچه را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دين حق را نمیپذيرند پیکار کنيد، تا آنگاه که به دست خود در عين مذلت و خواری جزيه بدهند * يهود گفتند: عُزَير پسر خدا است، و نصاری گفتند: عيسی پسر خدا است. اين سخنی است که بر زبان میرانند همانند گفتار کسانی که پيش از اين کافر بودند. خدا بکشدشان، چگونه بازگردانیده میشوند؟ * آنها اَحبار و راهبان خويش و مسيح پسر مريم را به جای الله به خدايی گرفتند و حال آنکه مأمور بودند که تنها يک خدا را بپرستند، که هيچ خدايی جز او نيست، منزّه است از آنچه شريکش میدارند * میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، در حالی که خدا جز به کمال رساندن نور خود، نمیخواهد، هر چند کافران را خوش نيايد * او کسی است که فرستادهاش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا او را بر همهی دينها پيروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نيايد).
بنابراین خداوند به جنگ با ایشان تشویق میکند؛ چرا که آنهاکسانی بودند که پیکار را آغاز نمودند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ)
(میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، در حالی که خدا جز به کمال رساندن نور خود، نمیخواهد، هر چند کافران را خوش نيايد)
و فکر نمیکنم تشویق کردن به کشتن دیگران یا آمادگی برای کشتن دیگران یا آماده کردن نفرات برای کشتار دیگران، جنگ محسوب نشود و معتقدم ارادهی خاموش کردن نور خداوند با دهانهایشان، چنین مواردی و حتی بیشتر را در بر دارد.
هر چند آیات گفته شده احتمال دارد حکم بده و بستان را داشته باشند و اینکه جزو متشابهات هستند، ولی آیهی روشن و محکمی وجود دارد که بیان میکند خداوند مؤمنان را به جنگ با کسانی که با آنها میجنگند تشویق میکند و مؤمنان را از تجاوز به دیگران بازمیدارد؛ و متشابه به محکم بازگردانیده میشود.
خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين)(9 )
(با کسانی که با شما جنگ میکنند، در راه خدا بجنگيد و تعدّی مکنيد؛ زيرا خدا تجاوزکاران را دوست ندارد).
به علاوه، عملکرد رسول خدا حضرت محمد(ص) واضح و روشن است. یهود که اهل کتاب هستند، با ایشان در مدینه در امنیت زندگی میکردند و به آنها بدی نمیرسید تا اینکه آنها بودند که جنگ با ایشان و کمک به کسانی که با ایشان(ص) جنگیده بودند را آغاز نمودند.
همچنین باید به این نکته توجه داشت که اسلام و دین الهی، دین را از سیاست جدا نمیداند؛ بلکه حکومت و سیاست بخشی از دین میباشد و در نتیجه بسیاری از آیات در قرآن عبارتاند از قوانین نظامی که حقوق سرباز را در نبرد و کاری را که مجاز است در برابر کسی که با او میجنگد انجام دهد، مشخص میکنند. مؤمن تا زمانی که با او جنگی نشود، نمیجنگد و تنها با دستور خداوند پیکار میکند تا اجر و پاداش بگیرد؛ به همین جهت خداوند برای مؤمنان در میدان نبرد، جنگ با کسانی که با او میجنگند را در آیات قرآنی تشریع فرموده است؛ همانطور که هماکنون و پیش از این، حکومتها برای لشکریانشان قوانینی را وضع میکنند و در آن حقوق سربازانشان را در میدان نبرد بیان میکنند و آنچه جایز است و آنچه جایز نیست و .... را تشریح میکنند.
سوم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(سَتَجِدُونَ آخَرينَ يُريدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فيها فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبيناً)(10 )
(گروه ديگری را خواهيد يافت که میخواهند از شما و قوم خود در امان باشند، اينان هرگاه به کفر دعوت شوند به آن بازگردند، پس اگر خود را به کناری نکشند و صلح نکنند و از اعمال خويش باز نايستند آنان را هر جا که يافتيد، بگيريد و بکشيد که خدا شما را بر آنان تسلطی آشکار داده است).
اشکال این آیه در کجا است؟
آیه به جنگ با کافر محاربی که دست از آزار مؤمنین باز نمیدارد، تشویق میکند. به علاوه اینکه در آیهی پیش از آن، بیانی است برای جایز بودن صلح با کسی که درخواست صلح میکند و با مؤمنان نمیجنگند و نمیخواهد آنها را آزار دهد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(إِلاَّ الَّذينَ يَصِلُونَ إِلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلا)(11 )
(مگر کسانی که به قومی که ميان شما و ايشان پيمانی است، میپيوندند، ياخود نزد شما میآيند در حالی که از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، ملول شده باشند، و اگر خدا میخواست بر شما پيروزشان میساخت و با شما به جنگ برمیخاستند. پس هرگاه کناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح کردند، خدا هيچ راهی برای شما بر ضد آنان نگشوده است).
چهارم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُم)(12 )
(چون با کافران روبهرو شديد، گردنشان را بزنيد تا چون آنها را سخت فروگرفتيد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منّت آزاد کنيد يا به فديه، تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. اين است حکم خدا و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شما را با يکديگر بيازمايد و آنان که در راه خدا کشته شدهاند اعمالشان را باطل نمیکند).
معنی: این آیه برخی از حقوق سربازان مؤمن را در میدان نبرد در جنگ بیان میکند. از حقوق آنان است که با کافری که با آنها میجنگد، بجنگند و بیان میکند که حق آنها، گرفتن اسیران نیز هست و میتوانند در برخورد با اسیران، به آنها آزادی دهند؛ یا بدون عوضی ایشان را آزاد کنند یا آنان را مبادله کنند یا برایشان فدیهای بگیرند و .... اشکال این آیه در کجا است؟ گفتیم که قرآن عبارت است از قانونی الهی که فقط مربوط به عبادت نمیباشد؛ بلکه سیاست، حکومت الهی، حقوق مؤمنان و آنچه بر ایشان واجب است و .... را بیان میکند.
پنجم: کسی که میگوید به زن در تشریعی خاص مانند ارث یا شهادت، ستم شده است، باید برای ما ملاک و میزان قانونیاش را که براساس آن، عدل و ستم مشخص میشود، بیان کند؛ و در نتیجه بیان کند و یقین نماید که باید زن با مرد در همه چیز مساوی باشد؛ با اینکه همهی ما میبینیم که زن با مرد در هر چیزی مساوی نیست.
همچنین کسی که میخواهد در یک نظام قانونی و تشریعی، تشریع مشخصی را نقد کند، باید این تشریع را مانند بخشی از این نظام در نظر بگیرد و این بخش را جدا نکند و با آن به صورت جدای از نظام به عنوان یک کُل، برخورد نکند.
حداقل به حقوق زن و واجباتش در قانون الهی توجه کند؛ نه اینکه فقط به حقوق توجه کند و بگوید در قانون الهی به زن، حقوقی کمتر از مرد داده شده است.
چرا به واجبات توجه نمیکند و نمیگوید در قانون الهی مرد واجبات بیشتری نسبت به زن دارد؟
به عنوان مثال دو شخص را درنظر بگیرید که یکی از آنها به ساختن بنایی به بلندی پنج طبقه و دیگری به بلندی ده طبقه تکلیف شده است. آیا عادلانه است که مقدار مواد ساختمانی یکسان و مبلغ یکسان به هر دو داده شود؟! اگر به صاحب ده طبقه، دو برابر صاحب پنج طبقه داده شود، آیا صحیح است کسی بیاید و بگوید: شما ستمکار هستید؛ چرا که بین دو این دو نفر مساوات را رعایت نکردهای در حالی که هر دو برای شما کار میکنند؟!
به نظر من کسی که بگوید به زن به واسطهی این تشریع ستم شده است، گفتار و نظرش خام و به دور از بحث دقیق علمی میباشد.
ربیع الثانی 1432هـ
منابع:
1- آل عمران: 19.
2- آل عمران: 83.
3- آل عمران: 85.
4- آل عمران: 83 تا 85.
5- توبه: 29.
6- بقره: 85.
7- حجر: 91 تا 93.
8- توبه: 29 تا 33.
9- بقره: 190.
10- نساء: 91.
11- نساء: 90.
12- محمد: 4.