جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام1- آیا مظلومیت زهرا (ع) واقعیتدارد؟ چه کسی اورا کشتهاست؟
2- او (ع) کجا دفن شدهاست؟
3- چرا ائمه (ع) فرزندان خودرا به نام خلفا نامگذاری کردهاند؟
4- چرا علی (ع) دخترش را به ازدواج عمر درآورد؟
خواهشمیکنم بهطور مفصل جواببدهید زیرا زندگی دینی من و سرانجام آن به پاسخهای شما موکول است، آقای ما.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
مظلومیت زهرا (ع) حقیقت دارد و از جمله اسباب و عوامل وفات وی، آزارهاییبود که در خانهاش بر او رفت؛ آنگاه که درِ خانهاش به آتش کشیدهشد، پهلویش شکستهشد، جنیناش سقط گشت و امام علی (ع) را دست بسته بیرونآوردند تا با زور و اجبار، با ابوبکر بن ابی قحافه بیعت کند.
زهرا (ع) تا زمان وفاتش نسبت به ابوبکر و عمر خشمگینبود و از آنها کناره میگرفت، سلام خدا بر او باد! این روایتی است که بخاری در صحیح خود آوردهاست:
صحیح بخاری، ج 8 ص 3: «از عایشه نقلشده که گفت: فاطمه (ع) و عباس نزد ابوبکر آمدند و ارثیرا که از رسول خدا (ص) باقی ماندهبود طلب کردند. آن دو، زمین پیامبر (ص) در فدک و سهم خیبر آن حضرترا خواستند. ابوبکر به آنها گفت من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: ما ارث نمیگذاریم، آنچه میگذاریم صدقهاست. آل محمد (ع) از این مال استفادهمیکنند. ابوبکر گفت: بهخدا قسم رها نمیکنم کاری را که رسولخدا (ص) انجامداد جز این که همانرا انجام دهم. راوی گوید: فاطمه (ع) از ابوبکر دوری گزید و هرگز با او صحبتنکرد تا از دنیا رفت».
در حالیکه ثابت شدهاست که پیامبر (ص) در حق فاطمه (ع) فرمود: «فاطمه پارهی تن من است، هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آوردهاست»( 1)، «فاطمه پارهی تن من است، آنچه او را بیازارد، مرا آزردهمیکند»(2 )، «خداوند بهخاطر خشم تو خشمگین میشود و بهخاطر رضای تو، راضی»(3 ).
زهرا (ع) با درد و خشم و مظلومیتش در بقیع به خاک سپردهشد.
اما دلیل نامگذاری فرزندان حضرت زهرا (ع) بهنام «خلفا» این است که آنها اوصیای پیامبر خدا حضرت محمد (ص) و جانشینانش پس از پدرشان علی بن ابیطالب (ع) هستند و این موضوع در روایات صحیح بسیاری که علمای عامه روایت کردهاند ثابت شدهاست. از جملهی این روایات حدیث ثقلین است: پیامبر خدا (ص) فرمود:
«إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي؛ أحدهما أعظم من الآخر، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتى يردا عليَّ الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما»(4 )
(من در میان شما چیزی میگذارم که مادام که شما به آن تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی از آنها بزرگتر از دیگری است؛ کتاب خدا رشتهای کشیدهشده از آسمان به زمین است و دیگری عترت که اهل بیت من هستند. این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا بر سر حوض بر من وارد شوند. ببینید بعد از من با آنها چگونه رفتار میکنید)
و عترت در اینجا علی، فاطمه و فرزندان آنها است همانطور که در حدیث صحیح و مشهور کساء بیان شدهاست.
و آنچه که بر این معنا تاکید میورزد، سخن پیامبر (ص) دربارهی ثقلین است که فرمود: (و لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض) (و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا بر سر حوض بر من وارد شوند).
یعنی آنها با هم و همراه هم هستند تا روز قیامت و نیز باید به هر دوی آنها تمسک جست، نه فقط به یکی از آنها. کسی که عترت را به زنان پیامبر (ص) تفسیر کردهاست، اکنون باید برای ما یکی از زنان پیامبر را در این زمان بیاورد تا ما به او تمسک جوییم که البته بطلان این مطلب واضح است. بلکه هیچ کس نگفتهاست که تمسک به زنان پیامبر (ص) واجب است؛ و کسانی که در جنگ جمل به عایشه اقتدا کردند، به بیراهه رفتند و با امام زمان خود جنگیدند و در دنیا و آخرت جزو زیانکاران شدند. سخن در این باب بسیار است و این مقام را گنجایش آن نیست.
اما این قضیه که علی (ع) دخترش را به ازدواج عمر در آورده، موضوعی است که ثابت نشدهاست و به فرض هم اگر ثابت شود، به مسئلهی خلافت و این که شایستهترین فرد پس از رسول خدا (ص) نسبت به دختر علی(ع) چه کسی است، ارتباطی ندارد.
خداوند شما را برای یاری پیامبر مصطفی و عترت او اهل بیت طیب و طاهرینش هدایت فرماید.
و الحمد للّه وحده.
هیأت علمی انصار امام مهدی(ع)
(خداوند در زمین تمکینش دهد)
آخر ذی الحجه/1432 ه.ق
منابع:
1- آن را بخاری در صحیحش جلد 4 باب «مناقب قرابة رسول الله» ص 210 آوردهاست.
2- آن را مسلم در صحیحش جلد 7 باب «فضائل فاطمه» ص 141 آوردهاست.
3- حاکم نیشابوری، مستدرک و صححه: ج 3 ص 153 و 154؛ طبرانی، معجم کبیر: ج 1 ص 108 ح 182؛ هیثمی، مجمع الزوائد: ج 9 ص 203 و دربارهی آن گفتهاست: طبرانی با سند حسن روایت کردهاست؛ متقی هندی، کنز العمال: ج 12 ص 111 ح 34238.
4- ترمذی در صحیحش: ج 5 ص 328 و 329 ح 3876 و دربارهی آن گفتهاست: «این حدیث حسن غریب است»؛ متقی هندی در کنز العمل: ج 1 ص 173 شماره 873؛ عبد بن حمید بن نصر الکسّی در منتخب مسندش: ص 107 و 108 شماره 240 با اختلاف اندک؛ البانی در صحیح سنن ترمذی صحت آن را تایید نموده: ج 3 ص 543 و 544 شماره 3788.