جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامخداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ» (1)
(و از ميان مردم کسی است که خدا را با ترديد میپرستد. اگر خيری به او رسد دلش به آن آرام گيرد و اگر آزمايشی پيش آيد رخ برتابد، در دنيا و آخرت زيان بيند و این، زيان آشکار است).
معنی این آیهی کریمه چیست؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمین،
وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّمتسلیماً.
این آیه در حق کسانی نازل شده است که در مسیر حق حرکت میکنند اما حق را نمیشناسد؛ بنابراین چنین شخصی یک قدم به جلو برمیدارد و به عقب بازمیگردد، در حالی که در شک و تردید به سر میبرد و فتنه یا شبههای را غذر خویش قرار میدهد و چه بسا بر ضد حق نیز موضعگیری نماید. چنین شخصی آمادگی ندارد که با مال و جان و اعتبار خویش در راه حقی که ادعای تبعیت از آن را دارد، فداکاری کند که اگر ایمان او حقیقی بود، فتنه و آزمایش به ایمانش میافزود و با رضایت، مال و جانش را در راه حقی که به آن ایمان دارد، تقدیم میکرد.
بنابراین باید ایمان انسان خالی از هر گونه طلب سود و منفعت دنیوی باشد و حتی فرد مؤمن باید آمادگی هر گونه ضرر و زیان دنیوی که در نتیجهی ایمانش حاصل میشود را داشته باشد. فرد مؤمن اگر بر روی قلهی کوه باشد خداوند کسی را که به او آزار و اذیت برساند بر وی مسلّط خواهد کرد تا اجر و مزدی برایش باشد و مقامش ارتقا یابد. کسانی که مبتلا به بیشترین بلاها میشوند انبیا و اوصیا و پس از آنها پیروانشان به نسبت نزدیکیشان به آنها میباشند .
همان گونه که ایمان باید کمترین مقدار ممکن به مادیات یا شک و تردید آمیخته باشد، ایمان به غیب باید کاملاً خالی از شک و تردید باشد و ایمانی که بر اثر نشانهای قهری و اجبارآمیز حاصل شود، اعتباری ندارد و مورد قبول واقع نخواهد شد که اگر چنین ایمانی قابل قبول بود، ایمان فرعون پذیرفته میشد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
(ما بنی اسرائيل را از دريا گذرانيديم. فرعون و لشکريانش به قصد ستم و تعدی به تعقيبشان پرداختند. تا آن هنگام که غرق شدن را درک نمود، گفت: ايمان آوردم که هيچ خداوندی جز آن که بنی اسرائيل به آن ايمان آوردهاند، نيست و من ازتسليم شدگانم)؛
فرعون پس از اینکه دیوارهی آب را که آیهای قاهر و غیر قابل تأویل بود لمس کرد، ایمان و اسلام آوردنش را اعلان میکند، ولی خداوند چنین ایمانی را که محلی از غیب در آن وجود ندارد، نمیپذیرد در حالی که خداوند، غیب مطلق است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»
(آيا اکنون؟! در حالی که تو پيش از اين، عصيان میکردی و از مفسدان بودی!)
و به همین صورت، ایمان کسانی که به روز فتح کفر میورزند، مورد قبول واقع نمیشود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ»
(بگو: در روز فتح و پيروزی، ايمان آوردن کافران سودشان نرساند و آنها را مهلتشان ندهند)
از آنجا که وقتی شک وارد ساحت ایمان شود، ایمان را از بین میبرد، باید مؤمن تلاش کند تا جزو کسانی که فقط حقیقت را شنیدند یا صرفاً آن را دیدند، نباشد؛ بلکه باید از کسانی باشد که با حقیقت پخته میشوند؛ حتی بالاترین خیر مؤمن در آن است که به طور کامل در آتش حقیقت بسوزد تا خودِ حقیقت و حکایتکنندهی حقیقت شود.