جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامدر قرآن کریم این آیه آمده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (1)
(من پروردگار تو هستم. پایافزارت را بيرون کن که اينک در وادی مقدسِ طُوی هستی). منظور از این آیه چیست؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمین،
وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّمتسلیماً.
خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (2)
(من پروردگار تو هستم. پایافزارت را بيرون کن که اينک در وادی مقدسِ طُوی هستی).
کفش (نعل) از پای انسان محافظت میکند ولی در عین حال از سرعت سِیر او نیز میکاهد. منظور خداوند سبحان و متعال فقط یک جفت کفش مادی که از سرعت سیر او(ع) برای رسیدن به درختی که از آنجا با وی صحبت شد، نبود بلکه علاوه بر آن، خداوند سبحان از موسی(ع) خواست هر چه از سرعت سِیرش به خداوند سبحان میکاهد را از خودش دور کند. خداوند سبحان از موسی(ع) خواست که حب و دوستی غیر خدا را به کناری نهد و هر ترسی از غیر خدا را از دلش بیرون کند؛ هیچ ترس و خوفی جز خداوند سبحان و متعال نداشته باشد و حب و دوستیاش به هر انسانی فقط از طریق خدا و از خلال حب و دوستی خداوند سبحان و متعال باشد. (3)
ترس از طاغوتیانی مانند فرعون از صفات علمای بیعمل است؛ کسانی که قلبهایشان مالامال از ترس طاغوتیان است یا همان گونه که خداوند سبحان در قرآن آنها را با نام «خران» نامیده است. خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ ....» (4)
(مَثَل کسانی که تورات بر آنها تحميل گشته است ولی به آن عمل نمیکنند مَثَل آن خراست) . (5)
خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» (6)
(كه بدترين آوازها، بانگ خران است).
و همچنین:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ» (7)
(گويى گورخرانى رميده اند) . (8)
از حضرت صادق(ع) در خصوص تفسیر این خطاب الهی به موسی(ع) نقل شده است:«فَأخلع نَعلَیک؛ چون از پوست خر مرده بوده است» (9) و منظور امام صادق(ع) چیزی جز بیان این صفت نبوده است؛ ترس از طاغوتها در نفْس، که از صفات علمای بیعمل (10) یا همان خران میباشد و منظور امام صادق(ع) این نبود که بعد از وارد شدنش به ساحت قدسی الهی، موسی(ع) ترسی از فرعون در دل خود داشت!
خداوند سبحان و متعال به موسی میفرماید: تو به ساحت قدس الهی رسیدی «لا تَخافَ دَرکاً وَ لا تَخشی» (مترس که بر تو دست يابند و بيم به دل راه مده) چرا که کسی که از تو دفاع میکند، خداوند است. تو اکنون در ساحت قدس الهی هستی، وادی مقدس طوی و موسی بعد از اینکه به ساحت قدس الهی رسید، هیچ گونه خوف و ترسی از طاغوت نداشت. در این خطاب الهی درس و تعلیمی از سوی خداوند سبحان و متعال برای هر انسانی که بخواهد وارد ساحت قدس الهی شود (الوادی المقدس طوی) وجود دارد؛ در وهلهی اول باید شایستگی ورود به این ساحت مقدس را داشته باشد، ترس طاغوتیانی مانند فرعون را از دل خود بیرون کند و به این یقین برسد که کسی که از او دفاع میکند، خداوند سبحان و متعال است که بر همه چیز توانا است، آن هم در برابر کسانی که هیچ قدرتی بر هیچ چیزی ندارند.
آنچه از حضرت موسی(ع) که وارد ساحت قدسی شده خواسته شده است این است که ترس از غیر خدا را حتی اگر به اندازهی ذرهی کوچکی باشد، از خودش دور کند و سپس قلبش را فقط از ترسِ خداوند سبحان و متعال لبریز نماید.
اما در مورد این سخن موسی(ع)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ» (11)
(و بر من به گناهی ادعايی دارند، میترسم که مرا بکشند)،
موسی(ع) از رسالت الهی که بر عهدهاش بوده است بیم داشت و نه بر جان خویشتن؛ او ترس از آن داشت که قبل از اینکه رسالت الهی که بر عهدهی وی بود به پایان برساند، کشته شود، ولی هنگامی که ندای خداند متعال را در پاسخ شنید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ» (12)
(گفت: هرگز. آيات مرا هر دو نزد آنها ببريد، ما نيز با شما هستيم وگوش فرامیدهيم)،
موسی به سرعت نزد طاغوت زمانش رفت و رسالت را به او و بنی اسرائیل ابلاغ کرد و به فضل خداوند قادر بر همه چیز، تبلیغ رسالتش را به پایان رسانید.
منابع:
1 - طه: 12.
2 - طه: 12.
3- شیخ صدوق ره میگوید: «در این سخن خداوند عزوجل «فَاخلَع نَعلیک» (پایافزارت را بیرون بیاور) روایت شده است که یعنی: تَرست را؛ هر ترسی را چه تباه شدن خانوادهات و چه ترس از فرعون را از خود دور کن». کمل الدین و تمام النعمه: ص 151 و 460
از امام مهدی(ع) در حدیثی طولانی نقل شده است که فرمود: «.... موسی(ع) با پروردگارش در وادی مقدس مناجات کرد و گفت: خداوندا! من در محبت به تو اخلاص ورزیدم و دلم را از هر چه غیر از تو است، شستهام. موسی(ع) بسیار خانواده دوست بود؛ بنابراین خداوند فرمود: «إخلَع نَعلَیک» یعنی اگر محبت تو نسبت به من با اخلاص بوده و اگر دلت را نسبت به غیر از من شستهای و جز من کس دیگری در دلت جای ندارد، دوستی و مودّت خانوادهات را از دل بیرون کن». کمال الدین و تمتم النعمة: ص 460.
4 - جمعه: 5.
5- رسول خدا حضرت محمد(ص) در حدیثی طولانی فرمود: «.... خداوند متعال میفرماید:
«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً»
(مَثَل کسانی که تورات بر آنها تحميل گشته است ولی به آن عمل نمیکنند مَثَل آن خر است که کتابهایی را حمل میکند).
ای ابن مسعود، بر مردم زمانی خواهد رسید که هر کس در دین خود بردبار باشد همچون کسی است که زغال گداختهای را کف دستش گرفته باشد. و فرمود: در آن زمان اگر کسی گرگ نباشد، گرگان او را خواهند خورد. ای ابن مسعود، علما و فقهای آن زمان فاجر و خائن هستند. آگاه باش که آنها شریرترین خلق خدا هستند و همچنین پیروان آنها و کسانی که به آنها رجوع و از آنها دریافت میکنند و آنها را دوست داشته باشند و با آنها همنشینی و مشورت کنند نیز شریرترین خلق خدا هستند و خداوند آنها را
«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ»
(کر و کور و لال، در حالی که بازگشتی ندارند) وارد جهنم میسازد».
بحار الانوار: ج 47 ص 98.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ج 2 ص 366 میگوید: «مثالی برای بنی اسرائیل آورده است و میفرماید:
«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً»
(مَثَل کسانی که تورات بر آنها تحميل گشته است ولی به آن عمل نمیکنند مَثَل آن خر است که کتابهایی را حمل میکند)
گفت: خر، کتابها را بر دوش میکشد ولی محتوای آنها را نمیداند و به آن عمل نمیکند همان گونه که بنیاسرائیل کتابها را همچون حمار بر دوش کشیدند در حالی که از محتوای آنها چیزی نمیدانستند و به آن عمل نمیکردند».
همچنین شیخ طوسی ره در تبیان ج10 ص 5 گفته است: « ابن عباس میگوید: أسفار، کتابها هستند و واحد آن «سِفر» میباشد؛ چون با اظهار وضعیت، از معنا پرده برمیدارد. گفته میشود: «سفر الرجل عن عمامته اذا کشف» (آن مرد عمامه خود را برداشت یعنی سر را مکشوف نمود) و «سفرت المرأة عن وجهها و هی سافرت» (آن زن پرده از صورتش برداشت و کشف صورت نمود). آنها به حمار مَثَل زده شدهاند؛ چرا که خر در حالی کتابهای حکمت را بر دوش میکشد که از محتوایشان چیزی نمیداند درست مانند کسی که کتابی را از بَر است ولی به آن عمل نمیکند. به همین ترتیب کسی که قرآن را بخواند و از محتوای آن چیزی نفهمد و و از فهم آن طوری بگذرد که انگار به درک آن نیاز نداشته باشد، همانند حمار است ولی این مَثَل بر آن کس که قرآن را حفظ کرده و در پیِ معنای آن و عمل به آنچه حفظ کرده است باشد، صادق نیست».
6 - لقمان: 19.
7 - مدثر: 50.
8 - درمییابیم که ائمهی اطهار(ع) همیشه علمای بیعمل را به خران تشبیه میکنند. در اینجا امام صادق(ع) را میبینیم که در مورد این سخن خداوند متعال «کَأَنَهُم حُمُرٌ مُستَنفِره» (گویی خران رمیدهاند) در حدیثی با یونس در مورد علمایی که با او مخالفت میکردند و به او اعتراض مینمودند در حالی که آنها راهزنانی هستند و خود را جای ائمهی حق جا زدهاند میفرماید: «....این صفت بر هر کس که خدا را آن گونه که حق شناختنش است نمیشناسند و آن گونه که لایقش است دوست نمیدارد، اطلاق میگردد. نماز و روزهی آنها و روایات و علومشان تو را فریب ندهد؛ چرا که آنها «حُمُرٌ مُستَنفِره» هستند». سپس فرمود: «ای یونس، اگر علم صحیح را خواسته باشی، نزد ما اهل بیت(ع) است. ما وارث آن هستیم و به ما تشریع حکمت و فصل خطاب داده شده است». بحار الانوار: ج 63 ص 404. در اینجا امام صادق(ع) دلیل علت وارثت علوم ائمه و برتری آنها بر دیگران را بیان میفرماید؛ چرا که آنها آن علوم را از جد بزرگوارشان حضرت محمد(ص) رسول خدا به ارث بردهاند و نه کس دیگر و این دلیل بر اختصاص داشتن اهل بیت(ع) به این صفت یعنی «وارث انبیا» میباشد و هر کس خود را به این صفت توصیف کند، دزد و سارق است، در هر لباس و منصبی که باشد!
9- علل الشرایع: ج 1 ص 66.
10- علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ج 2 ص 366 در مورد این سخن خداوند متعال «یا ایُّها الذینَ هادوُ إن زَعَمتُم إنَّکُم اولیاءً لله مِن دونِ الناسَ فَتَمَنّوا الموتَ إن کُنتُم صادِقین» (بگو: ای قوم يهود، اگر میپنداريد که شما دوستان خدا هستيد، نه مردمِ ديگر، پس تمنّای مرگ کنيد، اگر که راستگو هستید!) میگوید: «در تورات نوشته شده است که اولیای خداوند درخواست مرگ میکنند». مجلسی در بحار الانوار ج 6 ص 125 در مورد «فَتَمَنّوا الموتَ» نوشته است: «این گفتار اگر چه در ظاهر خطاب به یهود است اما در خصوص تمام کسانی است که ادعای ولایت و دوستی خدا را میکنند ولی از مرگ بدشان میآید».
11 - شعرا: 14.
12 - شعرا: 15.