جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامرؤیایی که دوستم دیده است:
شخصی که رؤیا را دیده است به همراه من در جایی بودیم و دربارهی موضوع مهمی با هم صحبت میکردیم. روبهروی ما برکهای بود و در اثنای گفتوگو، شخصی فلج از برکه خارج شد و جلوی ما قرار گرفت. چیزی شبیه ماهی در او بود که شکافی داشت و روی بخشی از ماهی لفظ جلاله نوشته شده بود. ما در شگفت شدیم و فهمیدیم که یکی از اولیای خداوند است. من در همان وهلهی اول چنین اعتقادی پیدا کردم و به او بسیار خوشامد گفتیم و با او گرم گرفتیم. با او شروع به صحبت کردیم.
در حین گفتوگو با او، ما که مشتاق بودیم با وی سخن بگوییم، منتظر بودیم تا هر کلمهای که میگوید را بشنویم. او از ما سؤالاتی پرسید و از ما سؤال کرد چند نفر و چه کسانی را میشناسیم؟ در ابتدا بینندهی رؤیا به او شک نبرد ولی بعد از مدتی به او مشکوک شد به اینکه وی ما را فریب میدهد تا خدع و نیرنگش را بر سر ما آورد. بینندهی رؤیا مرا به جای دوری کشاند و به من گفت: هیچ چیزی به او مگو، زیرا من فکر میکنم کاسهای زیر نیم کاسهاش است و او ما را فریب میدهد و ولیّ خدا نیست. به من گفت: سفرهی دلت را برای او باز نکن و او را تصدیق نکن. من با اشاره حرفش را تأیید کردم. من با آن فردی که از آب خارج شده بودم در حال گفتوگو بودم و از دیدن او شاد و خوشحال بودم و در عین حال که بینندهی رؤیا با من صحبت میکرد و مرا از او برحذر میداشت، من سرم را تکان میدادم و موافقتم را به او اعلام میکردم. فرزندان شیخی که دوست من پیروَش بود در متروی زیرزمینی گرفتار بودند. دوستم از من جدا شد و به دنبال آنها روان شد تا آنها را نجات دهد. رؤیا پایان یافت./
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
خداوند توفیقت دهد! رؤیای دوست شما از جانب خداوند سبحان است و واضح است که هشداری است نسبت به کسی که شیفتهی او میباشید. اما فرزندان این شیخ که دوست شما تلاش کرده است آنها را نجات بدهد، آنها کسانی هستند که از این شیخ پیروی مینمایند و از او فرمانبرداری میکنند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
صفر 1431 هـ.ق