جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامسلام علیکم، منظور شما چیست که امام محمد بن الحسن العسکری مرده است و پسرش به جای او میباشد؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
ما نمیگوییم که امام مهدی(ع) مرده است و پسرش به جای او میباشد، بلکه میگوییم امام مهدی(ع) زنده و پسرش فرستاده از سوی او و زمینهساز قیام مبارک ایشان است. ما این مطلب را به تفصیل در کتابهای منتشر شدهی انصار امام مهدی(ع) که بالغ بر دهها کتاب است بیان کردهایم. شما میتوانی به سایت انصار امام مهدی(ع) مراجعه نمایی.
برخی روایات و شرح آنها را از کتاب «وصیت و وصی احمد الحسن» برای شما ذکر میکنم:
امیرالمومنین(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) در شبی که از دنیا رفتند به علی(ع) فرمودند: .... ای علی! به زودی پس از من دوازده امام خواهند بود و بعد از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، اولین نفر از دوازده امام هستی.... تا آنجا که فرمود: و زمانی که وفات او -یعنی امام مهدی(ع)- فرا رسید، وصایت و جانشینی من را به فرزندش که اولین و برترین مقربین (مهدیین) است تسلیم نماید، و او سه نام دارد: یک نامش مانند نام من است، و نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن عبداللَّه و احمد است و سومین نام او مهدی خواهد بود و او اولین مؤمنان است».
در اینجا توجه شما را به دو نکته جلب میکنم:
نکتهی اول: شباهت داشتن اولین مهدیین از نسل امام مهدی(ع) با امام علی(ع) است. همان طور که امام علی(ع) نخستین وصیِّ حضرت محمد(ص) و اولین کسی است که وصیت را از ایشان دریافت کرد و به تربیت پیامبر خدا(ص) مشرّف گشت، مهدی اول نیز همین گونه است: ایشان نخستین وصیّ امام مهدی(ع) است که وصیت را به طور مستقیم از ایشان دریافت مینماید -همانطور که روایت بیان نموده است- و به تربیت مستقیم توسط امام مهدی(ع) مشرّف گشته است، بر خلاف دیگر مهدیین از نسل امام مهدی(ع). مشابهت مهدی اول به امیرالمومنین(ع) و نخستین وصی امام مهدی(ع) بودن، شرافتی بس عظیم است که خداوند مهدی اول را به آن مشرّف فرموده است.
نکتهی دوم: اختصاص داشتن مهدی اول به این صفت که او طبق سخن رسول اکرم(ص) در وصیتش (او اولین مومنان است) اولین مومنین به دعوت امام مهدی(ع) است و در این صفت نیز مشابه امیرالمومنین(ع) میباشد. همانطور که امیرالمومنین(ع) نخستین کسی بود که به حضرت محمد(ص) ایمان آورد و او را یاری نمود، مهدی اول(ع) نیز از این بابت که اولین کسی است که امام مهدی(ع) را تصدیق میکند و به او ایمان می آورد و آن حضرت را یاری میرساند، مورد تشریف و کرامت خداوند قرار گرفته است.
با تدبّر در عبارت «او اولین مؤمنان است» روشن میشود که منظور پیامبر(ص) این است که وی نخستین کسی است که به هنگام قیام امام مهدی(ع) به آن حضرت ایمان میآورد که این خود مستلزم آن است که مهدی اول قبل از قیام امام مهدی(ع) وجود داشته باشد تا عبارت «او اولین مؤمنان است» بر وی صدق کند؛ زیرا اگر ایشان قبل از قیام قائم(ع) موجود نباشد و پس از قیام آن حضرت(ع) به دنیا بیاید، «او اولین مؤمنان است» بر وی منطبق نخواهد بود. بلکه این توصیف بر نخستین انصار امام مهدی که سیزده و سیصد نفر میباشند، صدق میکند و حتی تمام انصار امام مهدی(ع) در ایمان داشتن، بر پسرش، وصیّ آن حضرت، پیشی گرفتهاند؛ لذا این توصیف برای آنها شایستهتر خواهد بود! بنابراین باید نخستین وصیّ امام مهدی(ع) قبل از قیام آن حضرت به دنیا آمده باشد و نیز از نسل و ذریهی او باشد. معلوم است که معنای «پسر» بر «فرزند از نسل» مصداق دارد، همانطور که بر «فرزند بیواسطه» صدق میکند. دهها روایت آمده است که در آنها ائمهی نسل امام علی(ع) به عنوان فرزندان رسول خدا(ص) توصیف شدهاند؛ نه به این دلیل که آنها فرزندان مستقیم آن حضرتاند بلکه از آن روی که ائمه از نسل دخترش فاطمهی زهرا(ع) میباشند؛ این مطلب واضحی است که به توضیح و شرح بیشتر نیاز ندارد. اگر کسی خواهان تفصیل است به دو کتاب «پاسخ دندانشکن» و «سامریِ زمان ظهور» مراجعه نماید که این موضوع در آنها به تفصیل بیان شده است.
اگر وصی امام مهدی(ع) -نخستین مهدیها- قبل از قیام آن حضرت وجود داشته باشد، قطعاً او حجت بر مردم پس از امام مهدی(ع) و هدایتکنندهترین پرچم زمینهساز خواهد بود و بالاتر از او حجتی نیست (مگر امام مهدی(ع)) زیرا غیرممکن است که وصی، پیرو یا مأمومِ کسی غیر از امام قبل از خود باشد. هر کس که از عقیدهی اهل بیت(ع) اطلاع داشته باشد، این مطلب برایش روشن است. بر این اساس وصی امام مهدی(ع) قطعاً همان یمانی موعود است که روایات، یاری رساندن به او و پیروی کردن از وی را بر مردم واجب ساخته است. تفصیل مطلب در ادامه خواهد آمد.
در پاسخ به کسانی که میکوشند کلمات را از معنی خود منحرف سازند و میگویند: عبارت «و او اولین مومنان است» به معنای اولین کسی که قبل از قیام امام مهدی(ع) به آن حضرت ایمان میآورد نیست و چه بسا معنای دیگری داشته باشد، میگویم: این برخلاف ظاهر کلام رسول خدا(ص) و برخلاف عرفی است که معصومین در موارد بسیاری در روایات سخن گفتهاند، میباشد و حتی خلاف بعضی از آیههای قرآن نیز میباشد که چند مورد در ادامه میآید:
خدای تعالی حکایت پیامبرش موسی(ع) را بیان داشته است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«... فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ»(1)
(... چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد، کوه را خُرد کرد و موسی بیهوش بیفتاد. چون به هوش آمد گفت: تو منزّهی، به تو بازگشتم و من اولین مؤمنانم).
حال ببینیم منظور از «اولین مومنان» در این آیهی شریف چیست. این کار از طریق روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده است صورت میگیرد.
امام علی(ع) در تفسیر گفتار پیامبر خدا حضرت موسی(ع) یعنی «وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» فرمود: «.... و من اولین کسی هستم که اقرار میکنم که تو میبینی و دیده نمیشوی و تو در منظر اعلی هستی»(2) .
از امام رضا(ع) در حدیثی طولانی در تفسیر گفتار موسی پیامبر خدا یعنی «وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» روایت شده است که فرمود: «... میگوید: من از جهالت قوم خود توبه کردم و بازگشتم به آنچه میدانستم از معرفت تو و من اولین کسی هستم که از بین ایشان ایمان آوردهام به این که میبینی و دیده نمی شوی....»(3) .
شما را به خدایتان سوگند! در تفسیر «اول المؤمنین» از این دو روایت به جز پیشی گرفتن در ایمان به خدا و بازگشت به سوی او چیز دیگری دستگیرتان میشود؟ خصوصاً در روایت دوم که امام رضا(ع) میفرماید: «اولین کسی هستم که از بین ایشان ایمان آوردهام به این که میبینی و دیده نمیشوی....»
یعنی من از قوم خود که رؤیت تو را خواستار شدند اولین مؤمن و اولین اقرارکننده و پیشیگیرنده هستم به این که تو دیده نمیشوی.
ابن عباس در تفسیر آیهی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ»
(چون به هوش آمد گفت: تو منزّهی، به تو بازگشتم و من اولین مؤمنانم)
گفته است: (موسی(ع)) میگوید: تو منزهی از این که رؤیت را از تو بخواهم، به سوی تو توبه کردم و من نخستین مؤمنان هستم به این که میبینی و دیده نمیشوی(4) .
پیامبر خدا(ص) هنگامی که امیرالمومنین را با عبارت «نخستین مؤمنان» توصیف میکند در این مورد توضیح میدهد تا مبادا کسانی که نسبت به امیرالمومنین حسادت میورزیدند آن را تاویل نمایند (و معنای خاصی برای آن بتراشند). پیامبر(ص) در معنای ویژگی «نخستین مؤمنان» برای امیرالمومنین فرموده است که یعنی او اولین کسی است که به ایمان و اسلام و اقرار به پیامبریِ حضرت محمد(ص) پیشی گرفت. این عبارت به آن معنایی که برخی دشمنان سید احمد الحسن تلاش کردهاند سخن پیامبر خدا(ص) در حق وصی امام مهدی(ع) با عبارت «نخستین مؤمنان» را تاویل کنند، نمیباشد. این افراد کوشیدهاند عبارت مزبور را به چیزی غیر از پیشی گرفتن در ایمان و اقرار به دعوت امام مهدی(ع) برگردانند!!
پیامبر خدا(ص) به علی(ع) فرمود: «ای علی! تو اولین مؤمن در ایمان آوردن و اسلام آوردن هستی»(5) .
از ابوذر ره نقل شده است که گفت: شنیدم رسول خدا(ص) به علی میفرمود: «تو اولین کسی هستی که به من ایمان آورد و تصدیق نمود»(6) .
پیامبر خدا(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «ای علی! تو اولین مؤمنی هستی که ایمان آوردی و اولین مسلمانی هستی که اسلام آوردی، و تو برای من به منزلهی هارون برای موسی هستی»(7) .
از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) به علی بن ابی طالب(ع) فرمود: «ای علی! تو مورد دشمنی قرار میگیری به دلیل داشتن هفت خصلت که در هیچ کس دیگری جز در تو نیست: تو اولین ایمان آورنده به من در ایمان هستی و بزرگترین جهادکننده و عالمترین آنها به آیات خداوند میباشی....»(8) .
در همهی این روایات و روایتهای دیگر، پیامبر(ص) تاکید میفرماید که «نخستین مؤمنان» به مفهوم پیشی گرفتن به ایمان و تصدیق و اقرار است و از این رو به طور مرتب بعد از عبارت «نخستین مؤمنان» میگوید «در ایمان» یا «در ایمان و اسلام» یا «ایمان به همراه من» یا «اولین کسی که به من ایمان آورد و تصدیق نمود».
به ویژه در روایت اخیر که پیامبر(ص) ویژگی «نخستین مؤمنان» را از حجتهایی قرار داده است که امیرالمومنین(ع) به آنها احتجاج میفرماید که هیچ تعبیر دیگری بر آن نمیتوان یافت. حال آیا صحیح است کسی به امیرالمومنین بگوید که این سخن پیامبر در مورد تو که «تو اولین مومنان هستی» دلیل بر این نمیشود که تو اولین ایمانآورنده و تصدیقکنندهی او هستی؛ چه بسا که معنی دیگری داشته باشد؟!! حال که چنین است، پس اعتراض بر سید احمد الحسن نیز نابجا است؛ اعتراضی که میگوید کلام رسول خدا(ص) در حق وصیّ اول امام مهدی و توصیف او به «نخستین مؤمنان»، دلالت ندارد بر نخستین کسی که به امام مهدی(ع) ایمان میآورد و او را تصدیق و یاری مینماید. پس روشن شد که مراد از عبارت «نخستین مؤمنان» در قرآن و سنت، نخستین پیشیگیرندگان در ایمان و تصدیق و اقرار و یاری رساندن است.
کسانی که کوشیدهاند تاویلات باطلی برای این معنا ببافند، از پیروان دین یهود و مسیحیت هستند؛ کسانی که ویژگیها و مشخصات پیامبر(ص) در کتابهایشان را تاویل کردند و به انطباق آنها بر حضرت، معترف نگشتند؛ یا مانند اهل سنت که سخن پیامبر(ص) به علی در روز غدیر را که فرمود «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»(9) (هر کس من مولای اویم، علی مولای او است) تاویل کردند و گفتند این مطلب دالّ بر امامت و خلافت نیست، بلکه به مفهوم دوست و دوستدار و موالی در دین است و در این خصوص دیگر تاویلات نادرستی خلق کردند که از وسوسههای شیطان الهام گرفته شده است (خداوند ما را از آن در پناه خود گیرد).
به این ترتیب ثابت میشود که سخن رسول خدا(ص) در وصف نخستین وصی امام مهدی(ع) به «نخستین مؤمنان» یعنی وی اولین کسی است که ایمان میآورد؛ یعنی اولین کسی که به قیام امام مهدی(ع) در آخرالزمان ایمان میآورد و آن را تصدیق میکند، و از این رو، باید قبل از قیام امام مهدی(ع) متولد شده باشد تا اطلاق این وصف بر او، وجهی داشته باشد.
روایت دوم: از حذیفة بن یمان نقل شده است که گفت: از پیامبر خدا(ص) شنیدم که دربارهی مهدی میفرمود: «با او بین رکن و مقام بیعت میشود، نامش احمد و عبدالله و مهدی است و این هر سه، نامهای او میباشد»(10) .
این حدیث بر وصیّ امام مهدی(ع) که نخستین مهدیین، از نسل او میباشد، منطبق میگردد. اگر این حدیث را با وصیت پیامبر خدا(ص) در بیان ویژگی وصی امام مهدی(ع) مقایسه کنیم، انطباق آن روشن میگردد. پیامبر(ص) فرمود: «.... او سه نام دارد، یک نامش مانند نام من است، و نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن عبداللَّه و احمد است و سومین نام او مهدی خواهد بود و او اولین مؤمنان است».
احمد و محمد هر دو یک اسماند، اسم دوم عبدالله است و اسم سوم مهدی میباشد. به عبارت دیگر این فرمایش حضرت که «و آن عبداللَّه و احمد است»، شرح و تفصیل کلام قبل از آن است که: «یک نامش مانند نام من است، و نام دیگرش مثل نام پدر من است».
تطابق بین دو روایت، محکم و واضح و مورد نظر و تناظر دقیق از جانب رسول خدا(ص) است و تصادفی نیست چرا که تصادفی بودن، از مبانی اسلام نمیباشد و از مبانی مادگیگرایان، ملحدین و بیخدایان میباشد!
از جابر جعفی نقل شده است که: امام باقر(ع) به من فرمود: «ای جابر! برای بنی عباس پرچمی است و برای دیگران پرچمها، پس برحذار باش و برحذر باش –سه بار این عبارت را تکرار فرمود– تا زمانی که مردی از فرزندان حسین(ع) را ملاحظه کنی که بین رکن و مقام با او بیعت میشود. سلاح رسول خدا(ص) و کلاهخود رسول خدا(ص) و زره رسول خدا(ص) ... با او است»(11) .
امکان ندارد که در این روایت، مرد حسینی همان امام مهدی(ع) باشد زیرا اگر منظور، آن حضرت میبود، پیروی هر پرچمی قبل از قیام قائم حجت بن الحسن(ع) حرام میگشت. چنین برداشتی با آن دسته از روایاتی که به پیروی از یمانی و یاری رساندن او فرمان میدهد، در تعارض و تناقض است. از این رو، این مرد حسینی که طبق روایت سابق، بین رکن و مقام با او بیعت میشود، همان یمانی موعود و احمد، وصیّ امام مهدی است؛ و او همانی است که سه نام دارد: احمد، عبدالله و مهدی.
این مرد حسینی که در روایت سابق از آن نام برده شده است،و (مردم) فقط به فرمانبرداری از او مامور گشتهاند و نیز بین رکن و مقام با او بیعت میشود، همان مرد حسینی در روایت بعدی است که در آن این گونه وصف شده است که فقط مامور به اطاعت از او هستند نه سایر پرچمهای دروغین که پیروی از آنها حرام میباشد و همچنین این گونه توصیف شده است که به همراه او عهد رسول خدا(ص) یعنی وصیتی که هنگام وفاتش وصیت فرمود، میباشد:
از ابو جعفر(ع) در حدیثی طولانی نقل شده است که فرمود: «.... برحذر باشید از شذاذ (مخالفین و فریبکاران نسبت به) آل محمد(ع) زیرا که برای آل محمد و علی یک پرچم است و برای دیگران پرچمها؛ پس سر جای خود بنشینید و ابداً حرکتی نکنید و از هیچ کس پیروی نکنید تا این که مردی از فرزندان حسین(ع) که عهدنامهی پیامبر و پرچمش و سلاحش همراه او است بیاید، و عهدنامهی پیامبر(ص) نزد علی بن حسین(ع) بود سپس نزد محمد بن علی(ع) و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد. همیشه همراه ایشان باش و برحذر باش از آنهایی که برایت ذکر کردم...»(12) .
ممکن است کسی بگوید: این مطلب در تعارض با روایات فراوانی است که تصریح دارند بر این که کسی که بین رکن و مقام با او بیعت میشود همان امام مهدی است و نه نخستین مهدیین از نسل او (وصی).
در مقام پاسخ خاطرنشان میکنم با توجه به متصور شدن دو معنی برای بیعت با وصی امام مهدی(ع) بین رکن و مقام، بین این روایت و آن گروه از روایات تعارضی وجود ندارد و هر دو صحیح و بدون اشکال میباشند:
اول: پس از پایان بیعتگیری برای امام مهدی(ع) بین رکن و مقام، ایشان برای وصی خود یعنی مهدی اول از دودمان خویش نیز بیعت میگیرد. این یک سنت تکرارشونده است که یکی از وجوه تشابه بین امام علی(ع) -وصی رسول خدا(ص)- و مهدی اول -وصی امام مهدی(ع)- محسوب میشود. رسول خدا(ص) نیز در ماجرای «دار» و هنگامی که طایفه و نزدیکان خود را دعوت کرد و برای آنها ران گوسفند پخت، از مسلمین برای وصیاش علی بن ابیطالب(ع) بیعت گرفت. در ماجرای مشهور روز غدیر نیز همین طور بوده است.
بر این اساس بین این دو دسته از روایات تعارضی وجود ندارد، به ویژه اگر ما در حدیث بیعت وصی دقت کنیم و متوجه باشیم که این حدیث، بیعت امام مهدی(ع) را لغو نمیکند و نمیگوید بیعت وصی بین رکن و مقام تنها بیعت است یا مستقل میباشد؛ عنایت بفرمایید!
دوم: این که امام مهدی(ع) در گرفتن بیعت از انصار بین رکن و مقام، وصیش را نایب خویش میگرداند و به او وکالت میدهد. در این حالت بیعت منسوب به امام مهدی(ع) است زیرا به فرمان و تدبیر آن حضرت صورت میگیرد و از سوی دیگر منتسب به وصی است چرا که وی عامل و کارپرداز گرفتن این بیعت برای امام مهدی(ع) میباشد(13) .
این معنا حتی در قرآن کریم نیز آمده است. قبض ارواح گاهی اوقات به خدای تعالی نسبت داده شده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا»(14)
(خدا جانها را به هنگام مردنشان میگیرد)
و برخی اوقات به ملک الموت:
«قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ»(15)
(بگو: فرشتهی مرگ که موکّل بر شما است، شما را میمیراند)
و در مرتبهی سوم به فرشتگان:
«تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ»(16)
(فرشتگان آنها را میمیرانند).
در کلام خدای تعالی هیچ تعارضی وجود ندارد. گرفتن جانها از آن رو به حق تعالی نسبت داده شده است که فرمان، از او میباشد و خداوند مدبر و مسیطر است، و ملک الموت و فرشتگان لشکریان اویند که در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او کار میکنند؛ لذا کار آنها، همان کار خدای تعالی است، زیرا قبض ارواح به آنها سپرده شده است.
همچنین از آنجا که اینها خود انجامدهندهی مستقیم این کار هستند، لذا انجام این ماموریت به آنها نیز منسوب میگردد. بنابراین بیعت بین رکن و مقام میتواند کاری باشد که وصی امام مهدی(ع) به نیابت از آن حضرت مسوول انجام مستقیم انجام آن میباشد؛ لذا بیعتی برای امام مهدی(ع) میباشد، چرا که آن حضرت به آن دستور داده است و از سوی دیگر بیعت برای وصیّ او نیز هست زیرا وی انجام دهنده و فاعل آن است؛ به ویژه اگر ما ملاحظه کنیم که برخی روایات بر این مطلب تصریح و تاکید دارد.
روایتی که در پی میآید دلالت دارد بر این که امام مهدی(ع) گماشتهای دارد که آن حضرت، بیعت گرفتن از مردم را به او موکول میکند:
امام باقر(ع) در حدیثی طولانی فرمود: «... سپس مردی از تبار پدرش به سوی آن حضرت میآید که بعد از صاحب الامر از همهی مردم نیرومندتر و شجاعتر است، و میگوید: چه می کنی؟! به خدا سوگند مردم را چون چهارپا فراری میدهی! آیا عهد و پیمانی از پیامبر(ص) در دست داری؟ کسی که متصدی بیعت است به او میگوید: ساکت باش وگرنه گردنت را میزنم. حضرت ولی عصر به او میفرماید: ساکت باش ای فلانی. آری به خدا سوگند که با من عهدی از رسول خدا(ص) هست. آن گاه به یکی از لشکریانش میفرماید: ای فلانی! صندوق را بیاور. او صندوق را میآورد، و عهد رسول اکرم(ص) را درآورده میخواند. آن مرد میگوید: خدا مرا فدای تو سازد، سرت را به من بده ببوسم. امام(ع) سر مبارکش را نزدیک میآورد و آن مرد میان دو چشم حضرتش را میبوسد. سپس میگوید: خدا مرا فدای تو سازد، بیعت را برای ما تجدید کن. پس آن حضرت تجدید بیعت میکند....»(17) .
با قطع نظر از موضوع مهمی که این روایت دربردارد و من فعلاً آن را رها میکنم و به وقت خودش باز میکنم، میگویم: این روایت به کسی که متولی اخذ بیعت به نیابت از امام مهدی(ع) است اشاره دارد. ظاهراً عهدی که امام مهدی(ع) برای این معترض خارج میکند، همان وصیت پیامبر خدا(ص) در شب وفاتش است زیرا در روایات متعدد، از آن به «عهد» یاد شده است.
همچنین در برخی روایات -از جمله روایتی که در پی میآید- نامی از این فردِ متولیِ اخذِ بیعت به میان آمده است؛ روایتی که غیبت امام مهدی(ع) را بیان میکند و امر تنها مولایی که از موضع و محل امام مهدی(ع) خبر دارد را بیان مینماید.
روایت سوم: از حذلم بن بشیر شده است که گفت: به امام علی بن حسین(ع) عرض کردم: خروج حضرت مهدی(ع) را توصیف فرما و دلایل و علامتهای او را به من بشناسان. فرمود: «قبل از خروج مهدی(ع) خروج مردی در سرزمین جزیره است که او را عوف سلمی گویند، و جایگاه او تکریت میباشد و در مسجد دمشق کشته میشود. پس از آن خروج شعیب بن صالح از سمرقند، سپس خروج سفیانی ملعون از وادی یابس (خشک) خواهد بود که او از فرزندان عتبة بن ابی سفیان است. چون سفیانی ظاهر گردد، مهدی(ع) پنهان میشود و پس از آن خروج میفرماید»(18) .
برخی علما و پژوهشگران، در تفسیر سخن امام سجاد(ع) در پایان روایت که فرموده است: «چون سفیانی ظاهر گردد، مهدی(ع) پنهان میشود و پس از آن خروج فرماید» سرگشته و متحیر ماندهاند زیرا این مطلب بر امام مهدی(ع) انطباق ندارد، چرا که مفهوم این روایت آن است که امام مهدی(ع) قبل از ظهور سفیانی وجود دارد و حال آن که چنین مطلبی، با بسیاری از روایات متکاثر و متواتری که میگوید سفیانی پانزده ماه و حداقل هشت ماه قبل از قیام امام مهدی(ع) خروج میکند و این به آن معنا است که سفیانی نشانهای از نشانههای قیام امام مهدی(ع) است یعنی قبل از قیام آن حضرت میباشد، در تعارض است؛ پس چطور ممکن است امام مهدی قبل از خروج سفیانی ظاهر باشد، سپس به هنگام خروجش پنهان شود و پس از آن خروج فرماید؟ عدهای برای تاویل این روایت، به ناچار به اموری که دور از واقعیت است پناه بردهاند.
واقعیت آن است که این مطلب، از جمله اموری است که ائمه کوشیدهاند آن را در کلام خود پنهان نگاه دارند و بپوشانند تا دلیلی بر این قصد باشد که منظور از «مهدی» در این روایت و شبیههای آن، امام حجت بن الحسن(ع) نیست زیرا ایشان پس از سفیانی ظاهر میشود نه قبل از او، و مقصود از او، مهدی اول از تبار امام مهدی(ع) میباشد؛ کسی که پیامبر خدا(ص) در وصیتش از او یاد کرده و از او به عنوان «نخستین مؤمنان» و «نخستین مهدیین» یاد فرموده است؛ کسی که به هنگام وفات امام مهدی(ع) وصیت را از آن حضرت تحویل میگیرد؛ و کسی که دربارهاش فرموده است: با او بین رکن و مقام بین میشود.
به این ترتیب ابهام برطرف میشود و تعارضی که بین این روایت و دیگر روایات وجود دارد مرتفع میگردد؛ این که مقصود این روایت، وصی امام مهدی(ع) و نخستین مهدیین از ذریهی او میباشد، که قبل از سفیانی ظاهر است و به هنگام خروج سفیانی مخفی میشود سپس دوباره ظاهر میگردد و با سفیانی میجنگد و بر او پیروز شده، زمینهی قیام پدرش امام مهدی(ع) را فراهم میسازد.
روایت چهارم: شیخ مفید ره در ارشاد از امام رضا(ع) نقل کرده است که فرمود: «گویی پرچمهای سبز رنگی را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و (از آنجا) به سمت فرزند صاحب وصیتها هدایت میشوند»(19) .
با ملاحظهی مطالبی که پیشتر در این مبحث بیان نمودم، روشن میگردد که این روایت بر وصی امام مهدی(ع) که برای فراهم نمودن مقدمات دولت پدرش امام مهدی(ع) قیام میکند، انطباق دارد و بر هیچ کسی غیر از او منطبق نیست؛ زیرا او فرزند صاحب وصیتها است یعنی وصایای انبیا و ائمه(ع) که نزد قائم حجت بن الحسن العسکری(ع) قرار دارد، و لذا در وصیت پیامبر(ص) به «المستحفظ من آل محمد» (حافظ شریعت از آل محمد) توصیف شده است. در روایت امام صادق(ع) نیز به عنوان «الحافظ لما استودع» یعنی حافظ وصایای انبیا و ائمه که او وارثشان است، یاد شده است.
روایت متذکر شده است که پرچمها به سمت فرزند صاحب وصیتها هدایت میشوند، یعنی با پسر و وصیّ امام مهدی(ع) بیعت میشود. رسول خدا(ص) و ائمه(ع) در روایات متعددی که بخشی از آنها را قبلاً نقل کردم، بر این بیعت تاکید ورزیدهاند، مانند: «فبایعوه فانه خلیفة ]الله[ مهدی» (با او بیعت کنید که او خلیفهی خدا، مهدی است) و «فاتوه ولو حبواً علی الثلج» (به سوی او بروید حتی سینهخیز بر روی برفها). اینها علاوه بر روایاتی است که پیروی از یمانی و یاری رساندن به او را واجب نموده و بیان داشتهاند که یمانی، همان فرزند صاحب وصیتها است. این مطلب ان شاء الله بعداً شرح داده خواهد شد. پایان.(20)
مطالب بسیار زیاد دیگری را میتوانی در این کتاب و کتابهای انصار امام مهدی(ع) بیابی.
هیأت علمی
انصار امام مهدی(ع) (خداوند در زمین تمکینش دهد)
منابع:
1 - اعراف: 143.
2 - کفایة الاثر: ص 262.
3 - احتجاج: ج 2 ص 221.
4 - امالی صدوق: ص 601 ؛ توحید: ص 118.
5 - مصباح الفقاهه محقق خویی: ج 2 ص 511 پاورقی 2.
6 - ذخایر العقبی: ص 58.
7 - چهل حدیث برگزیدهی دین – ابن بابویه: ص 20.
8 - ارشاد: ص 138.
9 - مسند احمد: ج 1 ص 84 ؛ سنن ابن ماجه: ج 1 ص 45 ؛ مجمع الزوائد: ج 7 ص 17 ؛ ذخایر عقبی: ص 67.
10 - غیبت طوسی: ص 305.
11- اصول شانزدهگانه: ص 79.
12- الزام الناصب: ج 2 ص 96.
13- از ابو عبدالله(ع) نقل شده است که فرمود: «خداوند تعالی به عمران وحی فرمود که من به تو دنبالهای مبارک عطا میکنم که کور مادرزاد و جذامی را شفا میبخشد و مرده را به اذان خداوند زنده میگرداند و او را رسولی بر بنی اسرائیل قرار میدهم. عمران، همسرش را که همان مادر مریم بود، درجریان قرار داد. هنگامی که باردار شد، تصور میکرد پسر باشد. پس از زایمان، گفت: خدایا من دختر زاییدم در حالی که پسر مانند دختر نیست! یعنی دختر نمیتواند پیامبر شود. خداوند عزوجل میفرماید: خداوند داناتر است به آنچه تو وضع حمل نمودی. هنگامی که خداوند، عیسی را به مریم عطا فرمود، او همان شخصی بود که خداوند بشارت و وعدهاش را به عمران داده بود. بنابراین اگر در مورد مردی چیزی گفتیم و در فرزندش یا فرزند فرزندش بود، آن مطلب را انکار نکنید». کافی: ج 1 ص 535.
از فضیل بن یسار از ابو جعفر(ع) نقل شده است که: به ایشان گفتم: چرا این امر وقت دارد؟ فرمود: «وقتگذاران دروغ میگویند، وقتگذاران دروغ میگویند. هنگامی که موسی به سوی پروردگارش خارج شد، با آنها سی روز وعده گذاشت. وقتی خداوند ده روز به آن اضافه نمود، قومش به او گفتند: موسی خلف وعده نمود، و ساختند آنچه را که ساختند. بنابراین هنگامی که حدیثی به شما گفتیم و مطابق آنچه گفتیم شد، بگویید: راست گفت خداوند و اگر سخنی گفتیم و خلاف آن برای شما پیش آمد، بگویید: راست گفت خداوند، که دو برابر ثواب خواهید برد». غیبت نعمانی: ص 305.
از ابوجعفر(ع) در حدیثی نقل شده است که فرمود: «.... هنگامی که سخنی گفتیم و آن گونه شد که گفتیم، بگویی: راست گفت خداوند و فرستادهاش، و اگر خلاف آن پیش آمد، بگویید: راست گفت خداوند و رسولی که دو برابر ثواب میگیرید....». بحارالانوار: ج 4 ص 99.
از ابوخدیجه نقل شده است که گفت: شنیدم که ابوعبدالله(ع) میفرماید: «مردی که باید به عدل یا ستم قیام کند در حالی که به او نسبت داده شده باشد ولی این کار را نکند و فرزند یا فرزند او باشد (که آن را انجام میدهد)، او، همان است». کافی: ج 1 ص 535.
از ابو حمزهی ثمالی نقل شده است: ابو جعفر و ابو عبدالله(ع) فرمودند: «ای ابا حمزه، اگر چیزی را به شما گفتیم که از ناحیهای واقع شود و همانگونه شد، خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد و اگر روزی سخنی به شما گفتیم و فردا خلافش را بیان داشتیم، خداوند هرچه بخواهد محو و هرچه بخواهد تثبیت میکند». بحارالانوار: ج 4 ص 119.
از ابی عبیدهی حذّاء نقل شده است که گفت: از ابو جعفر(ع) دربارهی این امر سوال نمودم که چه وقت خواهد بود؟ فرمود: «اگر انتظار داشتیم که از سویی بیاید ولی از سوی دیگری آمد، آن را انکار نکنید». امامة و التنصرة: ص 94.
14- زمر: 42.
15- سجده: 11.
16- محمد: 27.
17- بشارت الاسلام: ص 227.
18- غیبت شیخ طوسی: ص 443.
19- ارشاد: ص 250.
20- برگرفته شده از کتاب «وصیت و وصی».