سروران ارجمند! هفتهی آینده در همایش مطالعات خاورمیانه در واشنگتن دی سی، من یک سخنرانی دانشگاهی دربارهی گروه شما و مهدویت در عراق دارم.
لطفاً در خصوص موارد زیر، اطلاعاتی به من بدهید:....
1- آیا ممکن است اطلاعات بیشتری دربارهی شما بدانم؟
2- اگر انصار مهدی واقعاً صلح جو هستند، چرا دولت عراق برخلاف این مطلب اصرار میورزد؟
3- لطفاً نظر خودتان را در مورد صحت اطلاعاتی که ذیلاً ارائه میشود بیان دارید، و آیا این شخص واقعاً منظورش انصار مهدی است....
4- ظهور علنی مهدی چه هنگام خواهد بود؟ و او چگونه ثابت خواهد کرد که مهدی واقعی است؟ با تشکر.
جناب آقای تیموتی فرنیش! با سلام و درود. از این که با ما ارتباط برقرار نمودی و به قضیهی ما اهتمام نشان دادی متشکرم. پاسخ سوالات شما به شرح زیر است:
در نامههای قبلی به شما اطلاع دادم که سید احمد الحسن (یمانی موعود) از طرف امام مهدی محمد بن الحسن(ع) به سوی مسلمانان، از سوی عیسی(ع) به سوی مسیحیها و از سوی ایلیای نبی(ع) به سوی یهود فرستاده شده است.
ایشان به دنبال تحقق همان اهدافی است که پیامبران و فرستادگان (الهی) در محقق ساختن آنها کوشیدهاند. برخی کلمات ایشان را به شما عرضه میدارم:
«حضرت عیسی(ع) فرمود: «فرزند آدم فقط با غذا زنده نمیماند بلکه با کلمهی خدا نیز زندگی مییابد»؛ و من بندهی خدا به شما میگویم: فرزند آدم با غذا میمیرد و با کلمهی خدا زنده میماند.
دعوت من همانند دعوت نوح(ع) و دعوت ابراهیم(ع) و دعوت موسی(ع) و دعوت عیسی(ع) و دعوت محمد(ص) است.
این که توحید در تمام نقاط زمین منتشر گردد، هدف انبیا و اوصیا است که همان هدف من نیز میباشد. من تورات و انجیل و قرآن و آنچه در آن اختلاف کردهاید را تبیین مینمایم و انحراف علمای یهود و نصارا و مسلمان، و خروج آنها از شریعت الهی و مخالفتشان با وصایای پیامبران(ع) را هویدا میسازم.
ارادهی من همان اراده و مشیت خدای سبحان و متعال است؛ این که اهل زمین نخواهند جز آنچه خدای سبحان و متعال بخواهد؛ و زمین از قسط و عدل پر شود همانطور که از ظلم و جور آکنده گشته است، گرسنگان سیر شوند و فقیری در این میانه باقی نماند، ایتام پس از اندوهی دراز شادمان شوند، زنان شوهر مرده برای رفع نیاز مادی خود -با عزت و احترام- چیزی بیابند؛ و.... و..... مهمترین چیزهایی که در شریعت عدل و رحمت و راستی وجود دارد، اجرا و پیاده شود»(1) .
این دعوت مبارک در زمان صدام ستمگر در عراق آغاز شد و در آن زمان سید احمد الحسن(ع) و برادران انصار شدیداً مورد تعقیب نیروهای امنیتی و سرویس اطلاعاتی صدام قرار گرفتند به ویژه پس از اعتراض علنی ایشان به جنایتی که صدام ستمگر به آن دست زد که طی آن قرآن کریم را با خون خود آلوده ساخت(2) .
شهر نجف اشرف که مرکز اصلی دانشگاههای دینی شیعه است، نقطهی شروع دعوت بود. در آن ایام، برادران انصار درب منزل تمام مراجع شیعه و علمای دینی –که بشارت دهنده به دعوتی بودند که بشریت دیرزمانی منتظر آن بوده است- را زدند و با دلایل فراوانی که برخی از آنها را در قسمت بعدی همین نامه به شما عرضه میدارم، با آنها محاجه کردند و استدلال نمودند. ولی این فقها که در امانت انبیا و اوصیا خیانت ورزیدند و قدرت عریض و طویل و نیز اموال هنگفتی که به اسم امام مهدی(ع) گرد آورده بودند در نظرشان آراسته شده بود، نپسندیدند که اختیار الهی به دست کسی غیر از خودشان باشد.
این عده از موضع عناد و لجاج، در مقابل (دعوت) ایستادند و گوشهای خود را در برابر شنیدن دلایل برادران انصار بستند. حتی بالاتر از این، ماشین تبلیغاتی آنها و دستگاه وکلای مرتبط با آنها که از ایشان بهرهها میبردند، شروع کردند به نشر اکاذیب و شایعات مغرضانه با هدف جلوگیری از پیوستن مردم به دعوت مبارک و بد جلوه دادن اهداف الهی والای آن. جدال با فقهای سوء در همین حد متوقف نشد بلکه این عده که از واژگون شدن تختهای پوچ و پوشالی خود بسیار واهمه داشتند، در برابر انتشار گستردهی افکار دعوت مبارک بین اقشار مختلف جامعه و شکستهای فکری که بر آنها وارد آورده بود، به هیچ وجه سر تسلیم فرود نیاوردند، لذا به جهت ناتوانی فکری، به اسلحه پناه بردند.... به اسلحهی طاغوتیان، از طریق تحریک و تشویق حکومتی که چپلوسیشان را میکردند و همچنین گروههای هوادارشان به دشمنی با انصار و مساجدی که ایشان از اموال خویش برای عبادت بنا نموده بودند.
این تحریکات به طور مرتب در عرصهی واقعی به صورتهای گوناگونی رخ مینمایاند، که برخی از آنها بازداشتهای خودسرانه و متعددی بوده که گریبانگیر انصار شد؛ ویرانسازی چند بارهی مساجد آنها و نیز بازداشت و تهدیدهایی که هیچ گاه پایانی نداشته است.
انصار با چه بیانان تاسفبار منزجرکننده و شایعاتی که پیکانشان را بر خط فکری والای دعوت نشانه گرفته بودند، مواجه نشدند. چه بسا که حکومت و در پس آن فقهای سوء در پاسخ به اعمال صلحجویانهی دعوت رفتارهایی از موضع ضعف انجام دادند و پنداشتند که افزایش فشارها و تشدید راهکار استفاده از ابزار ایجاد ترس و وحشت، میتواند دعوتی را که آسایش را از ایشان ربوده بود، نابود سازد.
در ماه ذی حجه سال قمری گذشته، مراجع نجف همایشی به نام مبلغین برپا کردند که برخی شبکههای ماهوارهای مرتبط با مراجع و احزابِ ریزهخوار آنها، رویدادهای آن را پوشش دادند و منتشر ساختند. سخنان آنها در این همایش، آشکارا در تحریک دولت بر ریشهکن کردن دعوت و انصار با استفاده از قوای قهریه بود و در عمل نیز همین طور شد. به محض این که همایش پایان یافت، نیروهای امنیتی گوناگون دولت، شبانه به خانههای انصار در استانهای مختلف عراق یورش بردند و طی آن دهها تن از انصار دستگیر شدند و برخی نیز تبعید و آواره گشتند و کودکان و زنانشان به وحشت افتادند. بازداشت و و تعقیب و اخراج پی در پی، همچنان و تا همین لحظهای که مشغول نوشتن هستم، ادامه دارد.
شما میتوانید با بررسی وضعیت این دعوت که عمر آن به هشت سال میرسد دربارهی آن قضاوت نمایی و شاید نیاز نداشته باشی که کسی به شما متذکر شود که ماهیت اهدافی که دعوت ما به دنبال محقق ساخته آنها است، به هیچ وجه با رویکرد خشونتآمیز سنخیتی ندارد. (اصولاً) دعوتی که پایه و اساس آن، بر اقناع مردم با اندیشهای مشخص است، چه نیازی به خشونت دارد؟ اجازه بدهید بیش از این برای شما بگویم: آنچه دعوت ما همواره از آن شکایت داشته است، تندی و متوسل شدن به خشونت میباشد. ترس و وحشتی که همواره سلطهی مرجعیت و گروهها و حکومت در پسزمینهی خویش به آن اقدام نموده و مینمایند.
آری، حکومت دوست دارد که برچسب خشونتگرایی به ما بچسباند ولی شایسته است که این موضوع برای شما معنا و مفهومی داشته باشد؛ این شگرد و شیوهی حکومتهای طاغوتی است، که چون نمیتوانند با اندیشه به مصاف اندیشه بروند، به دستاویز قدیمی متوسل میشود و به دشمنان خود برچسب یاغیگری و طغیانگری میزند تا افکار عمومی را برای بهکارگیری زور و خشونت در جهت مقابله با آنها آماده سازند.درضمن شما باید ملاحظه کنید که مراجع دینی همواره دوست دارند با لباسی پاک و پاکیزه بر مردم ظاهر شوند، لذا به ابزار یا بهانهای برای رویارویی با دشمنان خود نیاز پیدا میکنند. در اینجا همان دستاویز کهنه جلوهگر میشود؛ منظورم بهانهی اتهام انحراف از دین و خطرناک بودن برای مردم است.
آری، ممکن است بگویی: ولی شما در دهم محرم سلاح به دست گرفتید؛ لیکن باید بدانی که ما در این کارمان، از خود دفاع میکردیم نه بیشتر. حکومت جنایتکار در نابود ساختن ما و ریشهکن نمودن دعوت ما، به بالاترین حد خشونت متوسل شد و شاید بدانی که رویکردی که دعوتهای الهی بر مبنای آن حرکت میکنند، رویکرد گفتوگو و برهان و استدلال است و این روش ممکن است به وضعیت دفاع مشروع از خود تغییر وضعیت دهد و به دنبال آن (افراد) با همان سلاحی که طاغوتیان با آن به ایشان یورش میبرند، حمله میکنند.
جناب آقای تیموتی! چه خوب بود که نظر خودت را دربارهی این نمایش خندهدار تبلیغاتی که شبکههای رژیم به نمایش گذاشتهاند بیان میداشتی، و این نمایشها را با نمایشهایی که تلویزیون صدام طغیانگر پخش میکرد -که قربانیان آنها همین جلادان امروزند- مقایسه مینمودی. من تردید ندارم که شما به سناریویی که به فانتزی یا کمدی سیاه بسیار نزدیک است، میرسیدی! آن فرد موسوم به ابوسجاد -که جزو نیروهای اطلاعات بود و قبل از آن، یکی از عناصر گروه مقتدی صدر به شمار میرفت- میگوید ما هزاران دلار به او دادهایم. این دروغی است که حتی «نِیای» که مساجدمان را با آن ساختهایم، آن را باور نمیکند! وی میگوید ما در تمام جنایتهای کُشت و کشتاری که احزاب و گروهها در بصره برای پول در زد و خوردها داشتهاند -و همگان این را میدانند- و به آنها مباردت ورزیدهاند، دست داشتهایم! شما را بر دروغگویی او همین دلیل بس که دستگیریها تا همین لحظه کماکان ادامه دارد! وی از طرف ما گفته است که ما با یکی از فیلمهای انیمیشن برای دعوت خود دلیل میآوریم! آیا به نظر شما این سخن وی ارزش پاسخ و اظهار نظر دارد؟!
و اما این که ظهور مهدی چه زمان خواهد بود، موضوعی است که فقط منوط به مشیت و ادارهی خداوند است. به هر حال ظهور آن حضرت(ع)، شرایط و نشانههایی دارد که بیشتر آنها محقق گشته است، و بر همین اساس است که ما همواره تکرار می کنیم: «یرونه بعیدا و نراه قریبا» (ایشان آن را دور میبینند ولی ما نزدیکش میبینیم). در خصوص این که مردم چگونه میتوانند مهدی(ع) را بشناسند، مثالی که سید احمد الحسن(ع) زده است را برای شما نقل میکنم: «اگر فردی یک کشتی یا کارگاه یا هر چیزی که عدهای از مردم در آن به کار و فعالیت مشغولاند را مالک باشد، آیا وی نباید ناخدایی برای کشتی یا مدیری برای کارگاه یا راهبری برای این مردم تعیین کند و به کار بگمارد؟ و اگر آن فرد چنین کاری نکند و کشتی غرق شود یا کارگاه نابود گردد یا ضرری و زیانی حادث گردد، آیا این عمل او، سفیهانه و خالی از حکمت تلقی نمیگردد؟! اگر وی ناخدایی برای کشتی یا مدیری برای کارگاه یا راهبری برای این مردم تعیین کند ولی آن فردِ انتخاب شده در ناوبری کشتی یا مدیریت کارگاه یا اداره نمودن این عده، داناترین آنها نباشد و بر اثر نادانیِ این راهبر به شیوهی مدیریت و به کار انداختن کارگاه یا چارهجویی برای حادثهای غیرمترقبه زیانی خاص به بار آید -مثل غرق شدن کشتی- یا از تولید کارگاه کم شود، آیا عمل این شخص به کم خردی و خامی توصیف نمیشود؟ آیا بدیهی نیست و حکمت اقتضا نمیکند که داناترین افراد یا کسی که به علم لازم مجهز باشد انتخاب شود تا توانایی و کفایت لازم را برای راهبری کشتی و به سلامت رسانیدن آن و یا ادارهی کارگاه و محقق ساختن حداکثر بهرهوری، انتخاب گردد؟! اگر فرض بگیریم که این انسان، فردی را به عنوان ناخدای کشتی یا مدیر کارگاه یا راهبر این عده منصوب کند و وی داناترین و تواناترین آنها در ناوبری کشتی یا مدیریت کارگاه باشد ولی مردم را به فرمانبرداری از این ناخدا یا مدیر یا راهبر دستور ندهد و هر کس طبق خواست و میل خودش عمل کند -زیرا مردم به حرفشنوی از مدیر تعیین شده مامور و مکلف نشدهاند- و به همین دلیل هرج و مرج و خسارت به بارآید، آیا نمیگویند که او از حکمت به سفاهت میل کرده است؟! به علاوه به کارگماردن راهبری توانا چه فایده ای دارد وقتی وی مردم را به فرمانبرداری از او دستور ندهد؟! گمان نکنم هیچ فرد عاقل حکیمی چیزی غیر از این بگوید: باید راهبری تعیین شود و این فرد به تمام علومی که در این مسوولیت نیاز دارد مجهز باشد و یا این علوم در اختیار او قرار گیرد، و باید کسانی که او راهبر آنها است را به فرمانبرداری از وی مکلف و ملزم نماید. چنین چیزی در قرآن وجود دارد. با نخستین جانشین خدای سبحان در زمینش این قانون وضع شده است: قانون شناخت جانشین خدا و حجت او بر بندگانش. حتی این، قانون شناخت خداوند میباشد زیرا با شناخت جانشین خدا، خداوند شناخته میگردد.
به تعیین امام و رهبر و جانشین خدا در این کلام خداوند سبحان و متعال اشاره شده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»(3)
(و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفهای قرار میدهم. گفتند: آیا کسی را قرار میدهی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد و حال آن که ما به ستایش تو تسیبح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم؟ گفت: آنچه من میدانم شما نمیدانید).
و در این سخن خداوند متعال آمده است که این جانشین، عالمترین است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(4)
(و نامهای چیزها را به آدم بیاموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید مرا به نامهای این چیزها خبر دهید).
و خداوند با این سخن خود به فرمانبرداری از این جانشین دستور داده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»(5)
(چون آفرینشش را به پایان بردم و از روح خود در آن دمیدم، در برابر او به سجده بیفتید).
کسی که به تورات و انجیل مراجعه نماید، متون فراوانی که به طور کامل با نص قرآن منطبق است مییابد که در آنها روشن شده است که قانون شناخت جانشین خدا یا قانون شناخت خدا، همین سه موضوعی است که من بیان داشتهام» پایان.
در این متن برگرفته شده، سید احمد الحسن(ع) به مهمترین مواردی که از طریق آنها حضرت مهدی(ع) شناخته میشود، اشاره میکند. این که در کتابهای آسمانی و احادیث پیامبران پیشین، دربارهی ایشان نص وارد شده است؛ و نیز ایشان داناترین مردم زمین است به آنچه که در تمام کتابهای آسمانی آمده است؛ و او صاحب دعوت به حاکمیت خدا در زمین است که جز با فرمانبرداری از کسی که خداوند او را حاکم گردانیده است به دست نمیآید. ایشان را میتوان از طریق احادیث فراوانی که تمام موضوع مرتبط با ایشان را بیان داشته و در این خصوص از چیزی فروگذار نکرده است - اعمّ از ویژگیهای اخلاقی و جسمانی و محل سکونت آن حضرت و... بسیاری از دیگر امور مربوط به ایشان- شناخت.
همچنین از طریق خوابهای ملکوتی که مؤمنین میبینند نیز میتوان به شناخت ایشان دست یافت. در برخی از این خوابها، عدهای از مؤمنین حضرت عیسی(ع) را دیده اند که آنها را به پیروی از ایشان دستور میدهد.
هیأت علمی
انصار امام مهدی(ع) (خداوند در زمین تمکینش دهد)
منابع:
1- کلمات برگزیده از پاسخ ایشان(ع) به پرسش، رجوع نمایید به کتاب پاسخهای روشنگر بر بستر امواج: ج 1 پاسخ پرسش شماره 3.
2- صدام حسین ستمگر حاکم عراق که خداوند لعنتش کند و خوارش سازد به قبیحترین جرایم اقدام ورزید و تمامی ارزشهای انسانی، اخلاقی و دینی را تباه نمود، به قرآن تعرض و اقدام به نوشتن آن با خون نجس خویش نمود. عجبا از شانه خالی کردن مسلمانان از مسوولیتشان که از حرمت قرآن دفاع ننمودند همانطور که علما از حرمت قرآن کریمی که خداوند آن را هدایتی برای امت قرار داده است و تمثیل هویت اسلامیشان میباشد، دفاع ننمودند و از ترس طاغوت ملعون از مسوولیت خویش، شانه خالی نمودند، هم علمای شیعه و هم علمای سنی! هیچ یک از ایشان متعرض این جنایت بزرگ در حق قرآن نشدند، حتی نسبت به کسی که معترض این قضیه شده بود نیز هیچ تمایلی نشان ندادند! هیچ کس از قرآن دفاع ننمود جز سید احمد الحسن(ع).... ایشان در تاریخ 20 جمادی الاولی 1425 هـ.ق. (18 تیر 1383 هـ.ش.) بیانیهای در این خصوص صادر نمود، در خصوص آنچه علمای بیعمل انجام دادند؛ کسانی که پشت سر دنیا لَهلَه میزنند در حالی که از آن دورند و از رضایت خداوند دورشان نموده حتی برخی از ایشان را طرد نموده است همانگونه که سید(ع) در کتاب پاسخهای روشنگر جلد 2 در پاسخ به پرسش بیست و سوم در بخش پرسشهای عقایدی ذکر فرموده است.
3- بقره: 30.
4- بقره: 31.
5- حجر: 29.