جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
مشهور است که در دعوت مبارک یمانی، ازدواجِ متعه هفتاد شرط دارد. میخواهم این روایت را به طور کامل با سند آن برایم بفرستید.
و میخواهم منبع آن را بدانم یعنی نام کتاب، شمارهی صفحه و شمارهی جلد را، اگر منبع چند جلدی باشد.... البته چنین سوالی را نمیتوانم از سید یمانی -صلوات پروردگارم بر او باد- بپرسم زیرا سوالاتی از این دست جزو سوالات بسیار دشوار نیست و شیخ ناظم العقیلی یا کسی که نمایندهی ایشان است میتواند به آن پاسخ دهد. این سوال جزو پرسشهای بسیار سختی نیست که پاسخ دادن به آن فقط از عهدهی مهدی اول امام احمد الحسن یمانی(ع) بربیاید.
خدمتگزار دعوت پیروان دعوت یمانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
اما بعد.... اینها برخی روایات دربارهی شروط متعه است که الآن حاضر دارم. از جمله روایتی است که معصوم در آن بیان میدارد که متعه هفتاد شرط دارد. به همراه سلام گرم ما به برادرمان ناصر عزام العبیدی، و از شما التماس دعا داریم.
در مستدرک الوسایل میرزای نوری ج 14 ص 474 تا 480 آمده است: از مفضل بن عمر از امام صادق(ع) در حدیثی طولانی نقل شده است: گفتم: ای مولای من، و مُتعه. فرمود: «متعه حلال و آزاد است و شاهد آن سخن خداوند جلّ ثنا دربارهی ازدواج با زنان با (اجازهی) سرپرست و (حضور) شهود میباشد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَ لا جُناحَ عَلَيْکُمْ فيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ في أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً»(1)
(و اگر به کنايت از آن زنان خواستگاری کنيد يا انديشهی خود در دل نهان، داريد، گناهی بر شما نيست زيرا خدا میداند که از آنها به زودی ياد خواهيد کرد ولی در نهان با آنان وعده منهيد، مگر آنکه به وجهی نيکو سخن گوييد)
یعنی شاهد بگیرید و منظور از سخن نیکو (قول المعروف) این است که با اجازهی سرپرست (ولیّ) و وجود شهود، مشهور باشد تا نسل اثبات گردد و نَسَب صحیح باشد و فرد، استحقاق ارث را یابد و این سخن خداوند که:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا»(2)
(مهر زنان را با طيب خاطر به آنها بدهيد و اگر پارهای از آن را به رضايت به شما بخشيدند، بگيريد که خوش و گوارايتان خواهد بود).
و طلاق دادن زنان شوهردار جایز نیست مگر در حضور دو شاهد عادل مسلمان و در مورد سایر شهادتها از خونها، فرجها، اموال و املاک فرموده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء»(3)
(و دو شاهد مرد به شهادت گيريد. اگر دو مرد نبود، يک مرد و دو زن که به آنها رضايت دهيد تا شهادت بدهند).
خداوند بلند مرتبه طلاق را بیان نموده و فرموده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ»(4)
(ای پيامبر، اگر زنان را طلاق میدهيد به وقت عُدّه طلاقشان دهيد و شمارِ عده را نگه داريد و از خدای يکتا پروردگارتان بترسيد)
و اگر مطلقه با یک کلمه یا بیشتر یا کمتر، سه طلاقه میشد، خداوند متعال این سخن را نمیفرمود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
« وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ ـالی قولهـ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا * فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ»(5)
(و شمار عده را نگه داريد و از خدای يکتا پروردگارتان بترسيد ـتا اینجا کهـ اينها حدود خداوند است، و هر که از حدود خداوند تجاوز کند به خود ستم کرده است. تو چه دانی، شايد خدا از اين پس امری تازه پديد آورد * و چون به پايان مدت رسيدند، يا به وجهی نيکو نگاهشان داريد يا به وجهی نيکو از آنها جدا شويد و دو تن عادل از خودتان را به شهادت گيريد و برای خدا شهادت را به راستی ادا کنيد.
هر کس که به خدا و روز قيامت ايمان دارد، اينچنين اندرز داده میشود) و این سخن خداوند عزّوجلّ که «لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا» (تو چه دانی، شايد خدا از اين پس امری تازه پديد آورد)
امر ناشناختهای است که (میتواند) بین مرد و همسرش واقع گردد. پس طلاق اول را در حضور دو شاهد عادل اجرا میکند و فاصلهی دو طلاق، «قروء» است و «قروء» همان حیض میباشد و و طلاق باید زمانی انجام شود که آخرین لکهی سفید بعد از زرداب و خون سرخ خارج شود، و تا طلاق دوم و سوم، آنچه خداوند بین ایشان ایجاد میکند، از جمله عطوفت و مهربانی یا از بین بردن آنچه که برایشان ناخوشآیند باشد، واین سخن خداوند جلّ و جلال است که میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ»(6)
(بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارند، روا نيست آنچه را که خدا در رَحِم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفهای که بر عهدهی آنها وجود دارد ولی مردان را بر زنان مرتبتی است و خداوند پيروزمند و حکيم است)
دراین آیه خداوند عزوجل میفرماید که اگر شوهران ارادهی اصلاح داشته باشند میتوانند در بین یک طلاق تا طلاق دیگری برگردند، و زنان نیز میتوانند به همین صورت به مردان رجوع نمایند، سپس خداوند تبارک وتعالی روشن ساخته، میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ»(7)
(اين طلاق دو بار است و از آن پس يا به نيکو وجهی نگه داشتن يا به نيکو وجهی رها ساختنش است).
در مرتبهی سوم اگر طلاق بدهد، طلاق بائن میشود، که این سخن خداوند متعال است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّي تَنْکِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ»(8)
«پس اگر باز زن را طلاق بدهد ديگر بر او حلال نيست، مگر آنکه به نکاح مردی ديگر درآيد»،
بعد از آن مثل بقیه مورد خطاب قرار میگیرد. متعهای که خداوند درکتابش حلال نمود و رسول خدا برای بقیهی مسلمانان آزاد نمود، سخن خداوند جل و جلال است که میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا»(9)
(و نيز زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند مگر آنها که به تصرف شما درآمده باشند، از کتاب خدا پيروی کنيد و جز اينها، زنان ديگر هرگاه در طلب آنان از مال خويش مهری بپردازيد و آنها را به نکاح درآوريد نه به زنا، بر شما حلال شدهاند و زنانی را که از آنها تمتع میگيريد واجب است که مهرشان را بدهيد و پس از مهر معين، در قبول هر چه هر دو به آن رضا دهيد گناهی نيست، هر آينه خدا دانا و حکيم است).
بین زنی که به ازدواج (دائم) درآمده با زنی که به متعه درآمده است فرق وجود دارد؛ درازدواج (دائم) باید به زن صِداق ومهریه پرداخت نمود ولی به زنی که به متعه درآمده است، اُجرت داده شود. در زمان رسول الله(ص) در حج وغیرآن، مسلمانان متعه میکردند، همچنین در دوران ابوبکر و چهار سال از دورهی عمر تا هنگامی که نزد خواهرش «عفراء» آمد و دید در آغوش او فرزندی است که از پستانش شیر میخورد. گفت: خواهرم، این چیست؟ (خواهرعمر) گفت: فرزند من و از شکم من میباشد؛ در حالی که خواهر عمر شوهر نداشت. عمربه او گفت: الله (راست میگویی؟)!
(خواهرعمر) گفت: الله (بله)! و پستانهایش را بیرون آورد و عمر دید که شیر بسیاری در دهان کودک است. خشمگین شد، فریاد زد و رنگش تیره شد گشت و کودک را درحالی که خشمگین بود به دستانش گرفت و بیرون رفت تا به مسجد رسید. بالای منبررفت و گفت: میان مردم ندا دهید که نماز جماعت است. ولی وقت نماز نبود و مردم فهمیدند که این کار برای مطلبی است که عمر میخواهد بگوید. مردم حاضر شدند.
عمرگفت: ای مردم مهاجر و انصار و فرزندان قحطان و نزار، کدام یک از شما دوست دارد خانمهای محرم خود را ببیند در حالی که فرزندی مانند این طفل داشته باشد؛ کودکی که از شکم او بیرون آمده باشد و به او شیر بدهد درحالی که آن زن شوهرندارد؟
بعضی از آن گروه گفتند: ای امیرالمومنین، ما این را دوست نداریم. عمر گفت: آیا شما نمیدانید که من خواهری سبزهرو به اسم «عفراء» دارم که از مادرم و پدرم «خطاب» میباشد؟ گفتند: بله، میدانیم ای امیرالمومنین! عمر گفت: من در این ساعت به خواهرم وارد شدم و این کودک را در اتاق او یافتم. از او سوال کردم که این کودک از کجا است؟ او گفت: فرزند من و از شکم من است، و دیدم که شیر از پستانش در دهان او جاری است. گفتم: این از کجا است؟
گفت: متعه نمودم. ای مردم بدانید، متعهای که در زمان رسول خدا(ص) و بعد از او حلال بود، آن را حرام میکنم، هر کس این کار را انجام دهد با تازیانه به پهلوهایش میزنم. درآن گروه فردی نبود که سخن او را اِنکار کند و او را رد نماید وفردی نبود که بگوید: کدام فرستاده بعد از رسول الله(ص) آمده است؟ یا کدام کتاب بعد از کتاب خدا آمده است؟ و نظر تو که مخالف با خدا و رسول و کتابش است را قبول نمیکنیم، بلکه تسلیم و راضی شدند!».
مفضل عرض کرد: مولای من! شرایط متعه چیست؟ فرمود: «ای مفضل، متعه هفتاد شرط دارد، هر کس یکی از آنها را به عمل نیاورد به خودش ستم روا داشته است. گفت: عرض کردم: ای آقای من! آنچه را که از شما آموختهام بر شما عرضه میدارم -تا آنجا که گفت- «بگو ای مفضل!» گفت: مولای من! به ما امر فرمودید که نه زن زناکار و نه زنی که به فساد مشهور است و نه زن دیوانه را متعه نکنیم، و این که زن را به گناه دعوت نماییم، اگر قبول کرد متعه کردن او حلال نخواهد بود و از او بپرسیم که آیا آزاد است یا شوهر دارد، یا باردار است یا در عده است. اگر به یکی از این امور سه گانه مشغول بود، آن زن برایش حلال نیست.و اگر با او خلوت نمود به او بگوید: براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش(ص) خودت را به متعهی من دربیاور؛ ازدواجی بدون فعل حرام، با زمان معلوم و با اجرت معلوم، که زمان میتواند یک ساعت یا یک روز یا دو روز یا یک ماه یا دو ماه یا یک سال، یا کمتر یا بیشتر از آن باشد، و اجرت مقداری است که در موردش توافق کنند؛ میتواند یک حلقهی انگشتر یا بند کفش یا مقداری خرما، یا بیشتر از این تا چندین درهم باشد، یا عرضه کردن مقداری که با آن راضی میشوند. اگر آن زن این مهریه را به مرد ببخشد، برای مرد حلال میشود، مثل مهریهای که از سوی زنان به ازدواج درآمده، (به مرد) بخشیده میشود؛ کسانی که خداوند متعال در مورد آنها فرموده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا»
(اگر برای شما مقداری از آن مهریه را پاک نمودند، آن را گوارا و حلال بخورید).
و سخن را تا انتهای خطبه ادامه دهد. سپس مرد به زن میگوید که تو را متعه میکنم به شرطی که تو از من میراث نبری و من از تو میراث نبرم و منی برای من است و نطفهی خود را هر جا که خواهم در تو بگذارم و بر تو واجب است که بعد از گذشت مدت متعهگی چهل و پنج روز یا مدت یک حیض استبراء نمایی (یعنی صبر کنی و به شوهر نروی). اگر زن این تکالیف را پذیرفت دوباره اینها را به او میگویی بعد از آن صیغهی متعه را جاری می کنی. اگر تو و او دوست داشته باشید مدت متعه را زیاد نمایید، میتوانید بر آن مدت قدری بیافزایید. و در این حدیث از قول شما برای ما روایت شده که:
«اگر فرجی را از حرام به حلال بیرون بیاوریم، دوست داشتنیتر است از این که او را بر حرام واگذاریم» و این سخن شما: «اگر سخن خویش را میفهمد، بر او است که در مورد خودش بگوید، و چیزی بر گردن تو نیست» و سخن امیرالمومنین(ع): «اگر او (عُمَر) نبود، کسی غیراز مرد یا زن بدبخت زنا نمیکرد، چون مسلمانان به واسطهی متعه از زنا بینیاز بودند»
و از شما روایت نمودیم که فرمودید: «فرق بین زن به ازدواج (دایم) درآمده و زنی که با او متعه شده در این است که مردی که متعه نموده است میتواند از متعه عزل کند (و منی را بیرون رحم زن بریزد)، ولی (در ازدواج دایم) شوهر (بدون رضایت همسرش) نمیتواند از همسرش عزل کند؛ چون خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ»(10)
(در اين دنيا کسی است از مردم که خدا را به درست بودن اعتقاد خويش گواه میگيرد و سخنش تو را دربارهی زندگی اين دنيا به شگفت وامیدارد، در حالی که کينهتوزترين دشمنان است * چون از نزد تو بازگردد، در زمين فساد کند و کشتزارها و دامها را نابودسازد، و خدا فساد را دوست ندارد).
و در کتاب کفّارهها از شما نقل شده است که: «هر که نطفهی خویش را به بیرون از رحم معقودهاش بریزد، ده دینار بابت کفاره بر ذمهاش میباشد و از شرایط متعه این است که مرد مختار است نطفه را به هر جای متعهشده که میخواهد بنهد، و اگر آن را در رحم گذاشت و از آن بچهای به عمل آمد، آن بچه به پدرش ملحق میشود». تا اینجا روایت «الهدایة» به پایان رسید.
و در کتاب دیگرش چنین افزوده است: امام صادق(ع) فرمود: «ای مفضل! پدرم محمد بن علی از پدرانش و سپس از رسول خدا(ص) مرا حدیث کرد که خداوند متعال پیمان گرفت بر سایر اهل ایمان که هرگز رحم زنی از او به جهت متعه تعلقی پیدا نکند و بارور نگردد. این امتحان سختی است که به سبب آن ایمان مؤمن از کفرش در تعلق رحم و باروری همسر متعهشده پدیدار میگردد. و پیامبر خدا(ص) فرمود: فرزنددار شدن از متعه حرام است و بهتر این است که منی را در رحم متعه نریزید».
مفضل عرضه داشت: سرورم! و داستان عبدالله بن عباس با عبدالله بن زبیر را بیان کرد و سخن را تا به آن جا کشاند که (عبدالله بن عباس) به ابن زبیر گفت: تو اولین مولود در اسلام هستی که از متعه متولد شدی؛ و پیامبر(ص) فرمود: «فرزندآوری از متعه حرام است». امام صادق(ع) فرمود: «ای مفضل! به خدا قسم سخنش در مورد عبدالله بن زبیر، درست بود».
مفضل گفت: گفتم ای سرورم! روایت شده که برخی شیعیانتان گفتهاند که شما فرمودهاید: «حدود متعه از نحوهی رسیدگی به حیوانات مشهورتر است» و شما به اهل مدینه فرمودید: «متعه در مدینه را به ما ببخشید، ولی در هر مکانی که خواستید متعه کنید، چون ما از پیروان ابن خطاب میترسیم که پهلوها را با تازیانه بزنند، به همین دلیل با شبهه خواندن آن درمدینه از این وضعیت احتراز نمودیم».
مفضل گفت: شیعیانتان از شما روایت نمودند که محمد بن سنان اسدی با زنی متعه نمود؛ وقتی برای آمیزش به او نزدیک شد، چیزی در او مشاهده کرد، خودش را درحالی که پرتاب می شد از او دور کرد، و برجدتان علی بن حسین(ع) وارد شد، و به ایشان فرمود: مولا و آقای من، من با زنی متعه نمودم و ماجرای من و او فلان گونه بود. من به آن زن گفتم: این نشانهی چیست؟ او پایش را روی سینهی من نهاد ومرا از خودش دور کرد، و به من گفت: تو ادیب وعالم نیستی؛ آیا نشنیدی که خداوند میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»
(ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی سوال نکنید که اگر برای شما آشکار شود، شما را ناراحت کند).
امام صادق(ع) فرمود: «این شرفی برای شیعیان ما است وهر فردی که برمادروغ ببندد، از ما نیست. به خدا قسم، خداوند فرستادههایش را نفرستاد مگر با حق، و نیامد جز با راستی، و فقط از خداوند سخن نقل میکنند؛ از جانب خداوند و براساس کتاب خدا. از هوای (نفس) خودتان دنبالهروی نکنید چون گمراه میشوید، و چیزها را برای خودتان حلال نکنید که خداوند چیزهایی که برای شما حلال نموده است، حرام میکند. به خدا قسم ای مفضل، این مطلبی است که جز دین خدا نیست، وشرایط متعه همان است که قبلاً برای تو گفتم» تا آخرروایت.
درمستدرک الوسایل میرزای نوری ج14 ص 458 امام رضا(ع) فرمود: «و روایت شده است که با فردی که دزد ومشهور به فجور است متعه نکن، و زن را قبل از متعه به کاری که حلال نیست دعوت کن، اگر پاسخ مثبت داد با او متعه نکن».
اینها مجموعهای از روایات بود و با این حال از کوتاهی و تقصیر عذر میخواهم. و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
هیأت علمی
انصار امام مهدی(ع) (خداوند در زمین تمکینش دهد)
منابع:
1- بقره: 235.
2- نساء: 4.
3- بقره: 282.
4- طلاق: 1.
5- طلاق: 1 و 2.
6- بقره: 228.
7- بقره: 229.
8- بقره: 230.
9- نسا: 24.
10- بقره: 204 و 205.