جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامالف: دو ماه پیش نامهای برایتان فرستادم ولی به آن پاسخ ندادید؛ به گمانم به این دلیل بود که مطابق میل شما نبود. آیاتی از قرآن کریم را خدمتتان ارایه میدهم که ثابت میکند اهل بیت، زنان را نیز شامل میشود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ»(1)
(و ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بیماری و رنج رسیده است در حالی که تو مهربانترین مهربانان هستی * دعایش را اجابت کردیم و آزار را از او دور نمودیم و خاندانش را به او بازگردانیدیم).
«أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ»(2)
(آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما اهل این خانه ارزانی باد، او ستودنی و بزرگوار است).
«فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ....»(3)
(چون موسی مدت را به سر آورد و با اهلش روان شد....).
و اما در مورد (آیهی) تطهیر:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم....»(4)
(خدا نمیخواهد شما (در رنج) افتید....).
ب: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، و بعد.... اللهم صل علی محمد و آل محمد و صحبه اجمعین.
شما در بیشتر مواقع، حق میگویید و حق را بر زبان میآورید و حتی شما برترین گروه از شیعیان هستید، ولی با دیگران در سبّ و لعن متفق و یکدل هستید؛ سبّ و لعنی که حتی مادران مؤمنین نیز از آن خلاصی و رهایی ندارند. شما حتی معیار ایمان را حب علی و اولاد او قرار دادهاید، نه ایمان به خدا و فرشتگان و پیامبران او و روز قیامت.
از معصوم خطا و اشتباهی سرنمیزند، پس چطور پیامبر اشتباه کرد -که از ساحت او به دور است- و با عایشه ازدواج نمود؟ آیا خدای متعال نمیفرماید «الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین» (مردان ناپاک برای زنان ناپاک و زنان پاک برای مردان پاکاند)؟ در این آیه تدبر و تفقه کنید و از خدا استغفار نمایید. فرض بگیریم که عایشه در رفتار با امام علی به خطا رفت، آیا این کار باعث میشود او از دایرهی امت اسلام خارج گردد؟
آیا ایشان به همآغوشی با پیامبر امت شرافت نیافته یا (نکند) جایگاه علی برتر و بالاتر از پیامبرش است؟! به خدا ما هم علی و فرزندانش را دوست می داریم و اگر کسی با او بغض و دشمنی دارد، به خاطر فحشهای شما است. شما در این حب و علاقه به درجهی غلو رسیدهاید و آنها را به منزلهی خدایی رسانیدهاید تا جایی که نسبت به آنچه پیامبرش نمیدانست، علم و اطلاع دارند؛ همان پیامبری که به همسرش تهمت زدند و پیامبر نمیدانست او بری و بیگناه است تا این که خداوند در کتابش به برائت او گواهی داد. در پایان، خاطرنشان میکنم که سبّ و لعن از اخلاق پیامبران نمیباشد و چنین نیست که یک پیامبر مختص یک گروه خاص باشد و لاغیر؛ آن گونه که وصیّ شما فقط به سوی شیعیان آمده است. من اینها را نه برای جدال و خصومت، بلکه برای شناخت حقیقت نوشتهام. قبلاً هم برایتان نامه نوشتم ولی جوابی ندادید، چون که من از قرآن نوشتهام که در آن جدال و مناقشه راهی ندارد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
اما بعد...
ما هیچ یک از همسران پیامبر(ص) را به فحشا متهم نمیکنیم (العیاذ بالله) و هر کدامشان را که پیرو سفارشهای حضرت محمد(ص) بود و بر جانشین به حقّ پس از آن حضرت خروج نکرد، محترم میشماریم. ما خدیجه و امّ سلمه (ع) و امثال این دو را به پاکی میستاییم، ولی در مورد عایشه دختر ابوبکر از طریق اهل سنّت و شیعه ثابت شده است که وی با خلیفهی رسول خدا(ص) علی بن ابی طالب جنگید و به سبب فتنهی او هزاران نفر کشته و شهید شدند. عایشه از سرسختترین دشمنان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) بود و بر این اساس وی جزو کسانی بود که از وصایای پیامبر خدا حضرت محمد(ص) سرپیچی کرد؛ پیامبری که در حق علی بن ابی طالب(ع) فرمود:
«هر کس از من اطاعت کند به راستی از خداوند عزّوجلّ اطاعت کرده است، و هر کس از فرمان من سرپیچی کند به راستی از فرمان خداوند سرپیچی کرده است، و هر کس از علی اطاعت کند از من اطاعت کرده و هر کس از فرمان علی سرپیچی کند، از فرمان من سرپیچی کرده است»(5) .
«ای عمار! اگر دیدی علی به راهی رفت و (همهی) مردم به راه دیگر، تو به راهی که علی رفته است برو و مردم را واگذار؛ زیرا علی تو را به هیچ بدی راهنمایی نمیکند و از هدایت منحرف نمیسازد»(6) .
«هر کس از علی جدا شود از من جدا شده، و هر کس از من جدا شود از خداوند جدا شده است»(7) .
«ای علی! هر کس از تو جدا شود از من جدا شده، و هر کس از من جدا شود از خداوند جدا شده است»(8) .
شیخ امینی در الغدیر ج 2 ص 313 از رسول خدا(ص) نقل نموده است: «نخستین کسی است که به من ایمان آورد، علی بود و او اول کسی است که در روز قیامت با من مصافحه میکند و او صدیق اکبر و فاروق این امت است که جداکننده بین حق و باطل میباشد، و پیشوای اهل ایمان است».
شیخ امینی در الغدیر ج 2 ص 313 گفته است: طبرانی از سلمان و ابوذر و همچنین بیهقی و عدنی از حذیفه و هیثمی در مجمع ج 9 ص 102 و حافظ کنجی در کفایة ص 79 از طریق حافظ ابن عساکر و دیگران نقل نمودهاند که: «.... دروازهی من است که از طریق او نزد من میتوان آمد و او جانشینم پس از من میباشد» و با لفظ «اولین فرد» متقی هندی در إکمال کنز العمال ج 6 ص 5 ذکر نموده است.
در مسند احمد آمده است: پیامبر در غزوهی تبوک با مردم عازم نبرد بود. علی به آن حضرت گفت: «اجازه میدهید در این نبرد همراه شما باشم؟» پیامبر(ص) فرمود: «خیر». علی گریست. پیامبر(ص) فرمود: «آیا راضی نیستی تو نسبت به من به منزلهی هارون نسبت به موسی باشی جز این که تو پیامبر نیستی. شایسته نیست که من به میدان نبرد بروم مگر این که تو خلیفه و جانشین من باشی». گفت: پیامبر خدا به او فرمود: «تو بعد از من ولیّ و سرپرست هر مؤمنی خواهی بود»(9) .
در مجمع الزوائد آمده است: ابن عباس گفت: هنگامی که پیامبر(ص) فاطمه را به همسری علی در آورد، فاطمه گفت: «ای رسول خدا! مرا به همسریِ مردی فقیر که چیزی ندارد درآوردهای!» پیامبر(ص) فرمود: «ای فاطمه! آیا خوشنود نیستی که خداوند از اهل بهشت دو مرد را برگزید، که یکی پدرت و دیگری همسر تو میباشد؟»(10) .
در کنزالعمال آمده است: «هر کس که بخواهد زندگیش همانند زندگی من و مرگش همچون مرگ من باشد، و در بهشتی که پروردگارم مرا وعده داده است ماننده شاخهای از شاخههایش که با دست خویش آن را کاشته است که همان بهشت جاوید است، وارد شود، از علی و بعد از او از فرزندانش پیروی کند، چرا که آنها هرگز شما را از مسیر هدایت خارج نمیکنند و هرگز شما را وارد گمراهی نخواهند کرد»(11) .
در کنز العمال آمده است: «ای بریده! همانا علی، ولیِّ شما بعد از من خواهد بود، پس علی را دوست بدار که او آنچه را که به آن مامور باشد، انجام میدهد»(12) .
و همچنین در کنز العمال: «پس از من فتنهای رخ خواهد داد؛ پس اگر چنین شد، تنها از علی بن ابیطالب پیروی کنید چرا که او جداکنندهی بین حق و باطل است»(13) .
و در کنز العمال: «ای عمار! اگر دیدی علی به راهی رفت و مردم به راه دیگر، تو به راهی که علی رفته است برو و مردم را واگذار؛ زیرا او تو را به هیچ بدی راهنمایی نمی کند و از هدایت منحرف نمیسازد»(14) .
اما این که عایشه، همسر پیامبر خدا(ص) بوده است، به این معنا نیست که دارای تقدّس یا عصمت از گمراهی بوده است، به این دلیل که قرآن بر گمراهی زنان برخی انبیا تصریح دارد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(15)
(خدا برای کافران مَثَل زن نوح و زن لوط را میآورد که هر دو در نکاح دو تن از بندگان صالح ما بودند و به آن دو خیانت ورزیدند و آنها نتوانستند از زنان خود دفع عذاب کنند و گفته شد: با دیگران به آتش درآیید).
«قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ»(16)
(گفت: لوط در آنجا است. گفتند: ما بهتر میدانیم چه کسی در آنجا است، او و خاندانش را جز زنش که از بازماندگان خواهد بود، نجات میدهیم).
«وَلَمَّا أَن جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ»(17)
(چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، غمگین شد و در کارشان بماند. گفتند: مترس و غمگین مباش، ما، تو و خاندانت را جز زنت که از بازماندگان میباشد، نجات میدهیم).
اگر آیهای که شما به آن اشاره کردهای، یعنی:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»(18)
(ناپاک برای مردان ناپاک و مردان ناپاک برای ناپاک و پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای پاک، آنها از آنچه دربارهشان میگویند مَنزّهند، آمرزش و رزق نیکو برای آنها است)،
به این معنا باشد که پیامبر فقط میتواند با زنی که ظاهر و باطنی شایسته دارد ازدواج کند –طبق درک شما– در این صورت این تعبیر ردّیهای است بر قرآن است زیرا قرآن ثابت کرده که برخی زنان پیامبران گمراه بودهاند و سرانجام آنها جهنم بوده که بد سرانجامی است.
علاوه بر این، اهل سنت در تفسیر این آیه گفتهاند که مراد از «خبیثات» کلام ناپسند و منظور از «طیبات» کلام طیب است. متن تفسیرها به همراه منبع آنها را به شما عرضه می دارم:
در معجم کبیر طبرانی: ج 23 ص 157 تا 159 آمده است: از سلمة بن نبیط از ضحاک بن مزاحم در مورد «الخبیثون للخبیثات» آمده است: «الخبیثات» از سخن «للخبیثین» از مردم و در مورد «الطیبات للطیبین»: «الطیبات» از سخن «للطیبین» از مردم. عبدالله بن محمد بن سعید ابی مریم ثنا محمد بن یوسف فریابی ثنا ورقا، از ابی نجیح از مجاهد در مورد «الطیبات و الخبیثات» نقل شده است: اشاره به سخن ناشایست و سخن نیکو میباشد که سخن نیکو برای مومنین و سحن ناشایست برای کافرین است.
ابو خلیقه ثنا محمد بن عبید بن حساب ثنا محمد بن ثور، از معمر از ابی نجیح از مجاهد در مورد «الخبیثات للخبیثین» نقل شده است: «الخبیثات» از سخن برای «خبیثین» از مردم و «خبیثهای» مردم برای «خبیثهای» از سخن و سخنان پاک برای مردم پاک و مردمان پاک برای سخنان پاک.
علی بن مبارک صنعانی ثنا یزید بن مبارک ثنا محمد بن ثور، از ابن جریح از مجاهد در مورد «الخبیثات للخبیثین و الطیبات للطیبین» گفته است: سخن ناشایست و سخن نیکو که برای مومن، نیکو و برای کافر، ناشایست میباشد.
عبدالرحمن بن سالم رازی ثنا سهل بن عثمان ثنا علی بن مسهر و مروان بن معاویه که گفتهاند: عبد الملک بن ابی سلمان از قاسم بن ابی بزه از سعید بن جبیر در مورد «الخبیثات للخبیثین و الطیبات للطیبین» گفته است: «الخبیثات» از سخنان ناپاک مردم و «الطیبات» از سخنان پاک و نیکوی مردم.
زکریا بن یحیی ساجی ثنا احمد بن اسحاق اهوازی ثنا ابو احمد زبیری ثنا حسن بن صالح، از عبد الملک بن ابی سلیمان از قاسم بن ابی بزه از مجاهد یا سعید بن جبیر در مورد «الخبیثات للخبیثین» نقل شده است: «الخبیثات» از سخنان خبیث مردم و «الطیبات» از سخنان پاک مردم.
حفص بن صالح از عبدالله بن مسلم هرمز از سعید بن جبیر از ابن عباس در مورد «الخبیثات للخبیثین» نقل نموده است: سخنان ناشایست از مردمان ناشایست و در مورد «الطیبات للطیبین» گفته است: سخنان نیکو از مردمان نیکو. انتهای کلام طبرانی.
منظور از «خبیثات» و «طیبات»، میتواند زنانی به خصوص در زمان پیامبر(ص) یا گروهی از زنان مشخص که ویژگیهای معینی داشتهاند، باشد و این کلام، عام را شامل نشود.
شما از کجا چنین حقی یافتهای که قرآن را طبق خواست و میل خودت تفسیر کنی؟!!
به هر حال آنچه شما از این آیه میفهمی، با قرآن کریم که متذکر شده است که پیامبران با زنانی از اهل آتش ازدواج کردهاند، در تعارض میباشد.
و اما دربارهی اهل بیت پیامبر و تخصیص علی بن ابی طالب و نسل این دو به آن، این موضوعی است که از طریق اهل سنت و شیعه ثابت شده است. آنچه را که توسط اهل سنت روایت شده است برایتان بیان میدارم تا حجت بر شما محکمتر باشد:
احمد در مسند خود از علی بن زید از انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر(ص) هنگامی که برای نماز صبح خارج میشد، به مدت شش ماه از جلوی خانهی فاطمه میگذشت و میفرمود: «نماز ای اهل بیت!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(19)
(ای اهل بیت، خدا میخواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را چنان که باید، پاک دارد).
همچنین روایت کرده است: از شداد ابی عمار نیز روایت شده است که گفت: بر وائلة بن اسقع وارد شدم و گروهی نزد او بودند که دربارهی علی صحبت میکردند. هنگامی که برخاستند به من گفت: آیا تو را به چیزی که از رسول خدا(ص) دیدم باخبر نسازم؟ گفتم: آری. گفت: نزد فاطمه رفتم و سراغ علی را از او گرفتم. گفت: «به سوی پیامبر خدا(ص) رفته است». نشستم و منتظر او بودم تا این که پیامبر خدا(ص) آمد و علی و حسن و حسین (رض) با او بودند در حالی که دست هر یک از آنها را گرفت بود تا داخل شد. علی و فاطمه را نزدیک خود طلبید و آن دو را پیش روی خود نشانید و حسن و حسین را هر یک بر رانش نشاند سپس آنها را زیر لباسش -یا گفت عبایش- گرد آورد و این آیه را تلاوت فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»
(ای اهل بیت، خدا میخواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را چنان که باید، پاک دارد)
و فرمود: «اللّهم هولاء اهل بيتی و اهل بيتی احق» (خداوندا! اینها اهل بیت من هستند و اهل بیت من سزاوارند)(20) .
همچنین نقل نموده است: از عطاء بن ابی رباح که گفت: کسی که از ام سلمه شنیده بود برای من نقل نمود که نبی اکرم(ص) در خانهی ام سلمه بود که فاطمه با ظرفی که در آن حریره بود وارد شد. رسول خدا(ص) به او فرمود: همسر و دو فرزندت را بخوان که پیش من آیند. علی و حسن و حسین آمدند و نشستند و از آن حریره خوردند. رسول اکرم(ص) بر سکویی نشسته بود و زیر پای ایشان عبایی خیبری بود. ام سلمه میگوید: من در اطاق خود نماز میخواندم که خدای تعالی این آیه را نازل فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».
ایشان باقیماندهی عبا را گرفت و آنها را به وسیلهی عبا پوشاند. آنگاه دستهای خویش را به آسمان بلند کرد و فرمود: «پروردگارا! اینان اهل بیت و یاران خاصّ من هستند، از آنان پلیدی را ببر و پاکشان گردان. پروردگارا! اینان اهل بیت و یاران خاصّ من هستند، از آنان پلیدی را ببر و پاکشان گردان». من سر خود را داخل اطاق کردم و عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من هم با شما هستم؟ فرمود: «تو به خیر هستی. تو به خیر هستی»(21) .
از مصعب بن شیبه از صفیة بن شیبه که گفت: عایشه گفت: پیامبر(ص) خارج شد در حالی که روی او ردایی از موی سیاه بود. حسن بن علی آمد، او را داخل نمود. حسین آمد، او را نیز داخل نمود. سپس فاطمه آمد و او را نیز داخل نمود. سپس علی آمد و او را نیز داخل نمود، سپس گفت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(22) .
حاکم از اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب از پدرش نقل نموده است که گفت: هنگامی كه رسول خدا(ص) مشاهده فرمود که رحمت خداوندگار در حال فرود آمدن است، فرمود: «به سوی من بخوانيد! به سوی من بخوانید!». صفيه گفت: چه كسي را ای رسول خدا؟ فرمود: «اهل بيت من علی، فاطمه، حسن و حسين را». آنگاه كه ايشان آمدند پيامبر اكرم «كسای» (ردای) خويش را بر آنها افكند و سپس دست¬هایش را بلند كرد و فرمود: «خداوندا! اينان آل من هستند پس برمحمد و آل محمد درود فرست». خداوند متعال هم اين آيه را فرو فرستاد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(23) .
ترمذی از عطاء از عمر بن ابی سلمه پسر خواندهی پیامبر(ص) نقل کرده است که گفت: این آیه در خانهی ام سلمه بر پیامبر(ص) نازل شد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».
پیامبر(ص) فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و ردا را روی آنها کشید و علی نیز پشت سرش بود که ردا را روی او نیز کشید. سپس فرمود: «خداوندا! اینها اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنها بِزُدا و پاکشان گردان». ام سلمه گفت: آیا من نیز با آنها هستم ای رسول خدا(ص)؟ فرمود: «تو جایگاه خودت را داری و بر خیر میباشی»(24) .
پوشیده نیست که این احادیث و به ویژه حدیث آخر دلالت بر محصور بودن آل البیت بر علی و فاطمه و نسل این دو(ع) دارد، به طوری که حتی امّ سلمه، همسر حضرت رسول(ص) را نیز شامل نشده است که البته دلایل بیشتری نیز وجود دارد.
در پایان، از خداوند برای شما هدایت و بازگشت به صواب را مسئلت مینمایم.
و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً.
هیأت علمی
انصار امام مهدی(ع) (خداوند در زمین تمکینش دهد)
منابع:
1- انبیا: 83 و 84.
2- هود: 73.
3- قصص: 29.
4- مائده: 6.
5- این حدیث را حاکم نیشابوری در مستدرک خود نقل نموده و به صحت سندش شهادت داده است. رجوع کنید به: المستدرک: ج 3 ص 121 و با همین مضمون در المستدرک: ج 3 ص 128. همچنین حاکم به صحت سندش نیز شهادت داده است و سید عبد الحسین شرف الدین از ذهبی در تلخیصش به صحت سند این حدیث شهادت داده است. کنز العمل - متقی هندی: ج 11 ص 614.
6- کنز العمل – متقی هندی: ج 11 ص 613.
7- المعجم الکبیر طبرانی: ج 12 ص 323 ؛ کنز العمل – متقی هندی: ج 11 ص 614.
8- با همین مضمون حاکم نیشابوری در مستدرکش نقل نموده و بر صحت سندش گواهی داده است. متن او چنین است: «از ابو ذر که گفت: پیامبر(ص) فرمود: ای علی! کسی که از من جدا شود، از خداوند جدا شده و کسی که از تو جدا شود ای علی، از من جدا شده است» سندش صحیح است و در آن خدشهای نیست. مستدرک حاکم نیشابوری: ج 3 ص 123 و 124.
هیثمی نیز آن را در مجمع الزوائد ج 9 ص 135 در باب «حق به همراه علی است» ذکر کرده و هیثمی گواهی داده است که رجال سندش ثقه (موثق) هستند. کنز العمل – متقی هندی: ج 11 ص 614.
9- مسند احمد: ج 1 ص 331 و حاکم نیشابوری در مستدرکش آن را ذکر نموده و به صحت سندش گواهی داده است؛ رجوع نمایید به مستدرک: ج 3 ص 133 و 134. همچنین هیثمی در مجمع الزوائد ج 9 ص 119 و 120 باب «در مناقب علی(ع)» آن را ذکر نموده و در مورد این حدیث گفته است: احمد و طبرانی آن را در الکبیر و الأوسط به اختصار روایت نمودهاند و رجال احمد، صحیحاند غیر از ابوالفلج الفزاری که او ثقه و لیّن است.
10- مجمع الزوائد هیثمی: ج 9 ص 112 ؛ معجم کبیر طبرانی: ج 11 ص 77.
11- این حدیث را حاکم نیشابوری در مستدرک خود آورده و به صحت سندش گواهی داده است؛ مستدرک: ج 3 ص 128 ؛ کنز العمال متقی هندی: ج 11 ص 611.
12- ابن عساکر نیز آن را در تاریخ دمشق ذکر کرده است: ج 42 ص 191 ؛ کنز العمال متقی هندی: ج 11 ص 612.
13- کنز العمال متقی هندی: ج 11 ص 612.
14- کنز العمال متقی هندی: ج 11 ص 613.
15- تحریم: 10.
16- صافات: 32.
17- صافات: 33.
18- نور: 26.
19- مسند احمد: ج 3 ص 259.
20- مسند احمد: ج 4 ص 107.
21- مسند احمد: ج 6 ص 292.
22- صحیح مسلم: ج 7 ص 130.
23- مستدرک حاکم نیشابوری: ج 3 ص 147.
24- سنن ترمذی: ج 5 ص 328.