جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامچگونه میتوانم از داستان موسی ع در سفرش برای دیدار با خضر ع در سفرِ دیدارمان با امام مهدی ع بهرهمند شویم؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
پاسخ در سایت مکتب موجود است: كتاب متشابهات جلد سوّم برگرفته از پاسخ سؤال چهارم كه سید احمدالحسن در ذیل آن پاسخ داده است.
انصار امام مهدی
که خداوند در زمین تمکینش دهد
اما داستان عالِم ع با موسی ع....
در زمان قائم ع نیز کشتی، پسر و دیواری که زیرش گنج بود نیز وجود خواهد داشت. کشتی که متعلق به اصحاب قائم ع است، معیوب میشود تا از گزند طاغوتیان در امان بماند: «یظهر فی شبهه لیستبین» (با شُبهه آشکار میگردد تا آشکار گردد)، یعنی قائم ع؛ که این معنا در روایات ائمه ع آمده است.(1)
اما پسر، کشته میشود زیرا باطنی سیاه دارد و به درد ابلیس لعنت الله علیه گرفتار است:
«أنا خیرٌ مِنه»
(من از او بهترم)؛(2)
از ائمه ع روایت شده است که قائم ع یکی از کسانیکه در کنار او کار میکند و از مقرّبین حضرتش است را میکشد.(3)
اما گنج، عِلم آل محمد ع است که از زیر دیوار بیرون کشیده و بین مردم نشر داده میشود. از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: «علم بیست و هفت حرف است و همۀ آنچه پیامبران آوردهاند تنها دو حرف است و مردم تا امروز جز آن دو حرف را نمیشناسند. هنگامیکه قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون میآورد و آن را بین مردم نشر میدهد، و آن دو حرف را نیز ضمیمه میکند و بیست و هفت حرف را منتشر میسازد».(3)
و سخن امیرالمؤمنین ع: در میان شما شبیه او (ذو القرنین) وجود دارد؛(4) یعنی قائم ع که مردم را دعوت میكند و مردم به او میگویند: ای پسر فاطمه برگرد. برای بار دوّم مردم را دعوت میكند و مردم به او میگویند: ای پسر فاطمه، برگرد.(4) اما در مرتبۀ سوّم خداوند وی را بر آنها چیره میسازد و آنقدر از آنها میكشد تا خداوند سبحان و متعال خوشنود گردد؛(5) تا جاییکه یكی از نزدیكان وی میگوید: تو مردم را به مانند گلۀ چهارپایان فراری میدهی(6) و تا جایی که مردم میگویند: این شخص از آل محمّد ع نیست؛ چرا که اگر از آل محمّد ع میبود ترحّم مینمود؛ همانطور که در روایات از ایشان ع نقل شده است.(7)
امیدوارم آنچه گفتم برای مؤمنان سودمند باشد و هرچند در این قصههای سهگانه رازهای بسیاری نهفته است که آنها را بیان ننمودهام.(8)
نتیجهای كه میخواهم بیان كنم این است كه این قصههای سهگانه ارتباط تنگاتنگی با قائم ع و یارانش و علایم ظهورش دارد.
این پاسخ سید احمدالحسن بود.
منابع:
1- اشاره میفرمایند به آنچه از ابو عبدالله امام صادق ع در حدیث مفضل روایت شده است:«ای مفضّل، در شبهه ظاهر میگردد تا آشکار شود. پس ذکرش بلند میشود و امرش آشکار میگردد و به نام و کنیه و نسبش ندا داده میشود. نام عزیزش در محافل دوست و دشمن و مردم باایمان و بیایمان نقل میگردد تا حجّت بر همگان تمام شود و جامعه او را بشناسد و ما پیوسته نام و نشان و نسب او را اعلام کردهایم و گفتهایم که او همنام جدّش خاتم الانبیا ص و همکنیۀ او است تا کسی نگوید که من نام و نسب و کنیۀ او را نمیدانستم. به خدا سوگند آنقدر نام و نسب و کنیۀ او بر زبان مردم جاری میشود تا دیگر برای کسی ابهامی نماند. تمام اینها برای این است که حجّت بر همگان تمام شود. آنگاه خداوند همانگونه که به جدّش وعده داده است، امر به ظهورش میفرماید:
«هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ»
(او کسی است که فرستادهاش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن دين را بر همۀ اديان پيروز گرداند حتی اگر مشرکان را خوش نیاید)».
مختصر بصائر الدرجات: ص 179؛ بحار الانوار: ج 53 ص 3.
2- اشاره میفرماید به داستانی که خداوند متعال از زبان ابلیس بیان فرموده است آن هنگام که خودش را با آدم ع قیاس نمود: «قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»
(خداوند گفت:وقتی تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدی و او را از گل) اعراف: 12.
3- از ابو عبدالله امام صادق ع روایت شده است که فرمود:«مردی که بالای سر قائم به او امر و نهی میکند. ناگهان میفرماید: بیاوریدش. او را پیش پاهایش میآورند و امر میکند گردنش را بزنند، و کسی باقی نمیماند مگر اینکه از او ترسان و خاشع باشد». غیبت نعمانی: ص 245؛ بحار الانوار: ج 52 ص 355.
4- مختصر بصائر الدرجات: ص 117؛ بحار الانوار: ج 52 ص 336؛ خرائج و جرائح: ج 2 ص 841.
5- کلینی با سند خودش از حمران بن اعین روایت میکند که گفت: ابو جعفر ع فرمود:«علی ع محدث بود (به او وحی میشد)» . به سوی یارانش رفت و گفت: چیزی عجیبی برایتان آوردم. گفتند: چیست؟ شنیدم ابو جعفر ع میفرماید: «علی ع محدث بود». گفتند: چیز عجیبی نگفتی مگر اینکه از او بپرسی چه کسی به او وحی میکرد. به سوی او بازگشتم و گفتم: آنچه شما فرمودید به یارانم گفتم و آنها گفتند: چیز عجیبی نگفتی مگر اینکه از او بپرسی چه کسی به او وحی میکرد؟ به من فرمود:«ملکی به او وحی میکرد» . گفتم: آیا میفرمایی او پیامبر بود؟ در حالیکه دستش را این گونه حرکت میداد، فرمود:«مثل یار سلیمان یا یار موسی یا مثل ذوالقرنین، یا آنچه به شما برسد که فرمود: و در میان شما هم نظیر او هست». کافی: ج 1 ص 271 ح 4؛ بصائر الدرجات: ص 341.
6- از ابو جعفرع:«هنگامیکه قائم ع به پا خیزد به سوی کوفه میرود. چند ده هزار نفر از بتریه که با خود سلاح دارند به او میگویند: به همان جا که آمدهای برگرد، ما به فرزندان فاطمه نیازی نداریم. پس شمشیر را در میانشان قرار میدهد و تا آخرینشان را میکشد. سپس به کوفه داخل شده، تمام منافقین شکاک را از بین میبرد، کاخهایشان را ویران میکند و مبارزینشان را میکشد تا خداوند عزوجل راضی گردد». بحار الانوار: ج 52 ص 338.
7- از ابو بصیر نقل شده است: شنیدم ابو جعفر ع میفرماید:«در صاحب این امر، سنت چهار پیامبر وجود دارد: سنتی از موسی، سنتی از عیسی، سنتی از یوسف و سنتی از محمد ع». گفتم: سنت موسی چیست؟ فرمود:«ترسان و مراقب». گفتم: سنت عیسی چیست؟ فرمود: «آنچه دربارۀ عیسی گفته شد، دربارۀ او گفته میشود». گفتم: سنت یوسف چیست؟ فرمود:«زندان و غیبت». گفتم: سنت محمد ع چیست؟ فرمود:«هنگامیکه قیام کند به روش رسول خدا ص حرکت میکند با این تفاوت که او آثار محمد را آشکار میکند. شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل میکند و میکشد و میکشد تا خداوند راضی گردد». گفتم: چگونه رضایت خداوند را متوجّه میشود؟ فرمود:«خداوند رحمت را در قلبش میاندازد». غیبت نعمانی: ص 168 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 347.
8 - عیاشی در خبری طولانی از ابو عبدالله امام صادق ع روایت میکند تا آنجا که فرمود:«.... تا به ثعلبیه میرسد که مردی از پشت پدرش و از همۀ مردم نیرومندتر و شجاعتر است (به غیر از صاحب این امر)، در مقابلش میایستد و میگوید: فلانی، این چه کاری است که میکنی؟ به خدا قسم! تو مردم را مانند چهارپایان فراری میدهی. آیا این کارها با عهدی از رسول خدا ص انجام میشود یا چیز دیگری؟ پس آن خدمتکاری که متصدی امر بیعت بود بر او بانگ میزند: در جایت بنشین وگرنه به خدا سوگند سر از بدنت جدا میکنم. اما حضرت قائم ع به او میفرماید: فلانی ساکت باش. آری، به خدا سوگند عهدنامهای از رسولخدا ص همراه من است! بعد صدا میزند:فلانی، آن خورجین یا کیف یا صندوقچه را بیاور. پس آن را میآورند و عهدنامۀ رسول خدا ص را میخواند. آن مرد عرض میکند: خداوند مرا فدای تو گرداند، سر مبارکت را نزدیک بیاور تا بر آن بوسه زنم. پس آن جناب سر مبارک خویش را پیش میآورد و آن مرد میان چشمان حضرت را میبوسد. سپس میگوید: خداوند مرا فدای تو سازد، بار دیگر از ما بیعت بگیر؛ که آن حضرت بیعت خود را تجدید میکند». تفسیر عیاشی: ج 2 ص 58؛ بحار الانوار: ج 52 ص 341.
9- از ابو جعفر ع روایت شده است که فرمود:«اگر مردم میدانستند قائم هنگامیکه خروج کند، چه میکند، بیشتر مردم ترجیح میدادند که او را نمیدیدند از آنچه از مردم میکشد؛ او شروع نمیکند مگر از قریش و از آنها قبول نمیکند مگر شمشیر و به آنها جز شمشیر نمیدهد، تا آنجا که بیشتر مردم میگویند: او از آل محمد نیست که اگر از آل محمد میبود، رحم می کرد». غیبت نعمانی: ص 238؛ بحار الانوار: ج 52 ص 354.
10- جهت کسب اطلاعات بیشتر دربارۀ داستانهای سهگانه به کتاب سفر موسی ع به مجمع البحرین که قائم آل محمد سید احمدالحسن ع به نگارش درآورده است، رجوع نمایید.