جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
خطبهی ملاقات از سید احمدالحسن با زیرنویس و ترجمه فارسی (بخش1 از 3)
Feb 19, 2022
🌻آرشیو تولیدات رسانهای انصار امام مهدی (ع) از صدای یمانی موعود
https://www.instagram.com/yamani_media1
متن خطبه ملاقات با امام مهدی ع
By Ahmad Kohandel on Friday, 6 April 2012 at 01:29
https://almahdyoon.com/main/audio/#gsc.tab=0
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
﴿اقْترَبَ لِلناسِ حِسَابهمْ وَهُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ* ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبهمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلعَبُونَ* لاَهِیَةً قُلوبهمْ وَأَسَرُّوا النجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتاتُونَ السِّحر وَأَنْتُم تُبْصِرُونَ* قالَ رَبی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فی السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * بَلْ قالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلْ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلیَأْتِنَا بایةٍ کمَا أُرْسِلَ الأَوَّلونَ * مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ * وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلکَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِی إِلیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ * وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لاَ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ ثُمَّ صَدَقْنَاهُمْ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ * لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکمْ أَفَلاَ تَعْقِلونَ * وَ کمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا باسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یَرْکُضُونَ * لاَ تَرْکُضُوا وَارْجِعوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ * قالُوا یا وَیْلَنَا إِنا کُنَّا ظَالِمینَ * فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ * وَمَا خَلقْنَا السَّمَاءَ وَالأَرْضَ وَمَا بَینهُمَا لاَعِبینَ * لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتخِذَ لَهْوًا لاَتّخَذْناهُ مِنْ لدُنا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ * بَلْ نَقْذِفُ بالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمْ الْوَیْلُ مِمَّا تصِفُونَ﴾.الأنبیاء:۱۸- ۱٫
صدق الله العلي العظيم
وقت حسابرسی مردم (قیامت صغری) نزدیک شده ، در حالی که مردم در غفلتند و از آن رویگردانند ، هیچ یادآوری تازهای از طرف پروردگارشان برای آنها نمیآید مگر اینکه ، با بازی (و شوخی) به آن گوش میدهند ، این در حالی است که دلهایشان در لهو و بیخبری فرو رفته است و ستمگران پنهانی نجوا کردند و گفتند : آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر میروید ، با اینکه (چشم دارید) و میبینید؟! گفت پروردگارم همه سخنان را ، چه در آسمان باشد و چه در زمین ، میداند و او شنوا و داناست، گفتند : بلکه خوابهایی آشفته است ، و بلکه آنها را از خود ساخته است بلکه او شاعر است ، (اگر راست میگوید) باید حجتی برای ما بیاورد ، همانگونه که فرستادگان پیشین فرستاده شدند. تمام آبادیهایی که پیش از ایشان هلاک کردیم هرگز ایمان نیاوردند ، آیا اینها ایمان میآورند؟! ما پیش از تو نفرستادیم جز مردانی که به آنان وحی میکردیم ، اگر نمیدانید از اهلالذکر (ائمه ع) بپرسید ، آنان را پیکرهایی که غذا نخوردند قرار ندادیم. عمر جاویدان هم نداشتند ، سپس وعدهای را که به آنان داده بودیم ، عملی کردیم. آنها و هر کس را که میخواستیم از شر ظالمان نجات دادیم ، و اسراف کنندهها را هلاک نمودیم ، چه بسیار آبادیهای ستمگران را که در هم شکستیم و بعد از آنها قوم دیگری را روی کار آوردیم ، هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند ، فرار نکنید ، و به زندگی پرناز و نعمت و به مسکنهای پر زرق و برقتان بازگردید تا مورد محاکمه قرار بگیرید ، گفتند : ای وای بر ما ، ما ستمگر بودیم ، و همچنان این سخن را تکرار میکردند ، تا آنها را درو کرده و خاموش ساختیم ، ما آسمان و زمین ، آنچه در میان آنهاست را از روی بازی نیافریدیم ، و اگر میخواستیم سرگرمی انتخاب کنیم چیزی برای خود انتخاب میکردیم ، اگر این کار را انجام میدادیم ، بلکه ما حق را از باطل میکوبیم تا آن را هلاک سازد ، و اینگونه باطل محو و نابود میشود . اما وای بر شما از توصیفی که میکنید(انبیاء ۱-۱۸)
نه به امرش می اندیشید، و نه از اولیائش قبول میکنید.
في ضريح الإمامين الهادي والعسكري (عليهم السلام) كان لقائي الأول مع الأمام المهدي (عليه السلام) في هذه الحياة الدنيا وتعرفتُ في هذا اللقاء على الإمام المهدي (عليه السلام) كان هذا اللقاء منذ سنوات طويلة وبعد هذا اللقاء توالت لقاءاتي معه (عليه السلام) وقد وضح لي كثير من الأمور ولكنه لم يأمرني بتبليغ شيء لجهةٍ معينةٍ أو لشخصٍ معين بل كانت توجيهات تخصني وتؤدبني وتسلك بي إلى محاسن الأخلاق الإلهية وتفضل على ببعض العلم والمعرفة في ذلك الوقت
اولین ملاقاتم با امام مهدی (ع) در این زندگی دنیوی در حرم امامین عسکریین (ع) بود و در این ملاقات با امام مهدی (ع) آشنا شدم. این ملاقات چند سال قبل بود و پس از این ملاقات ، ملاقاتهایم با ایشان ادامه یافت و ایشان امور زیادی را برایم روشن ساخت لکن مرا امر به تبلیغ آنها نفرمودند بلکه این امور مختص من بود تا مرا بسازد و به سوی اخلاق نیک و خداپسندانه سوق دهد، و به من علم و معرفت را در آن زمان ارزانی داشت
وعرفني بانحرافات كبيرة موجودة في الحوزة العلمية في النجف في ذلك الوقت سواء كانت انحرافات علمية أو عملية اجتماعية و اقتصادية وسياسية أو انحرافات أشخاص يمثلون رموز هذه الحوزة العلمية وكانت هذه المرحلة مؤلمة بالنسبة لي حيث كانت تمثل انهيار القلعة الأخيرة التي كنت أظن أنها تمثل الحق في العالم كانت بالنسبة لي تمثل فساد الملح وكل شيء يفسد يصلحه الملح ولكن إذا فسد الملح ؟ !
و ایشان مرا از انحرافات زیادی که در حوزه علمیه نجف وجود داشت آگاه ساخت: اعم از انحرافات علمی یا عملی اجتماعی و یا اقتصادی و سیاسی ، یا انحرافات اشخاصی که افراد متشخصی در حوزه علمیه به حساب میآمدند و این مرحله بسیار دردناک بود چون نابود شدن آخرین قطعهای که در ظاهر نماد دین بود را برایم نمایان میساخت و برایم تداعی این ضرب المثل میشد : هر چه بگندد نمکش میزنند ، وای به روزی که بگندد نمک!
كانت مرحلة مؤلمة ومحزنة ومفجعة في نفس الوقت لقد أوضح لي الأمام (عليه السلام) الفساد والظلم ولكنه تركني في قارعة الطريق . لا أدري ماذا أفعل هل أعود من حيث أتيت ؟!
این مرحله اندوهناک و فاجعه بود و در عین حال امام (ع) ظلم و فساد را برایم روشن ساخت و مرا در سختی روزگار رها کرد . نمیدانستم چه کار کنم آیا از آنجا که آمده بودم باز میگشتم؟!
سؤالٌ طالما وجهته لنفسي ؟! وكان الجواب دائماً أني أصبحت غريبا بين أهل الدين و في الحوزة العلمية في النجف لما عرفت من الحق فكيف لا أكون أغرب بين أهل الدنيا .
سوالی که همیشه از خودم میپرسیدم و پاسخم این بود که میان اهل دین و در حوزه علمیه نجف غریب شدم . پس از اینکه حق را دانستم و چطور میان اهل دنیا غریب نباشم؟
على كل حال مرت الأيام والأشهر وشاء لي الله أن ألتقي الإمام (عليه السلام) وأرسلني هذه المرة إلى الحوزة العلمية في النجف ألاشرف لاطرح ما أخبرني به على مجموعة من طلبة الحوزة العلمية .
به هرحال روزها و ماهها گذشت و خدا خواست که امام (ع) را ملاقات کنم و این بار مرا به حوزهٔ علمیه نجف اشرف فرستاد تا آنچه را که مرا از آن باخبر کرده بود برای عدهای از طلاب حوزه علمیه مطرح کنم
وأرى من المهم أن أعرض إلى هذا اللقاء ولوا أجمالاً وباختصار باعتباره يمثل أنعطافة تاريخية في حياتي لأنها المرة الأولى التي يوجهني فيها الإمام المهدي (عليه السلام) للعمل وبشكل علني وصدامي في الحوزة العلمية في النجف ألاشرف على مشرفه آلاف التحية والسلام .
و ذکر این ملاقات را ولو بطور اجمالی و مختصر مهم میدانم برای اینکه نقطهٔ عطفی در تاریخ زندگیم به حساب میآید و اینکه این اولین باری بود که امام مهدی (ع) مرا برای کار بطور علنی در حوزهٔ علمیه نجف اشرف میفرستادند
وقصة هذا اللقاء هي أني كنت في ليلة من الليالي نائما فرأيت رؤيا في المنام كان الإمام المهدي (عليه السلام ) واقفاً بالقرب من ضريح سيد محمد (عليه السلام) أخو الإمام العسكري (عليه السلام) وأمرني بالحضور للقاءه (علية السلام) وبعد ذلك استيقظت وكانت الساعة الثانية ليلاً ، فصليت أربع ركع من صلاة الليل ثم عدت للنوم فرأيت رؤيا ثانية قريبة من هذه الرؤيا وأيضاً كان فيها الإمام المهدي (عليه السلام) يحدد لي لقاء معه (علية السلام) .
و داستان این ملاقات از این قرار است : در شبی از شبها در عالم رویا دیدم که امام مهدی (ع) نزدیک ضریح سید محمد (ع) برادر امام عسکری (ع) ایستاده بود و به من امر فرمود که به ملاقاتش بروم و از خواب بیدار شدم . ساعت دو نصف شب بود که ، چهار رکعت از نماز شب را خواندم و سپس خوابیدم و رویای دیگری دیدم شبیه به همان رویای اول و همچنین امام مهدی (ع) ملاقاتی را با من تعیین فرمود.
واستيقظت وكانت الساعة الرابعة ليلاً فأكملت صلاة الليل وصليت الفجرَ ثم بعد يومين من هذه الرؤى سافرت إلى سامراء وزرت الإمامين العسكري والهادي (عليهم السلام) ثم عدت إلى بلد وزرت الإمام محمد (علية السلام) ثم إلى بغداد وزرت الإمامين الكاظم والجواد (عليهم السلام) ثم إلى كربلاء وزرت الإمام الحسين (علية السلام) والشهداء (عليهم السلام) والتقيت بالإمام المهدي (علية السلام) ليلاً في ضريح الإمام الحسين(علية السلام) ثم التقيت به عند الصباح في اليوم التالي في مقام الإمام المهدي (علية السلام) الموجود في نهاية شارع السدرة وجلسنا لوحدنا في المقام الذي كان فارغا إلا من الخادم الذي كان يقف في مصلى النساء وهو معزولٌ تقريباً عن المكان الذي كان فيه على كل حال كان هذا اليوم هو الثلاثين من شعبان سنة ۱۴۲۰هـ. .ق وعدت بعد هذا اللقاء إلى المنزل وصمت شهر رمضان بفضل من الله عليَّ وشددت الرحال في نهاية شهر رمضان إلى النجف وبدأت أطرح ما عرفت من الحق ، وأحتد النقاش بيني وبين بعض طلبة الحوزة العلمية وكانت النتيجة مقاطعة بيني وبين بعضهم وخلاف تام مع بعضهم ووافقني بعضهم دون أن ينصرني .
از خواب بیدار شدم ، ساعت چهار نصف شب بود نماز شب را کامل کردم و نماز صبح را خواندم و پس از دو روز به سامراء مسافرت کردم و امام عسکری و امام هادی (ع) را زیارت کردم سپس به شهر بلد برگشتم و سید محمد (ع) را زیارت کردم و سپس به بغداد رفتم و امام کاظم و امام جواد (ع) را زیارت کردم و در همان شب امام مهدی (ع) را در حرم امام حسین (ع) ملاقات کردم ، سپس صبح روز بعد نیز با ایشان (در مقام امام مهدی ع که در انتهای خیابان سدره میباشد) ملاقات کردم. و به تنهایی در آن مکان نشستم که خلوت بود و کسی به غیر از خدمت گذار نمازخانهٔ زنانه (که تقریبا از آنجایی که ما بودیم جدا بود) در آنجا نبود ، به هر حال آن روز سی ام شعبان سال ۱۴۲۰ هـ.ق بود و پس از این ملاقات به خانه برگشتم و ماه رمضان را به فضل خدا روزه گرفتم و در اواخر ماه رمضان به نجف رفتم و شروع کردم به بازگو کردن مسائلی که از امام (ع) تعلیم گرفته بودم و مباحثه میان من و میان طلبهٔ حوزهٔ علمیه بالا گرفت و نتیجهاش این شد که بعضی از آنها از من دور شدند و بعضی هم مخالفم شدند. و عدهای هم با حرفهایم موافق بودند ولی یاریم نمیکردند.
ومرت الأيام والأشهر بل مرت ثلاث سنوات تقريباً لا ناصر لي ولا معين من طلبة الحوزة العلمية بلا هناك من قبل كلامي ووافق ما أقول حول الفساد المالي في الحوزة العلمية ومن هنا بدأت الحركة الإصلاحية لهذا الفساد المالي ولكنها لم تسفر عن إصلاح حقيقي بلا حدث تغيير للسياسة المالية لبعض المراجع ولكنه لا يكاد يذكر وبقي الترف والبذخ لدى كثير من هؤلاء العلماء ومن أتصل بهم وفي المقابل مجتمع فقير يئن من وطأة الجوع والمرض البدني والروحي ولا أحد منهم يعمل لتغيير هذا الوضع المزري
و روزها و ماه ها گذشت و تقریبا سه سال گذشت ، نه یاری و نه یاوری از طلاب حوزهٔ علمیه داشتم ، ولی عدهای با سخنم دربارهٔ فساد مالی در حوزهٔ علمیه موافق بودند و از اینجا حرکت اصلاحی بر ضد این فساد مالی در حوزه را ، شروع کردم ولی این اصلاح بطور کامل انجام نشد زیرا بعضی مراجع دینی حاضر به تغییر سیاست مالی خود نبودند و خوشگذرانی و اسراف در اموال در میان علما و کسانی که با ایشان مرتبط بودند همچنان ادامه داشته و دارد و در مقابل آن، جامعه فقیری بود که از شدت گرسنگی و بیماریهای جسمی و روحی مینالید و هیچ یک از علما برای بهبودی آنها تلاشی نمیکرد ،
وبعد شهور قليلة بدأت عملية إعلان وإظهار علاقتي مع الإمام المهدي (عليه السلام) وكوني مرسل من قبله (عليه السلام) ولم تكن هذه العملية بإعلان مني فقط بل أن جماعة من طلبة الحوزة العلمية سمعوا ورأوا في ملكوت السماوات ما أكد لهم ذلك منهم من كان متصل بي مباشرة ومنهم من لم تكن لي به أيُ علاقة أصلاً وأصر جمعٌ من هؤلاء الطلبة على مبايعتي مع أني أخبرتهم بصعوبة هذا الأمر وأنهم سيتركني في نهاية الأمر كما ترك أهل الكوفة مسلم أبن عقيل (عليه السلام) ولكنهم أتموا البيعة على أن يفدوني بالنفس والمال والولد كما صرحوا هم بذلك لا أني طلبت منهم شيء من هذا .
و بعد از چند ماه ، اعلان کردم که من از طرف امام مهدی (ع) فرستاده شدهام و با ایشان ارتباط دارم.
و این اعلان فقط از طرف من نبود بلکه عدهای از طلاب حوزه علمیه چیزهایی در ملکوت آسمانها دیدند و شنیدند که مطلب مرا برایشان تاکید کرد و از میان ایشان کسانی بودند که با من رابطه مستقیم داشتند و کسانی هم بودند که هیچ ارتباطی با من نداشتند و عدهای از آنها بر بیعت با من اصرار ورزیدند با اینکه از سخت بودن این امر و اینکه مرا در پایان راه تنها میگذارند (همانگونه که اهل کوفه مسلم ابن عقیل ع را تنها گذاشتند) مطلعشان کرده بودم ولی ایشان بیعت را کامل کردند به اینکه جان و مال و فرزندانشان را فدای این امر کنند
كان هذا في شهر جمادى الأول سنة ۱۴۲۳ هـ .ق وبعد ذلك بايع كثير من طلبة الحوزة العلمية ثم جاءهم شيء من الخوف بدأت قوات أمن صدام الملعون تتحرك باتجاهي فتفرق القوم ونكثوا البيعة وكل واحد أو جماعة بحثوا لهم عن حجة لنكث البيعة بتهمة يتهمونني بها ولكنهم في النهاية أجمعوا على أمرين:
الأول : اتهامي بأني ساحر عظيم .
الثاني : اتهامي بأني أسيطر على ممالك من الجن أسخرها للسيطرة عليهم.
و این در ماه جمادیالاول سال ۱۴۳۲ هـ.ق بود و پس از آن عدهٔ زیادی از طلاب حوزه علمیه با من بیعت کردند.
ولی ترس به سراغ ایشان آمد زیرا نیروهای امنیتی صدام ملعون برای دست یافتن به من دست بهکار شدند و اینجا بود که همه از اطراف من متفرق شدند و بیعت را شکستند ، و هر شخص یا جماعتی به دنبال تراشیدن دلیلی برای شکستن بیعت بوسیله تهمتی بود که به من بزنند و در پایان بر دو چیز با هم توافق کردند :
۱- گفتند : ساحری بزرگ است.
۲- اینکه بر ممالک جن دسترسی دارم و آن را برای سیطره بر ایشان بهکار میگیرم.
وعدت إلى داري مرة أخرى بعد أن تفرق القوم ولم يبقى معي ألا قلة من طلبة الحوزة العلمية وبعض المؤمنين وفي هذا العام ۱۴۲۴ هـ . ق وفي شهر جمادى الأولى جاءني جماعة من هؤلاء المؤمنين وجددوا البيعة لي وأخرجوني من داري وبدأت الدعوة من جديد
و به خانهام برگشتم پس از اینکه همه از اطرافم متفرق شدند و به جز عدهٔ بسیار کمی از طلاب حوزهٔ علمیه و بعضی مومنان کسی همراهم نماند و در سال ۱۴۲۴ هـ.ق و در ماه جمادیالاول عدهای از این مومنان آمدند و با من تجدید بیعت کردند. و از خانهام خارجم ساختند.و دوباره دعوت را آغاز کردم.
وفي أخر يومين من شهر رمضان من هذا العام ۱۴۲۴ هـ .ق أمرني الأمام المهدي (عليه السلام) أن أبدا بمخاطبة أهل الأرض بأجمعهم وكل بحسبه وبحسب الأوامر التي تصدر من الأمام المهدي (عليه السلام)
و دو روز آخر از ماه رمضان از سال ۱۴۲۴ هـ.ق امام مهدی (ع) به من امر فرمود که خطابم را متوجه اهل زمین کنم و هر فرقه را با توجه به ویژگیهایش بر حسب اوامر امام (ع) مورد خطاب قرار دهم
…