جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامJun 18, 2021
( خطاب الحج ) - سید أحمدالحسن (ع) همراه با زیرنویس فارسی قسمت دوم
23 ذوالقعدة 1427 هـ . ق، 24 اذر 1385 هـ .ش
قسمتی از این خطبه: شما را به اقرار حاکمیت خدا و دوری از حاکمت شیطان دعوت میکنم.
خطبههای احمدالحسن (ع) همراه با زیرنویس فارسی: https://sadeghshekari10313.blogspot.c...
خطــــاب الحـــج للامام احمد الحسن اليماني
https://almahdyoon.org/arabic/documents/audio/saed/khitab-al7aj.mp3
خطــــاب الحج للامام احمد الحسن اليماني
متن و ترجمهٔ خطبهٔ حج امام احمد الحسن یمانی
By Ahmad Kohandel on Monday, 30 April 2012 at 23:33
بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وال محمد الأئمة والمهدين وسلم تسليما .
قال تعالى : وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ .
خداوند متعال میفرماید: ﴿و اينگونه ما به يوسف در سرزمين قدرت داديم، كه هر جا مىخواست در آن منزل مىگزيد ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم میبخشيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكنيم * اما پاداش آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى داشتند بهتر است.﴾ سوره يوسف: ۵۶-۵۷
أيّها المؤمنون خافوا الله الذي يقدرعلى كل شيء ولا تخافوا من لا يقدرعلى كل شيء بل من لا يقدر على شيء الا بحول الله وقوته ومشيئته سبحانه, انتم في هذه الدنيا سائرون ولابد لكل سائر من الوصول فاحذروا ان يكون وصولكم الى النار واعملوا ان يكون ورودكم الى الجنة.
اى مؤمنان، از خداوندى كه بر همه چيز قادر و تواناست بترسيد و از كسى كه بر هيچ چيزى قادر و توانا نيست نترسيد زيرا او بر هيچ چيزى توانا نيست مگر به حول و قدرت و اراده خداوند سبحان شما در اين دنيا رهگذر هستيد، و هر رهگذرى را ناگزير از مقصد و پايانى است پس برحذر باشيد که مقصد و پايان كار شما آتش باشد و تلاش كنيد كه عاقبت كار شما ورود به بهشت باشد.
ولابد لكل عاقل ان يتحرّى الطريق الذي يوصله الى السلامة حيث لا ينفع الندم بعد انقضاء المدة وتمام العدة.
و برهر عاقلى واجب است كه راهی را پيدا كند كه او را به سلامتى سوق دهد زيرا بعد از تمام شدن زمان و رهتوشه، ديگر پشيمانى سودى ندارد.
وانتم ايّها المومنون حقا بعد ان عرفتم من الله وليس من احمد الحسن إنكم تسيرون على الصراط المستقيم وتدينون بدين الحق الذي يريده الله سبحانه الذي خلقكم لهذا, للحق الذي عرفتم.
و شما اى مؤمنان حقيقى، بعد از آنكه از خداوند آموختيد و نه از احمد الحسن كه شما در صراط مستقيم و راه راست در حركت هستيد و متدين به دين حقّى هستيد كه خداوند سبحان آنرا مىخواهد و شما را براى آن خلق كرده (براى آن حقى كه شما آنرا شناختهايد)،
إعملوا واعملوا واعملوا حتى ينقطع النفس, فان في العمل نجاتكم فلا خيرفي من يعلم ولايعمل.
عمل كنيد و عمل كنيد و عمل كنيد تا وقتيكه نفس قطع شود زيرا كه نجات شما در عمل كردن است و هيچ خيرى در كسى كه علم دارد ولى عمل نمىكند نيست
بل الحق والحق أقول لكم إن أبليس لعنه الله كان يعلم ولا يعمل فهو من العلماء غيرالعاملين.
و حقّ اين است و حقّ را به شما مىگويم: كه ابليس (لع) علم داشت ولى عمل نمىكرد پس او از علماى بىعمل بود.
أعملوا بما علمتم وعرفتم من الله سبحانه دون خوف اوحساب لأي شيء مهما كان عظيما في أعين الناس الذين يحسبون الدنيا والمادة ولا يحسبون الله سبحانه.
پس به آن چيزى كه ياد گرفتهايد و از خداوند سبحان آموختهايد، بدون ترس و هر گونه حسابى بر غير خدا، هرچند در نظر مردمی كه به دنيا و ماديات نظر مىکنند و به خداوند هيچ نظرى نمىکنند بزرگ باشد، عمل كنيد.
والحق اقول لكم أطمئنوا أيّها المومنون, سلام عليكم من رب رحيم, سينجيكم الله سبحانه لأنه الكريم الغيور الذي يدافع عن شعبه المؤمن المختار في كل زمان.
وحقّ را به شما مىگويم: مطمئن باشيد اى مؤمنان، (سلام خداوند رحيم بر شما باد) خداوند سبحان شما را نجات خواهد داد زيرا كه او كريم و غيوری است كه به ملت مؤمن انتخابشدهٔ خود در هر زمان كمک مىكند.
والحق أقول لكم أن الأب الغيور يدافع عن أبنائه وأهل بيته فكيف لايدافع الرب سبحانه عن شعبه الذي أختاره.
و حق را به شما مىگويد: كه پدر غيور از اولادش واهلبيتش دفاع مىكند، پس چگونه خداوند سبحان از امتى كه انتخاب كرده است دفاع نخواهد كرد؟
نعم أنتم اخترتم أن تنصروا الله وهو سبحانه قبلكم لنصرة دينه لأنه الكريم الذي يعطي الكثير بالقليل ، فاعملوا واعملوا واعملوا فأنه سباق الى الجنة وطوبى للفائزين الذين تكتب أسماؤهم في سجل الحياة الأبدية.
بله، شما خواستيد كه خداوند سبحان را يارى کنيد و او نيز شما را براى نصرت و يارى دين خود قبول كرد زيرا كه او كريمى است كه جزای بسيار را براى عمل اندک عطا مىكند، پس عمل كنيد وعمل كنيد و عمل كنيد زيرا عمل مسابقهاى به سوى بهشت است و خوشا به حال بندگان، كسانى كه نامشان در صفحهٔ زندگى ابدى درج خواهد شد
كنت دائما ومنذ البداية أقول إن الهداية من الله وليست من أحمد الحسن, فمن يهديه الله سبحانه تزول الجبال ولا يزول لأنه طلب الحق من الحق وعرف الله بالله وأتبع ولي الله بالله. وأما الآن بعد ان عرفتم الحق اقول لكم لاتكونوا انصار احمد الحسن العبد الذي يموت والذي لايقدر على شيء بل كونوا انصار الحي الذي لايموت والذي يقدر على كل شيء , كونوا انصار الله لانه الكريم الذي يعطي نفسه لمن ينصره حقا.
هميشه و از ابتدا مىگفتم: كه هدايت از خداوند است و نه از احمد الحسن. پس هر كسى كه خداوند سبحان او را هدايت کند، كوهها به لرزش مىافتند ولى استوار باقى مىماند زيرا كه او حق را از حق طلب كرده است و خدا را به خدا شناخته است و ولى خدا را بهخاطر خدا پيروى كرده است و ليكن حال بعد از اينكه حق را شناختيد به شما مىگويم: كه انصار و ياران سيد احمد الحسن نباشيد اين بندهاى كه مىميرد و بر هيچ چيزى توانايى ندارد، بلكه انصار آن زندهاى باشيد كه نمىميرد و بر انجام همه چيز قادر است، انصار خدا باشيد زيرا كه او كريمى است كه خود را جزای كسى كه او را به حق يارى مىكند قرار مىدهد .
الناس يقولون نحن انصار فلان وانصار فلان اما انتم فقولوا نحن انصار الله .
مردم مىگويند ما انصار فلان و ياران فلان هستيم ولى شما بگوئيد: كه ما ياریدهندگان خدا هستيم.
أنا العبد المسكين ارى أنكم جميعاً خير مني وارى اني لست اهلاً حتى ان اكون خادماً لمن أمنوا بكلمات الله وعملوا بكلمات الله وصبروا على الاذى والأضطهاد والتكذيب في ذات الله, وانا اتشرف واتبرك بتراب تطئه اقدام انصار الله حقا,
من بنده مسكين (بيچاره) همه شما را بهتر و برتر ازخود مىبينم، و اما كسانى كه به كلمات خداوند ايمان آوردهاند و به آن عمل میكنند و بر آزار و اذيت دشمنان صبر و بهخاطر خدا و در راه او تکذيب میشوند من خود را حتى در مقام خادم آنها نيز نمىبينم ومن تشرّف و تبرّک پيدا میکنم به خاک زير پاى ياران حقيقی خداوند.
انا ارى نفسي وعيالي شيئا قليلا اقدمه بين يدي حبيبي سبحانه, أما المال فانا لا أرى انه شيء ذو بال او قيمة حتى أقول انه شيء قليل أقدمه بين يدي الله سبحانه.
من خود و خانوادهام را متاع بسيار ناچيزی مىبينم كه در مقابل محبوب منزّه و بلندمرتبهام تقديم كنم و اما مال را که اصلاً چيز دارای ارزش و قيمت نمىبينم كه حتى بگويم متاع ناچيزى است كه در برابر پروردگار سبحان تقديم كنم.
كنت ولاأزال انتظر الموت ليلاً ونهاراً, لان فيه فراق اعداء الله ولقاء احباء الله محمداً واله والانبياء والاوصياء, فسبحان الله لم اجد الموت فاراً إلا ممن طلبه ووجدته يطلب الفارين منه طلباً حثيثا.
هر شبانه روز منتظر مرگ بوده و هستم زيرا كه نتيجه آن، دورى از دشمنان خدا و ديدار دوستداران خدا، محمد و آل محمد وانبياء و اوصياء است. ولى سبحان الله، مرگ را فرارى ديدم از كسانى كه او را طلب مىكنند و او را ديدم که بهشدت در پی آنانى است كه از او فرار مىكنند.
كنت ولاازال احب الوحدة واستوحش من الناس واستأنس بالله سبحانه, والله يعلم كم يثقل علي التواجد بين الناس الا إن كان الأمر بالمعروف أو النهي عن المنكر او أرشادهم وتوجيههم الى الله وتذكيرهم به سبحانه وتبشيرهم بالجنه وأنذارهم من النار, بل ويثقل علي التواجد بين الاخوه المؤمنين بالخصوص, لأنهم يجعلون لي تقديراً ومقاماً خاصاً بينهم وانا لا اجد نفسي اهلاً لذلك , كما واخاف اشد الخوف من الله سبحانه ان يحاسبني او يعاتبني على ذلك تقدير الخاص منهم.
هميشه و تا به حال تنهائى را دوست میداشتم و از مردم کناره مىگرفتم و با خداوند سبحان، انس مىگرفتم و خداوند ميداند كه چقدر آمدنم در بين مردم بر من سنگينى مىكند مگر اينكه براى امر به معروف و نهى از منكر و يا ارشاد و توجه دادنشان بسوى خداوند و تفكرشان به خداوند سبحان و بشارتشان به بهشت و هشدارشان از آتش باشد بلكه حضورم بخصوص در بين مؤمنين بر من سنگينى مىكند زيرا آنها برايم ارزش و احترام خاصى در نزدشان قائل میشوند و من خود را لايق آن نمىبينم همانگونه كه بشدت از خداوند سبحان مىترسم كه مرا بخاطر اين ارزش و احترام خاصى كه برايم قائل هستند محاسبه يا مؤاخذه كند.
الحق اقول لكم إني لم اطلب لنفسي البيعة ابتداءً, بل ان ما حصل في عهد الطاغية صدام هو ان جماعةً من طلبة الحوزة العلمية في النجف الاشرف قرروا مبايعتي على أنّي رسول من الامام المهدي بعد ان حصلت معهم رؤى وكشف ومعجزات, ثم هم قاموا بطلب البيعة لي من بقية طلبة الحوزة العلمية في النجف, والله يعلم وهم يعلمون ذلك , وهذه كانت البيعة الاولى , ثم ارتد الناس الا القليل ممن وفى بعهد الله سبحانه ,
و حق را به شما مىگويم: كه من در ابتدا بيعت را براى خود نخواستم بلكه در زمان صدام طغيانگر گروهى از افراد در حوزه علميه نجف اشرف براى بيعت با من بعنوان اينکه من فرستادهای از سوی حضرت مهدى ع هستم عزم خود را جزم کردند بعد از آنكه براى آنها رؤيا و مكاشفه و معجزه اتفاق افتاد. سپس آنها براى طلب بيعت با من از بقيه طلبههاى حوزه علميه در نجف برخاستند. خداوند مىداند و آنها نيز مىدانند و اين اولين بيعت بود. سپس بيعت را شکستند مگر اندكى از آنها كه به عهد خداوند سبحان وفا كردند.
وامسى من ارتدوا يقولون ان الرؤى والكشف من الجن والمعجزات سحرا, وكانوا يقولون الصادق الامين وامسوا يقولون ساحراً كذابا , وعدت الى داري وسكنت ما سكن الليل والنهار مستأنساً بحبيبي سبحانه راضياً بقضائه وقدره صابراً موقناً ان الله لايضيع اجر المحسنين.
و آنانى كه عهد را شکستند مىگفتند: رؤيا و مكاشفه از جن است و معجزه، سحر است. و تا ديروز مرا صادقالامين (راستگوی امانتدار) میخواندند و امروز مرا (ساحر کذاب) ساحر و دروغگو میخوانند پس به خانه خويش باز گشتم و امر خود را به خداوند سپردم و به محبوبم، خداوند سبحان پناه بردم راضى به قضا و قدر او بودم و صبور و مطمئن از اينكه خداوند پاداش نيکوكاران را ضايع نمىكند.
ثم شاء الله بعد سقوط الطاغية ان يقوم القليل الذين وفوا بعهد الله بدعوة الناس من جديد دون ان اكون قد ارشدتهم او دعوتهم لهذا بل لم اكن قد التقيت بهم اصلا، ثم جاءوا وجددوا لي البيعه واخرجوني من داري , وهذه كانت البيعه الثانيه , وقد اتسعت الدعوة وانتشرت واصبح عدد المؤمنين كبير , ثم حصلت ردة حيدر مشتت وجماعته فلم يبقى على عهد الله الا القليل ممن وفى وعدت الى الدار مرة اخرى مستأنسا بحبيبي سبحانه صابرا على كريم بلائه ولم أدع احداًُ ليبايعني.
سپس خداوند خواست كه بعد از سقوط صدام طغيانگر اندک افرادى كه به عهد خداوند وفا كرده بودند مردم را به بيعت با من دعوت کردند بدون هيچگونه ارشاد يا دعوتى از طرف من بلكه من اصلاً آنها را نديده بودم. سپس آمدند و با من تجديد بيعت كردند و مرا از خانهام خارج كردند و اين دومين بيعت بود. و اين دعوت توسعه يافت و منتشر شد و تعداد مؤمنين افزايش يافت. سپس ارتداد حيدر مشتّت و افرادش حاصل شد و بهجز عدهٔ اندكى كه بر عهد خداوند وفادار بودند کسى باقى نماند وسپس به خانهام باز گشتم و به محبوبم پناه بردم و بر بلا صبر كردم و كسى را براى بيعت با خويش دعوت نكردم
ولكن شاء الله ان يأتيني اولئك الذين طهرهم الله بولاء ال محمد واختارهم قبل ان تخلق الدنيا لنصرة قائم ال محمد ويجدّدوا البيعة , وهذه كانت البيعة الثالثة ، بعد ان ضربت على قرني مرتين فالحمد لله الذي جعل لي شبهاً بذي القرنين وجعل لي شبهاً بعلي امير المؤمنين والحمد لله الذي لم يجعلني اطلب الامامه بل جعل الامامة تطلبني، والحمد لله الذي لم يهني بطلب الدنيا بل جعل الدنيا تطلبني,
و ليكن خداوند خواست كه آنهائى كه خداوند به ولاى آل محمد طاهرشان كرده و آنها را براى يارى قائم آل محمد قبل از اينكه دنيا خلق شود انتخاب كرده است بيایند وتجديد بيعت كنند، و اين سومين بيعت بود. بعد از اينكه دو بار بر فرق سرم کوبيدند، پس خدا را شكر كه در من، وجه تشابهی از ذوالقرنين وعلى ابن ابیطالب اميرالمؤمنين ع قرار داد و خدا را شكر كه نخواست من امامت را طلب كنم، بلكه خواست كه امامت مرا طلب كند و خدا را شكر كه مرا در طلب دنيا قرار نداد بلكه خواست كه دنيا مرا طلب كند.
فو الله ماطلبت ملكاً ولا حكماً ولا مقاماً ولا منصباً ولا طاعة الناس لي وانصياعهم لامري الا بامر الله سبحانه وامر الامام المهدي عليه السلام, ولولا قيام الحجه عليّ بحظور الناصر لي لألقيت حبلها على غاربها, ووالله ان الدنيا عندي كما ارانيها الله سبحانه وكما وصفها ابي علي ابن ابي طالب (ع) (عراق خنزير في يد مجذوم ).
پس به خدا سوگند که ملک و حكومت و مقام و منصب و اطاعت کردن مردم از من و گوش به فرمانى ايشان از خود را طلب نکردم مگر به امر خداوند سبحان و امر امام مهدى (ع) و اگر به خاطر اقامه حجت بر حضور انصار و يارانم نبود، طناب آنرا به كشتيش مىانداختم. پس به خدا كه دنيا نزد من (همانگونه که خداوند متعال آنرا به من نشان داده است) و همانگونه كه پدرم على ابن ابىطالب (ع) او را وصف كرده: آنرا عرق خوكى در دست بيمار جذامى میبينم.
طوبى لكم أيها المؤمنون يامن تقرون حاكمية الله وملكه وتنصيبه سبحانه, وأما اولئك الذين نقضوا دين الله ونقضوا حاكمية الله سبحانه ونقضوا التنصيب الالهي من علماء السوء ومن تابعهم, فأقول لهم اعملوا ما تشاؤن انكم للوارث تمهدون شئتم ام ابيتم وستخسرون الدنيا والاخره وذلك هو الخسران المبين, وها انتم تلمسون خسارتكم في الدنيا يوماً بعد يوم ويتأكد لكم سوء حساباتكم وتقديركم حيث حسبتم كل شئ إلا الله فما أخفه في ميزانكم وتقديركم (وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).
خوشا بهحالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و ملک و عزل و نصبش اقرار داريد و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بد كار و كسانى كه از آنها پيروى میکنند پس به آنها مىگويم: هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را برای وارثان بهجا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد و دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مىكنيد و بدی حساب و تقديراتتان اين امر را به شما تاكيد مىكند از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بىارزش است: ﴿خدا را آن گونه که بايد بشناسند، نشناختند.﴾ سوره حج :۷۴
ولقد بدأ الذين اتبعوا العلماء غير العاملين يدركون أنهم أدخلوهم في واد مقفر ومظلم فلا كلأ ولا ماء ولا نور فهو الموت المؤكد في الظلام, وبدأ هؤلاء العلماء غير العاملين يتنصلون من أقوالهم وأفعالهم, والراعي الطالح يترك غنمه نهبه ً للذئاب. ولأتباعهم أقول : أتركوهم وأتبعوا الحق المر الثقيل فأن فيه نجاتكم ، الآ ترون أنهم دعوكم نهبة للذئاب.
پيروان علماى بىعمل كمكم دارند اين موضوع را درک میكنند كه علماء، آنها را در درهاى تنگ و تاريك داخل كردهاند که نه غذائى و نه آبى و نه نورى در آن يافت میشود، پس اين همان مرگ حتمى در تاريكى است و اين علماى بىعمل شروع به پس گرفتن افعال و گفتههاى خود كردند، پس چوپانى که كار خود را بلد نيست، گوسفندان خود را براى گرگها رها مىكند و به پيروان آنها مىگويم: آنها (علمای بىعمل) را رها كنيد و از حق تلخ و سنگين پيروى كنيد زيرا كه نجات شما در آن است. آيا نمىبينيد كه شما را مانند طعمهاى براى گرگها رها کردهاند؟
أما من عاقل فينقذ نفسه من الموت المؤكد في الدنيا والآخرة, خافوا الله خافوا من يستطيع إن يهلك الروح والجسد معا ً في جهنم.
آيا عاقلى هست كه خود را از مرگ حتمى در دنيا و آخرت نجات دهد؟ از خداوند بترسيد، از كسى كه مىتواند روح و جسم را با هم در جهنم هلاک كند.
أيها الناس لقد فتنكم هؤلاء العلماء غير العاملين وشّبهوا الباطل بالحق وإنما سميت الشبهة شبهة لاشتباهها بالحق, قال أمير المؤمنين (ع) " إنما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فأما أولياء الله فضيائهم فيها اليقين ودليلهم سمت الهدى وأما أعداء الله فدعائهم فيها الضلال ودليلهم العمى ".
اى مردم بدرستیكه اين علماى بىعمل شما را فريفتهاند و باطل را به حق شبيه كردهاند. پس بهدرستى شبهه برای آن شبهه ناميده شده است که شبيه به حق است، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: “شبهه برای آن شبهه ناميده شده است که شبيه به حق مىباشد اما اولياء خدا پس چراغ آنها در آن، يقين است و راهنمایشان، بهسمت هدايت است و اما دشمنان خدا دعاهایشان جز به گمراهى ختم نمیشود و راهنماى آنها نابينائى است.” نهج البلاغه: ج ١ ص ٨٩
لقد دعوكم الى الشورى الصغرى، بدّلوا احكام الله كما فعل أهل السقيفة ( الشورى الكبرى ), فبالأمس فعلوها مع علي بن أبي طالب (ع) في المدينة واليوم يفعلونها مع الأمام المهدي (ع) في العراق عاصمة الدولة المهدوية المباركة,
شما را به شوراى كوچک دعوت كردند، احكام خدا را تغيير دادند همانطور كه اهل سقيفه اين عمل را در مدينه انجام دادند، پس ديروز اين كار را با على ابن ابیطالب (ع) در شوراى بزرگ انجام دادند و امروز آنرا با امام مهدى (ع) در عراق پايتخت دولت مهدويت انجام میدهند.
عن حذيفة ابن اليمان وجابر ابن عبد الله الأنصاري عن رسول الله (ص) انه قال " الويل الويل لأمتي في الشورى الكبرى والصغرى فسُئل عنهما فقال (ص) أما الكبرى فتنعقد في بلدتي بعد وفاتي لغصب خلافة أخي وغصب حق ابنتي وإما الشورى الصغرى فتنعقد في الغيبة الكبرى في الزوراء لتغيير سنتي وتبديل أحكامي ".
از حذيفه يمانى و جابر ابن عبدلله الانصارى از رسول لله ص نقل است كه ايشان فرمود: “وای بر امتم وای بر امتم از شوراى بزرگ و شورای كوچك. از ايشان سؤال شد: شورای بزرگ و کوچک کدام است؟ ايشان (ص) فرمودند: اما شوراى بزرگ بعد از وفاتم در شهر خودم و براى غصب خلافت برادرم و غصب حق دخترم منعقد مىشود و اما شوراى كوچک در غيبت كبرىٰ در زوراء (بغداد) براى تغيير سنّتم و تبديل احكامم منعقد مىشود.”
وعن أمير المؤمنين علي ابن ابي طالب (ع) في حديث طويل الى ان يقول (ع) " يعود دار الملك الى الزوراء وتصير الأمور شورى من غلب على شيء فعله فعند ذلك خروج السفياني فيركب في الارض تسعة أشهر يسومهم سوء العذاب.. الى ان يقول ثم يخرج المهدي الهادي المهتدي الذي يأخذ الراية من يد عيسى ابن مريم ".
و اميرالمؤمنين على ابن ابيطالب (ع) در حديثى طولانى فرمود: “مرکز حكومت به زوراء (بغداد) باز میگردد و امور مردم با شورا (انتخابات) انجام مىشود، هر كسى بر چيزى غلبه كند آنرا انجام مىدهد، پس در آن هنگام خروج سفيانى انجام مىشود و به مدت نه ماه در زمين حاكم مىشود كه در آن بدترين عذابها نازل مىشود تا اينكه باز فرمود: سپس مهدى هدايتكننده خروج مىکند كسى كه پرچم را از دست عيسىابنمريم مىگيرد.”
انا ادعوكم ايها الناس ان تنقذوا انفسكم من فتنة هؤلاء العلماء غير العاملين الضالين المضلين, تدبروا حال الأمم التي سبقتكم هل تجدون ان العلماء غير العاملين نصروا نبياً من الأنبياء أو وصياً من الأوصياء؟
اى مردم من شما را به نجات دادن خود از فتنههاى اين علماى بىعمل و گمراه و گمراهكننده دعوت مىكنم. پس به سرگذشت امتهاى پيش از خود بنگريد آيا هيچ عالم بىعملى را مىيابيد كه پيامبری از پيامبران يا وصىای از اوصيا را يارى كرده باشد؟
فلا تعيدوا الكرة وتتبعون هؤلاء العلماء غير العاملين وتحاربون وصي الأمام المهدي، كما اتبعت الأمم التي سبقتكم العلماء غير العاملين وحاربت الأوصياء والأنبياء المرسلين.
پس تاريخ را دوباره به پيرویتان از علماى بىعمل و مبارزه با وصى امام مهدى ع تكرار نكنيد همانگونه كه امتهاى پيش از شما از علماى بىعمل پيروى كردند و با اوصياء و انبياى فرستاده شده خود به جنگ برخاستند .
أنصفوا أنفسكم ولو مرة و وجّهوا لها هذا السؤال هل سألتم رسول الله (ص) والأئمة عن علماء اخر الزمان قبل أن تسألوا علماء اخر الزمان عن وصي الأمام المهدي؟
برای يکبار هم که شده با خود منصف باشيد و اين سؤال را از خود بپرسيد: آيا قبل از اينكه از علماى آخرالزمان دربارهٔ وصى امام مهدى، سؤال کنيد، از رسول خدا (ص) و ائمه درباره علماى آخرالزمان سؤال کردهايد؟
هل سألتم القرآن عن العلماء اذا بُعث نبي او وصي ماذا يكون موقفهم الذي لايتبدل؟
آيا از قرآن درباره موضعگيری علماء پرسيدهايد که موضع تغيير ناپذير آنها در هنگام مبعوث شدن انبياء و اوصياء چيست ؟
هل سألتم القرآن من أوقد نار ابراهيم ؟ ومن اراد قتل عيسى ؟
آيا از قرآن کريم پرسيدهايد كه چه كسى آتش ابراهيم را شعلهور كرد؟ و چه كسى خواستار قتل عيسى شد؟
ومن حارب نوحاً وهوداً وصالحاً وشعيب وموسى ويونس وكل الأنبياء والأوصياء ؟؟
و چه کسانى با نوح و هود و صالح و شعيب و موسى و يونس و تمامى انبياء و اوصياء جنگيدند؟
إذا لم تنصفوا أنفسكم وتجيبوا على هذا السوال الأن فستجيبون عليه حتماً في النار بهذا الجواب (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا).
اگر با خودتان منصف نباشيد و حالا به اين سؤال پاسخ ندهيد پس بهزودی در آتش جهنم حتماً با اين پاسخ جواب خواهيد داد : ﴿پروردگارا ما از علما و بزرگان خود اطاعت كرديم پس آنها ما را گمراه ساختند.﴾ سوره احزاب: ٦٧.
واذا سألتم الله في حديث المعراج وجدتم الجواب فإن الرسول (ص) يسأل الله سبحانه وتعالى في المعراج في حديث طويل الى ان يقول رسول الله (ص) قلت الهي فمتى يكون ذلك أي قيام القائم, فأوحى اليّ عز وجل يكون ذلك اذا رفع العلم وظهر الجهل وكثر القراء وقل العمل وكثر الفتك وقل الفقهاء الهادون وكثر فقهاء الضلاله الخونة.
و اگر از خداوند در حديث معراج سؤال کنيد، جواب را خواهيد يافت. پس بدرستی كه رسول خدا (ص) در شب معراج از خداوند سبحان و بلندمرتبه پرسيد: ... خداوندا پس آن چهوقت خواهد بود (قيام قائم)؟، خداوند عزّوجلّ وحى فرمود: آن، زمانى خواهد بود كه علم برداشته شود و جهل ظاهر شود و قرائتكنندگان (کتاب خدا واحاديث) زياد شوند و عملكنندگان كم گردند و فقر زياد شود و علماى هدايتكننده كم و فقهاى گمراهكننده خيانت كار زياد گردند.
قال رسول لله (ص) " سيأتي زمان على أمتي لايبقى من القرآن إلا رسمه ومن الأسلام الآ أسمه يسمون به وهم ابعد الناس عنه, مساجدهم عامرة وهي خراب من الهدى فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة واليهم تعود ".
و رسول خدا (ص) فرمودند: “زمانی بر امتم میآید که از قرآن جز نوشتههایش باقی نمیماند و از اسلام جز اسمش باقی نمیماند . خود را مسلمان میخوانند در حالیکه دورترین افراد از آنند ، مساجدشان آباد است ولی خبری از هدایت در آن نیست ، فقهای آن زمان شرترین فقهایی هستند که آسمان بر آنها سایه افکنده است ، فتنه از آنها خارج میشود و بهسوی خودشان نیز باز میگردد .” (الكافي ج۸ ص۳۰۷ . بحار الانوار ج۵۲ ص۱۹۰)
انا ادعوكم ايها الناس الى ترك عبادة هؤلاء الأصنام, فقد أحلوا لكم ما حرم الله وحرموا ما أحل الله فأطعتموهم فعبدتموهم من دون الله.
اى مردم، من شما را به ترک عبادت اين بتها دعوت مىكنم، پس بهتحقيق که ايشان حلال خدا را برای شما حرام و حرام را برايتان حلال كردهاند و شما نيز از آنها اطاعت كرديد پس آنها را عبادت کردید.
عن أبي بصير عن الصادق (ع) قال : قلت له أتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله, فقال (ع) أما والله ما دعوهم الى عبادة أنفسهم ولو دعوهم إلى عبادة أنفسهم ما اجابوهم ولكن احلوا لهم حراما وحرموا عليهم حلالا فعبدوهم من حيث لايشعرون .
ابوبصير گويد از امام صادق (ع) در باره آيه : ﴿علما و راهبان خويش را پروردگار خود گرفتند نه خدا را .﴾ (العذاب (التوبة) : ۳۱)، پرسيدم فرمود : بخدا سوگند كه علما و راهبان مردم را به عبادت خويش نخواندند و اگر هم مىخواندند آنها نمىپذيرفتند ولى حرام خدا را براى آنها حلال و حلالش را حرام كردند بنابراين آنها ندانسته و نفهميده عبادت ايشان كردند.( أصول الكافي ج۱ ص۷۴)
أدعوكم الى اقرار حاكمية الله و رفض حاكمية الناس ,
ادعوكم الى طاعة الله ونبذ طاعة الشيطان و من ينظّر لطاعته من العلماء غير العاملين,
أدعوكم الى مخافة الله و إقرار حاكميتة و الأعتراف بها ونبذ ما سواها بدون حساب للواقع السياسي الذي تفرضه امريكا ,
أدعوكم الى نبذ الباطل و إن وافق اهوائكم ,
أدعوكم الى اقرار الحق و اتباع الحق وان كان خاليا مما تواضع عليه اهل الدنيا.
شما را به اقرار حاكميت خداوند در زمين و انكار حاكميت مردم دعوت مىكنم.
شما را به اطاعت از خداوند و كنار گذاشتن اطاعت از شيطان و هر كسى كه اطاعتش مانند اطاعت از شيطان است مانند: علماى بىعمل، دعوت مىكنم.
شما را به ترس از خداوند و اقرار به حاكميتش واعتراف به آن و كنار گذاشتن ساير حاكميتها (بدون نظر افکندن به واقعيتهاى سياسى موجودى که آمريكا آن را تحميل کرده است) دعوت مىكنم.
شما را به كنار زدن باطل اگر چه آن (باطل) موافق هواى نفستان باشد دعوت مىكنم.
شما را به اقرار به حق و پيروى از حق هر چند که خالى از منافع مادی باشد دعوت مىكنم.
أقبلوا على مرارة الحق فأن في الدواء المر شفاء الداء العضال, أقبلوا على الحق الذي لايُبقي لكم من صديق, أقبلوا على الحق و النور وانتم لا تريدون إلا الله سبحانه و الاخرة بعيدا عن زخرف الدنيا و ظلمتها .
به حق تلخ روی آوريد زيرا در دواى تلخ شفاى امراض بىعلاج است. به حقى روی آوريد كه برايتان هيچ دوستى باقى نمیگذارد. به حق و نور روی آوريد در حاليکه نيتتان چيزى جز رضايت خداوند سبحان و بلند مرتبه و بهدست آوردن آخرت و دوری جستن از تجملات دنيا و تاريكى آن نباشد.
قال ابو ذر قال لي حبيبي رسول الله (ص) قل الحق يا ابا ذر , وقد قلت الحق وما ابقى لي الحق من خليل.
ابوذر عليهالرحمه میفرمايد: حبيبم رسول خدا (ص) به من فرمودند: اى ابوذر، حق را بگو و بدرستیكه من حق را گفتم و حق هيچ دوستى برايم باقى نگذاشت.
وكما تقرؤون في القرآن ( قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ).
همانگونه كه در قرآن کريم مىخوانيد: ﴿بگو اى پيغمبر بار خدايا اى پادشاه ملک هستى تو هر كه را خواهى ملک و سلطنت بخشى و از هر كه خواهى بگيرى و به هر كه خواهى عزت و اقتدار بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى هر خير و نيكويى به دست تو است و تنها تو بر هر چيز توانائى .﴾
وكما تلبّون في الحج ( لبيك اللهم لبيك . لبيك لا شريك لك لبيك . إن الحمد و النعمة لك و الملك لك لا شريك لك ).
و همانگونه كه در حج لبيک مىگوئيد:(لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، ان الحمد والنعمه لك، و الملك لك، لا شريك لك).
إعملوا بهذه الآية و هذه التلبية عندها ستجدون ان التنصيب بيد الله وليس بيد الناس, فمالكم كيف تحكمون .
به اين آيه و اين تلبيه عمل كنيد، آنوقت مىيابيد كه تنصيب بهدست خداوند است و نه بهدست مردم پس شما را چه شده است چگونه حكم مىكنيد؟.
لبيك اللهم لبيك الملك لك لاشريك لك , رغم انوف الكافرين بملكك و حاكميتك في اول الزمان وفي آخر الزمان , وسيعلم الكافرون بتنصيب الله ومن اتبعهم ويتبعهم أي منقلب ينقلبون و العاقبة للمتقين.
لبيك اللهم لبيك، حکومت برای توست، و برخلاف ميل كافرين به حکومتت در اولالزمان و آخرالزمان هيچ شريكی در حكمومت نداری. و كافران ِ به تنصيب الهی(انتخاب از سوی خدا) و كسانى كه از آنها پيروى کردند خواهند دانست كه « بازگشتشان به کجاست و عاقبت از آن ِ متقين است »
الذين لايقبلون بتنصيب الله بدلا , ولا يجعلون لله في ملكه شريكا ,
همان کسانيكه به انتخابی جز انتخاب الهی راضى نمیشوند و براى خداوند در ملكش(حکومتش) شريكى قائل نمىشوند.
فستكون هذه التلبية عارا على من يرددونها في الحج وهم لا يعملون بها , و لا يعترفون بتنصيب الله و ملكه وكأنهم أنعام لا يفقهون ما يقولون بل هم أضل سبيلا , لأنهم خُلقوا ليفقهوا ما يقولون لكنهم أزروا بأنفسهم , هذا... أَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
و اين تلبيه ننگی است برکسانى که آنرا میخوانند و به آن عمل نمیکنند و به تنصيب و ملك الهی اعتراف ندارند گويى چهارپايانى هستند که چيزى را میگويند كه نمىفهمند بلكه آنها گمراهتر از چهارپايانند زيرا ايشان خلق شدهاند تا چيزی را که میگويند بفهمند و ليكن اينان خود را خوار کردند:
اين… ندائى است از طرف خداوند و فرستادهاش به مردم در روز حج اكبر: خداوند و فرستادهاش از مشركين بیزارند پس اگر توبه كنيد خيرى است براى شما واگر رویگردان شويد بدانيد که شما نمیتوانيد خدا را عاجز کنيد و آنان كه كفر ورزيدند را به عذابى دردناك بشارت بده.
و الحق أقول لكم أيها المؤمنون إن يزيد لعنه الله لم يستطع قتل الحسين, لأن الحسين ع ثار من اجل تثبيت حاكمية الله التي نقضت في السقيفة و الشورى الكبرى. و قد نجح الحسين في تثبيت حاكمية الله و أن الملك و التنصيب لله و بيد الله وليس للناس و لا بيد الناس,
و حق را به شما میگويم: اى مؤمنان، يزيد (لع) نتوانست حسين ع را بکشد زيرا كه حسين ع براى اثبات حاكميت خدا (كه در سقيفه = شوراى بزرگ) نقض شده بود قيام كرد و حسين ع در اثبات حاكميت خداوند در زمين پيروز شد و بدرستیكه ملک و تنصيب از آن خداوند و بهدست اوست نه از برای مردم و بهدست مردم.
لقد كانت ثمرة دماء الحسين وأهل بيته وأصحابه أمةٌ مؤمنة وقفت بوجه الطواغيت الذين تسلطوا على هذه الأمة ولم ترضَ هذه الأمة المؤمنة بتنصيب الله بدلا طوال أكثرمن إلف عام, ولكن جاء علماء أخر الزمان غير العاملين ليهدموا ما بناه الحسين بدمهِ الطاهر المقدس, جاءوا لتثبيت حاكمية الناس ونقض حاكمية الله, ولحسابات دنيويه رخيصة باعوا دين الله ظنا منهم إن عقولهم الناقصة قادرة على تشخيص مصلحة الأمة الدنيويه, مع أنهم لم ينظروا الى مصلحة الأمة إلأخروية مطلقا.
نتيجه ثمره خون حسين (ع) و اهلبيت و يارانش، بوجود آمدن امت مؤمنى بود كه در مقابل طاغوتيانى كه بر اين امت مسلط شده بودند ايستادند و اين امت مؤمن جز به تنصيب الهی(انتخاب الهی) راضى نشدند و بيش از هزار سال است که اين نهضت ادامه دارد و ليكن علماى بىعمل آخرالزمان آمدند تا آن چيزى را كه حسين (ع) با خون طاهر و مقدسش بنا كرده بود ويران کنند، آمدند تا حاكميت مردم را اثبات و حاكميت خداوند را نقض کنند و بهخاطر حسابهاى دنيوى و بىارزش، دين خدا را فروختند و پيش خود گمان كردند كه عقلهاى ناقصشان قادر به تشخيص مصلحتهاى دنيوى مردم مىباشد و اين در حالى است که به مصلحتهای اخروى مردم بطور مطلق نظر نكردند.
والحق أقول لكم أيها المؤمنون إنهم لن يستطيعوا قتل الحسين ع , لأن الحسين ع وثورته الألهيه التي قامت على التنصيب الإلهي باقية بكم أيها المؤمنون,
و حق را به شما مىگويم: اى مؤمنان، آنها نتوانستند حسين (ع) را از بين ببرند زيرا كه حسين (ع) و انقلاب الهىاش كه بر پايه تنصيب الهى (انتخاب و تعیین از جانب خدا) شكل گرفت بهواسطه شما پا برجاست.
أما هم فعندما يدعون أنهم يبكون على الحسين أو يزورون الحسين ع فان الحسين يلعنهم لأنهم قتلته في هذا الزمان.
اما آنها، زمانى كه ادعا مىكنند كه بر حسين (ع) گريه مىكنند يا او را زيارت مىكنند پس بدرستیکه حسين (ع) آنها را لعنت مىكند زيرا ايشان قاتلان امام حسين ع در اين زمانند
لقد حاولوا هدم الثورة الحسينيه وتضييع هدفها ولكنهم فشلوا وعاد الشيطان مخزيا بعد أن تلاقفت أيديكم الطاهره شعلة الثورة الحسينية وبعد إن قرّرتم الحفاظ على هدفها المبارك حاكمية الله في أرضه بدمائكم الطاهره.
به تحقيق آنها تلاش میكنند كه نهضت حسينى را ويران كنند و هدفش را ضايع كنند ولى آنها شكست خوردند و شيطان مأيوس بازگشت زيرا كه دستهاى پاک شما آتش اين نهضت را بهدست گرفت و تصميم گرفتيد كه با خونهاى پاکتان از هدف مباركش يعنى حاكميت خدا در زمين محافظت كنيد.
أحمد الحسن عبد ضعيف لايملك الا يقينه ( أن لاقوة الابالله ) ويقينه انه لو واجه الجبال بها لهدها,
احمد الحسن بندهاى ضعيف است كه هيچ چيزی ندارد مگر يقينش به اينكه: (هيچ قدرتى نيست مگر به قدرت خداوند) و يقينش به اينكه: اگر با اين اعتقاد با كوهها به مواجهه بپردازد آنها را ويران خواهد كرد،
وانا أعلم أنهم يمكلون اموالاً طائله تُغدق على من يعبدهم من دون الله, وآلة اعلاميه ضخمة ودولة وسلطه تطبّل وتزمر لهم, وامريكا التي يرضونها وترضيهم, وانأ اعلم أنهم يملكون الكثيرفي هذا العالم الجسماني, ولكني سأواجههم بهذا اليقين وسأواجههم بهذه الكلمة ( لا قوة الابا لله ),
ومن مىدانم كه آنها (مخالفين) اموال زيادى دارند که آنرا در اختيار کسانى قرار میدهند كه از ايشان اطاعت مطلق مىكنند و رسانههای اعلان جمعی فراوان و دولت و سلطه بزرگی که برايشان طبل میزند را در دست دارند. وهمچنين آمريكا را در کنار خود دارند كه او را راضى مىكنند و او هم آنها را راضى مىكند و من مىدانم كه آنها چيزهای زيادی در اين عالم جسمانى دارند و ليكن با آنها با اين يقين و اين كلمه روبرو مىشوم (هيچ قدرتى نيست مگر به قدرت خداوند)
سأواجههم كما واجه الحسين أسلافهم وسيرى العالم كله كربلاء جديده على هذه الارض, كربلاء فيها الحسين وأصحابه قله يدعون إلى الحق والى حاكمية الله, ويرفضون حاكمية الناس وديمقراطية أمريكا وسقيفة العلماء غير العاملين, كربلاء فيها شريح القاضي وشمر بن ذي الجوشن وشبث ابن ربعي العلماء غير العاملين الذين يفتون بقتل الحسين.
با آنها روبرو مىشوم همانگونه كه حسين ع با اجدادشان روبرو شد و تمام عالم كربلاى جديدى را بر اين زمين خواهد ديد، كربلائى كه در آن حسين ع و ياران اندكش وجود دارند كه به حق وحاكميت خدا دعوت مىكنند و حاكميت مردم و دموكراسى آمريكا و سقيفه علماى بىعمل را انكار مىكنند. كربلائى كه در آن شريح قاضى و شمر ابن ذىالجوشن و شبث بن ربعى (علماى بىعملى که فتوا به قتل حسين ع دادند) وجود دارد،
كربلاء فيها يزيد وابن زياد وسرجون والروم أمريكا من وراءه وسيرى العالم ملحمة رسالة جديدة لعيسى أبن مريم على الأرض المقدسة.
كربلائى كه در آن يزيد و ابنزياد و سرجون حضور دارند و روم (آمريكا) پشتيبان آنهاست. و تمام عالم، حوادث و مصيبتهايى كه در رسالت جديد عيسى ابن مريم در سرزمين مقدس رخ خواهد داد را خواهد ديد.
وستكون أرضٌ مقدسة فيها عيسى وحواريه قلة مستضعفة يخافون أن يتخطفهم الناس,
و سرزمينى مقدس و عيسىای ديگر بههمراه حواريون اندك ومستضعفش كه مىترسند مردم آنها را بكشند خواهد بود.
ستكون أرضٌ مقدسة فيها علماء اليهود الذين يطالبون بقتل عيسى والرومان الأمريكان الذين يلبون مطالبهم ويحاولون قتل عيسى.
و سرزمينى مقدس که در آن علماى يهود كه خواستار قتل عيسى ع هستند و روم (آمريكا) كه خواستههاى آنها را عملى مىكند و سعی در قتل عيسى ع دارد خواهد بود..
قال عيسى ( ع ) : ( يا علماء السوء ليس أمر الله على ما تتمنون وتتخيرون بل للموت تبنون الدار وللخراب تبنون وتعمرون وللوارث تمهدون ) ,
عيسى (ع) فرمود: “اى علماى بد کردار، امر خداوند همانگونه كه شما آرزو داريد و انتخاب مىكنيد نيست بلكه اينگونه است که: خانه را مىسازيد براى مرگ و بنا مىسازيد و عمران میکنيد براى خراب شدن و براى بهرهبرداری وارثان تلاش میکنيد”
لقد كانت وستكون كل الملاحم على هذه الأرض هكذا شاء الله فلتكن مشيئة الرب الذي ينتصر لأوليائه لأنبياءه لرسله, ( وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ - إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ - وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ) ,
و تمام حوادث و مصيبتها تکرار خواهد شد خداوند اينگونه اراده فرموده است و اراده پروردگاری كه اولياء و انبياء و فرستادگانش را ياری میکند اينگونه میباشد: ﴿وعدهٔ قطعى ما براى بندگان فرستادهمان از پيش مسلّم شده، كه آنان قطعاً يارى شدگانند، و بدرستیکه لشكر ما همان پيروزشوندگان هستند.﴾ سوره صافات: ۱۷۱-۱۷۳
سينتصر رب محمد من الظالمين في هذه الأرض , سينتصر من ذراري قتلة الحسين لأنهم رضوا بفعل آبائهم.
بهزودی پروردگار محمد بر ظالمين بر روی زمين پيروز خواهد شد و از فرزندان قاتلان امام حسين انتقام میگيرد زيرا كه آنها راضى به اعمال پدرانشان شدند.
فمن شاء منكم أن يؤمن فليؤمن, الطاهر فليتطهر بعد, والمقدس فليتقدس بعد, ومن شاء منكم أن يكفر فليكفر وليظلم بعد وليتنجس بعد.
هر كس از شما كه مىخواهد ايمان بياورد، ايمان بياورد و پاكان خود را پاکتر کنند و مقدسان خود را مقدستر کنند و هر كس از شما كه خواست كافر شود، كافر شود و گناهكارتر و نجستر شود.
تابعوا علمائكم غير العاملين , أجمعوا الحطب وأججّوا ناراً لإبراهيم وأسخروا من نوح وهيئوا السيف المسموم لهامة علي وهيئوا خيلكم لترض صدر الحسين , لكني لن أساوم , لن أداهن لن أكف عن مواجهة عثمان وفضحه على رؤوس الأشهاد ,
علماى بىعملتان را پيروى کنید، هیزمها را جمع کنید و آتش را برای ابراهیم شعلهور سازید و نوح را مسخره کنید و شمشیر زهرآلود را برای فرق سر علی آماده کنید و سپاه خود را برای له کردن سینهٔ حسین مهیا سازید . ولیکن من هرگز سازش و نرمی نخواهم کرد ، و هرگز از مواجهه با عثمان زمان خود ، و به فضیحت کشاندن او در مقابل دیدگان همه ، دست بر نمیدارم.
نعم مواجهتي هذه أصعب بكثير من مواجهة جدي رسول الله ص لأصنام قريش لأنها أصنام من حجارة , أما الأصنام التي أواجهها اليوم فهي أصنام تلبس زي رسول الله محمد ص وتتشبه بحملة القرآن وتدعي النيابة عن الأمام.
بله اين روبرو شدن من سختتر از روبرو شدن جدّم رسول خدا با بتهاى قريش است، زيرا كه آن بتهائی از سنگ بودند وليكن اين بتهائى كه من امروز با آنها روبرو مىشوم بتهائى هستند كه لباس رسول خدا (ص) را پوشيدهاند و و خود را شبيه به حاملان قرآن کردهاند و ادعاى نيابت عام از امام را دارند،
أصنام تحمل إرث أعداء الأنبياء والمرسلين وتعرف كيف تحمل المصاحف على الرماح لينكسر جيش علي , لكنّها لا تفقه ( أن لا قوة إلا بالله ) ,
بتهائى كه وارثان دشمنان انبياء و مرسلين هستند و مىدانند كه چگونه قرآنها را بالاى نيزهها کنند تا لشكر على ع را بشكنند، ولى نمیدانند كه (هيچ قدرتى نیست مگر به قدرت خداوند)،
والحمد لله لست وحيداً بل معي ثلة مؤمنة لي الشرف وكل الشرف أن أخدمهم ,
و خدا را شكر كه تنها نيستم بلكه عدهای از مؤمنين با من هستند براى من افتخار و شرفى است كه خادم آنها باشم،
حملوا الحق في صدورهم وساروا إلى الله إلى النور ولن يرضوا إلا بنور لا ظلمة معه ( وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ ).
حق را در سينه خود حمل كردند و بهسوى خدا رفتند ، بهسوى نور و راضى نمىشوند مگر به نورى كه ذرهای تاريكى در آن نباشد. ﴿سرگذشت نوح را بر آنها بخوان در آن هنگام كه به قوم خود گفت: اى قوم من اگر تذكرات من نسبت به آيات الهى، بر شما سنگين و غير قابل تحمل است، هر كار از دستتان ساخته است بكنيد. من بر خدا توكل كردهام. فكر خود، و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند (تمام جوانب كارتان را بنگريد) سپس به حيات من پايان دهيد، و لحظهاى مهلتم ندهيد اما توانايى نداريد﴾ سوره يونس:۷۱
فلتكن مشيئة الرب هكذا وكما كانت دائماً أن ينتصر الطغاة ويقتل الرسل والمؤمنون فما خلقنا للدنيا بل للآخرة .
پس اراده خداوند اينگونه خواهد بود همانطور كه هميشه بوده است: طاغوتيان پيروز گردند و رسولان و فرستادگان و مؤمنان به قتل برسند پس ما براى دنيا خلق نشدهايم بلكه براى آخرت خلق شدهايم.
اللهم إن كان هذا يرضيك فخذ حتى ترضى أو لتتبدل مشيئة الرب هذه المرة ليرى العالم كله قلة مستضعفة لا يملكون إلا يقينهم ( أن لا قوة إلا بالله ) تنتصر وتهزم شر طغاة عرفتهم هذه الأرض.
پروردگارا اگر اين تو را راضى مىكند، پس بگير تا راضى شوى. يا اينکه اراده خداوند اين بار تغيير کرده است تا تمام عالم ببينند گروهی مستضعف كه چيزى در دست ندارند بجز يقينشان كه (هيچ قدرتى نيست مگر به قدرت خداوند) پيروز میشوند و شرترين طاغوتيانى كه زمين تا به حال مثل آنها را به خود نديده است را شكست میدهند.
سيقول هؤلاء العلماء غير العاملين بل قال بعضهم أقتلوا أحمد الحسن فهو يتكلم على العلماء , نعم يتكلم على العلماء , لأنه يريد أن يعيد سنة رسول الله غضةً طرية , وأي علماء هم؟ فهم يحاربون من يدعو الى شيء من الحق , فكيف وأنا أدعوهم اليوم الى الحق كله , سيرة الأنبياء والمرسلين وسيرة الأئمة والأوصياء سيرة محمد وعلي وسيرة الحسين وسيرة الأمام المهدي ع,
بهزودی اين علماى بىعمل خواهند گفت، بلكه بعضى از آنها گفتهاند: سيد احمد الحسن را بكشيد زيرا كه او بر عليه علماء سخن مىگويد. بله، برعليه علماء سخن مىگويد زيرا كه مىخواهد سنت رسول خدا را تر و تازه بهصورت اول باز گرداند و اصلاً کدام عالم؟ آنها با كسى كه مقدارى از حق را بياورد مىجنگند چه رسد به من که امروز تمام حق را آوردهام، سيره انبياء و مرسلين و سيره ائمه و اوصياء، سيره محمد و على، سيره حسين و سيره امام مهدى (ع) ،
سيرة عيسى ع الذي يقول ( خادمي يداي ودابتي رجلاي وفراشي الأرض ووسادي الحجر ودفئي في الشتاء مشارق الأرض وسراجي بالليل القمر وإدامي الجوع وشعاري الخوف ولباسي الصوف وفاكهتي وريحانتي ما أنبتت الأرض للوحوش والأنعام, أبيت وليس لي شيء وأصبح وليس لي شيء وليس على وجه الأرض أحدٌ أغنى مني ).
سيره عيسى (ع) كه مىگويد: “خادمم، دستانم است و مرکبم پاهايم، زير اندازم زمين ومتكايم سنگ است و گرمايم در زمستان، مشرق زمين است و چراغم در شب، ماه است وخورشتم گرسنكى و شعارم ترس است و لباسم از پشم است و ميوه و ريحانهام گياهانى است كه زمين براى وحوش و چهارپايان میروياند، شبهنگام میخوابم در حاليکه چيزى ندارم و صبحهنگام بيدار مىشوم در حاليکه چيزى ندارم و هيچكسى در زمين ثروتمندتر از من نيست.”
ولم أأت لأدعوا الى الحق كله الى الحق المطلق بدون تمهيد وتهيئة من الله سبحانه. لقد عرّفكم الله حقيقة هؤلاء العلماء غير العاملين لمّا بعث الله علماء دعوهم الى شيء من الحق فواجههم العلماء غير العاملين بالقتل والتشريد , قتلوا شخصياتهم ومهد للطغاة قتل أبدانهم وتشريدهم , وبين أيديكم السيد الخميني والسيد محمد باقر الصدر والسيد محمد محمد صادق الصدر.
و نيامدهام كه بدون مقدمهسازی و آمادهسازی الهی شما را به تمام حق و به حق مطلق دعوت کنم. بدرستیكه خداوند حقيقت اين علماى بىعمل را به شما نشان داد آن زمانى که علمای عاملى را مبعوث کرد که ايشان را به مقداری از حق فرا خواندند پس علماى بىعمل با قتل و فراری دادن با آنها مقابله کردند، شخصياتشان را كشتند و اينگونه برای طاغوتيان، زمينه قتل بدنى و تبعيد کردن آنها را فراهم کردند و نمونههای بارز (علمای هدايتگر) زمان معاصر، سيد روحالله خمينى و سيد محمدباقر صدر و سيد محمد محمدصادق صدر میباشند،
عميت عينٌ لا ترى الحقيقة أو أنها تتغاضى عنها .
كور شود چشمانى كه حقيقت را نمىبيند و يا از آن چشمپوشى مىكند .....
ما هذه المصيدة التي أوقعوكم بها أيها الناس هل يعقل أنكم تُقادون في كل مرة لقتل نبي أو وصي أو عالم عامل وتسيرون مع علماء الضلالة غير العاملين حتى إذا تمت تصفيته لطمتم الصدور وأسبلتم دمع العيون وأبديتم الندم على فعلتكم القبيحة الشنيعة ثم تعيدون الكرة مرة بعد أخرى وتتبعون علماء الضلالة غير العاملين وتلدغكم نفس الأفعى من نفس الجحر في المرات كلها .
اى مردم، اين چه تلهاى است كه شما را در آن انداختهاند؟ آيا عقلانى است كه هر دفعه به کشتن پيامبر يا امام و يا عالمی عامل کشيده شويد و با علماى بىعمل و گمراه همراه شويد تا زمانى که كار از كار گذشت بر سر و سينه بزنيد و اشک خون بباريد و بر عمل زشت خود اظهار پشيمانى کنيد، سپس هر بار آنرا تكرار مىكنيد و علماى گمراه بىعمل را پيروى مىكنيد و دوباره همان مار از همان سوراخ شما را نيش میزند؟
أفيقوا يا نيام أفيقوا يا موتى .
اى خفتگان بيدار شويد...
اى مردگان بيدار شويد...
أتعرفون حالي وحال هؤلاء العلماء غير العاملين على لسان عيسى ع إذاً أسمعوا هذا المثل من عيسى ع : ( كان صاحب مزرعة عنب تركها في أيدي العمال وسافر بعيداً ثم بدا له فأرسل وكلائه ليقبضوا المزرعة والثمر فقام العمال بقتل وكلائه ثم أرسل أبنه وقال يهابون أبني ويسلمونه المزرعة والثمر ولكنهم لما رأوا الأبن قالوا هذا أبنه الوحيد وهو الوارث نقتله لتبقى المزرعة والثمر لنا ),
آيا مىدانيد حال من و حال اين علماى بىعمل بر زبان عيسى ع چيست؟ پس اين داستان را ازعيسى ع بشنويد: (صاحب يک مزرعه انگور، مزرعه را در دست كارگران خويش گذاشت و به جای دوری سفر كرد سپس تصميم گرفت مزرعه را باز ستاند برای همين وكيلهاى خود را فرستاد تا مزرعه و محصولات آن را پس بگيرند ولى كارگران وكيلهايش را به قتل رساندند، سپس فرزند خود را فرستاد و با خود گفت: احترام پسرم را نگه میدارند و مزرعه و محصولات را به او میدهند وليكن آنها وقتى كه فرزندش را ديدند گفتند: اين تنها پسرش و وارث اوست، او را مىكشيم تا مزرعه و محصولاتش براى ما بماند.) انجيل متی: باب ۲۱.
والذين أستولوا على المزرعة هم العلماء غير العاملين وصاحب المزرعة هو الأمام المهدي ع, ووكلائه الذين أرسلهم هم العلماء العاملين الذين قُتلوا وشُردوا , أما أبنه فهو الذي يصرخ بكم,..
کسانى که مزرعه را پس نمیدادند همان علمای بىعمل بودند و صاحب آن مزرعه امام مهدى ع بود و وكيلانى را كه فرستاده بود همان علماى عاملى بودند كه كشته و شهيد شدند، وليكن پسرش همان كسى است كه بر شما فرياد مىزند:..
أفيقوا يا نيام أفيقوا يا موتى أفيقوا ...
اى خفتگان بيدار شويد......
اى مردگان بيدار شويد.......
بيدار شويد.......
( وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاء وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ )
﴿مردگان و زندگان با هم برابر نيستند خداوند پيام خود را به گوش هر كس که بخواهد مىرساند و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفتهاند برسانى .﴾ فاطر : ٢٢.
أفيقوا يا نيام أفيقوا يا موتى فهؤلاء العلماء غير العاملين لأجل دنياهم لأجل دنيا هارون يريدون قتل أو سجن موسى أبن جعفر.
اى خفتگان بيدار شويد.....
اى مردگان بيدار شويد......
اين علماى بىعمل بخاطر دنياى خويش، بهخاطر دنياى هارونالرشيد مىخواهند موسى بن جعفر را زندانى و يا بكشند
أفيقوا يا نيام أفيقوا يا موتى ولا تتبعوهم وتسيروا معهم الى هاوية الجحيم .
اى خفتگان بيدار شويد.....
اى مردگان بيدار شويد ......
و آنها (علمای بى عمل) را تبعيت نكنيد و با آنها در اعماق جهنم نرويد.
أرجعوا الى الله فهو سبحانه في كل ما فعل ويفعل في العراق والعالم يريد من أهل الأرض الأنتباه لعلهم يهتدون الى الحق , قال تعالى ( ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ),
بهسوى خداوند باز گرديد زيرا ذات منزّهاش هر كارى را كه در عراق و در تمام عالم انجام میدهد بهخاطر اين است که اهل زمين به خود بيايند و شايد كه بهسوى حق هدايت شوند خداوند متعال میفرمايد: ﴿فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است، خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد باز گردند.﴾ سوره روم: ٤١
وقال تعالى ( وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ),
و همچنين میفرمايد: ﴿به آنان از عذاب نزديک (عذاب دنيا) پيش از عذاب بزرگ (آخرت) مىچشانيم، شايد باز گردند.﴾ سوره سجده:۲۱.
وقال تعالى ( وَمَا نُرِيهِم مِّنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ),
و همچنين میفرمايد: ﴿ما هيچ آيه به آنان نشان نمىداديم مگر اينكه از ديگرى بزرگتر بود و آنها را به انواع عذاب گرفتار كرديم شايد باز گردند.﴾ سوره زخرف: ٤٨.
وقال تعالى ( وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَى وَصَرَّفْنَا الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ).
وهمچنين میفرمايد: ﴿ما آبادیهايى را كه پيرامون شما بودند نابود ساختيم، و نشانههای خود را بصورتهاى گوناگون بيان کرديم شايد باز گردند.﴾ سوره احقاف: ٢٧.
إرجعوا الى الله ,
إرجعوا الى الحق ,
إرجعوا الى كتاب الله وصاحبه,
فأن في رجوعكم الى الحق خير الدنيا والآخرة والخلاص لكم من العذاب في الدنيا والآخرة , ولا خيار آخر للخلاص , فهذا هو يوم الله الذي ينتصر فيه لأوليائه ( وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ).
بهسوی خدا باز گرديد........
بهسوى حق باز گرديد......
بهسوی كتاب خدا و صاحبش باز گرديد.....
زيرا در بازگشتتان به حق، خير دنيا و آخرت وجود دارد و نجات شما از عذاب در دنيا و آخرت مىباشد و هيچ راه ديگرى براى رهائى وجود ندارد پس اين همان يوم الهى است كه اولياء و دوستانش را در آن پيروز ميگرداند: ﴿او كلمه توحيد را كلمه پايندهاى در نسلهاى بعد از خود قرار داد، شايد بهسوى خدا باز گردند.﴾ سوره زخرف: ٢٨.
قال أمير المؤمنين ع : ( وأنه سيأتي عليكم من بعدي زمان ليس فيه شيء أخفى من الحق ولا أظهر من الباطل ولا أكثر من الكذب على الله ورسوله وليس عند أهل ذلك الزمان سلعة أبور من الكتاب إذا تُلي حق تلاوته ولا أنفق منه إذا حُرّف عن مواضعه ولا في البلاد شيء أنكر من المعروف ولا أعرف من المنكر , فقد نبذ الكتاب حملته وتناساه حفظته فالكتاب يومئذ وأهله طريدان منفيان وصاحبان مصطحبان في طريق واحد لا يأويهما موء , فالكتاب وأهله في ذلك الزمان في الناس وليسا فيهم ومعهم لأن الضلالة لا توافق الهدى وإن أجتمعا , فأجتمع القوم على الفرقة وأفترقوا عن الجماعة , كأنهم أئمة الكتاب وليس الكتاب أمامهم فلم يبقى عندهم منه إلا أسمه ولا يعرفون إلا خطه وزبره ومن قبل ما مثلوا بالصالحين كل مثلة وسموا صدقهم على الله فرية وجعلوا في الحسنة عقوبة السيئة ) .
اميرالمؤمنين ع فرمود: “و بعد از من بر شما زمانى خواهد آمد كه در آن هيچ چيزى پنهانتر از حق و آشكارتر از باطل و بيشتر از دروغ بستن بر خدا و رسولش نخواهد بود، و در نزد اهل آن زمان متاعی بىارزشتر از قرآن اگر تلاوت شود آنگونه که بايد تلاوت شود و پر مشتریتر از آن اگر تحريف شود نخواهی يافت و در سرزمينها چيزى نامأنوستر از معروف (خوبى) و مأنوستر از منكر (بدی) نخواهی يافت. حاملان کتاب، کتاب را پشت سر خود انداختند و حافظان کتاب آنرا فراموش کردند پس در آن زمان، قرآن و اهلش مطرود و کنار گذاشته میشوند و دو رفيقاند که در يک راه با هممسيرند و هيچ پناهگاهی آنها را پناه نمیدهد پس در آن زمان قرآن و اهلش در ميان مردم هستند ولى نه در بين جمعهايشان وهمراهشان، زيرا كه گمراهى و هدايت يکجا جمع نمیشوند، مردم بر فرقهفرقه شدن وکنار گذاشتن جماعت با هم توافق کردند گويى كه آنها امامان كتاب (قرآن) هستند نه اينکه كتاب، امامشان. پس در نزدشان باقى نخواهد ماند از آن (قرآن) جز اسمش و نمىشناسند از آن جز خط و حركاتش را، و از قبل چه بلاهايى که سر بندههای صالح خدا نياوردند و راستگوئیشان را دروغبستن بر خدا ناميدند و برای كار خير پاداش كار شر را قرار دادند.”
أيها المؤمنون هذه أيام الحج فهنيئٌ لكم حجكم سواء منكم من ذهب الى الكعبة أم هو في بيته مصدود , فأنتم الحجيج وإن كنتم في بيوتكم لأن بيت الله في قلوبكم , وإنما جعل الله الحج على الناس ليَعرضوا على قائم آل محمد ولايتهم ونصرتهم , فعلى من سيعرض المعرضون عن قائم آل محمد ولايتهم ونصرتهم.
اى مؤمنان، اين روزها روزهاى حج است حجتان بر شما مبارک باشد فرقى نمیکند كه به كعبه رفته باشيد يا آنكه در خانهتان محبوس باشيد، بدرستیکه حجاج حقيقی شما هستيد هر چند كه در خانه خود باشيد زيرا كه خانه خدا در قلبهاى شماست و بدرستيكه خدا حج را بر مردم واجب کرد تا ولايت و ياریشان را بر قائم آل محمد عرضه کنند پس رویگردانان از قائم آل محمد ، ولايت و ياریشان را بر چه کسى عرضه خواهند كرد؟
الحق أقول لكم إنهم أموات غيرُ أحياء وما يشعرون أيان يبعثون, وأهل الجاهلية كانوا يحجون ( وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاء وَتَصْدِيَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ),
و حق را به شما مىگويم: ﴿آنها مردگان بىجانى هستند كه نمىدانند چه زمانى مبعوث خواهند شد.﴾ (سوره نحل :۲۱.)، اهل جاهليت نيز حج بهجا میآوردند: ﴿نمازشان نزد خانه خدا، چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود، پس بچشيد عذاب الهى را بخاطر كفرتان.﴾ سوره أنفال :۳۵.
وهؤلاء اليوم كأولئك بالأمس ( فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ ),
حال امروزيها نيز مانند ديروزیهاست: ﴿و براى كسانى كه ستم كردند، سهم بزرگى از عذاب مانند سهم يارانشان از اقوام ستمگر پيشين میباشد، بنابراين عجله نكنند.﴾
لقد أنذر الله المعرضين بالعذاب وقد أُعذر من أنذر ( وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ).
بدرستیكه خداوند، رویگردانان از حق را به عذاب هشدار داده است: ﴿اگر مجازات را تا زمان آمدن امت معدوده (٣١٣ نفر اصحاب امام زمان) به تأخير اندازيم، از روى استهزاء مىگويند: چه چيز مانع آن شده است؟ آگاه باشيد، آن روز كه عذاب به سراغشان آيد از آنها باز گردانده نخواهد شد، و هيچ قدرتى مانع آن نخواهد بود، و آنچه را که مسخره مىكردند دامانشان را مىگيرد.﴾ هود :۸.
والحمد لله وحده وحده وحده ...
و سپاس تنها خداوند يگانه را است.
اللهم لك الحمد والمنة اللهم إني لم أكن أدري ما الكتاب ولا الأيمان فعرفتني , اللهم إني كنت ضالاً فهديتني ,
خداوندا تو را سپاس میگويم و تو صاحب منّت بر من میباشى، خداوندا من نمیدانستم کتاب و ايمان چيست و تو آن را به من آموختى، و گمراه بودم پس هدايتم کردی،
اللهم إني كنت ضائعاً فأرشدتني ,
اللهم إني كنت مريضاً فشفيتني ,
اللهم إني كنت عُرياناً فكسوتني ,
اللهم إني كنت جائعاً فأطعمتني ,
اللهم إني كنت عُطشاناً فرويتني ,
اللهم إني كنت عائلاً فأغنيتني ,
اللهم إني كنت يتيماً فآويتني ,
فلا طاقة لي على شكرك , لأني لم أصب خيراً قط إلا منك , ولم يدفع عني أحدٌ سوءاً قط إلا أنت, فلك الحمد كما ينبغي لكرم وجهك , وعز جلالك ,
خداوندا من سر در گم بودم و تو مرا راهنمايى کردی،
خدايا من مريض بودم و تو مرا شفا عنايت کردی،
خدايا من عريان بودم و تو مرا پوشاندی،
خدايا من گرسنه بودم و تو مرا سير کردی،
خدايا من تشنه بودم و تو مرا سيراب کردی،
خدايا من فقير بودم و تو مرا غنى کردی،
خدايا من يتيم بودم و تو مرا پناه دادی.
هرگز طاقت شکر تو را ندارم زيرا من به هــــــيچ خيری نرسيدم مگر بواسطه منّت تو بر من و هـــيچکس از من بدی را دفع نکرد مگر تو، پس سپاس تو را همانگونه که شايسته کرم و عزّت و جلالات است .
اللهم صل على محمد وآل محمد وأفتح مسامع قلبي لذكرك , حتى أعي وحيك , وأتبع أمرك , وأجتنب نهيك ,
خداوندا بر محمد و آل او درود فرست و گوشهای قلبم را برای شنيدن ذکرت باز کن تا زمانيکه وحى تو را درک کنم و اوامرت را انجام و نهیهايت را ترک کنم.
اللهم صل على محمد وآل محمد ولا تصرف عني وجهك , ولا تمنعني فضلك ولا تحرمني عفوك وأجعلني أوالي أوليائك وأعادي أعدائك , أرزقني الرهبة منك و الرغبة إليك والتسليم لأمرك والتصديق بكتابك وأتباع سنة نبيك ص ,
خداوندا بر محمد وآل او درود فرست و نظر رحمتت را از من بر نگردان، و فضل و بخشش خود را از من دريغ مکن و به من توفيق دوستى با دوستانت و دشمنى با دشمنانت را عطا بفرما، و ترس از خود و رغبت بهسويت و تسليم شدن در برابر اوامرت و تصديق کتابت و پيروی از سنت پيغمبرت (ص) را روزی من قرار بده.
اللهم أجعل مسيري عبرا ,
وصمتي تفكرا ,
وكلامي ذكرى ,
وأغفر لي الذنب العظيم وألحقني بآبائي الصالحين ولك الحمد أولاً وآخراً وظاهراً وباطناً ,
خداوندا حرکت کردن مرا سراسر، عبرت گرفتن،
و سکوتم را تفکر ،
و كلامم را ذکر گفتن قرار ده ،
و گناه بزرگم را بر من ببخش و مرا به پدران صالحم ملحق کن و سپاس تو را اولاً وآخراً وظاهراً و باطناً
اللهم وأبلغ سلامي الى رسولك المؤيد المنصور المسدد الحاشر الناشر محمد ص وأعتذر وأستغفر واتوب إليك وأليه من تقصيري في تبليغ الرسالة عن وليك وولده المظلوم محمد بن الحسن صلواتك عليه وعلى آبائه الطاهرين ,
خدايا سلام مرا به بنده فرستادهات جمعکننده و بلندکننده (مردم برای حساب است) وهمچنين مؤيد و پيروز است برسان وعذر مىخواهم و استغفار و توبه مىكنم بهسوی تو و بهسوی او از كوتاهیام در تبليغ رسالت ولیات (حضرت محمد ص) و پسر مظلومش محمد بن الحسن که درود و صلواتت بر او و بر پدران طاهرش باد.
والسلام على المؤمنين والمؤمنات في مشارق الأرض ومغاربها ورحمة الله وبركاته .
و سلام و رحمت و بركات خداوند بر مؤمنين ومؤمنات در مشارق و مغارب زمين.
أحمد الحسن
وصي ورسول الأمام المهدي مكن الله له في الأرض
١٤٢٧هـ.ق
احمد الحسن
وصى وفرستاده امام مهدی
٢٣ ذوالقعدة ١٤٢٧ ه ق