جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامFeb 20, 2022
🌟موضوع: گوشههایی از تاریخچه دعوت و توصیههای معنوی
✨آغاز سخن:
🔶قال تعالی و کذلک مکّنا لیوسف فی الأرض...
🔸خداوند فرمود: بدين گونه در آن سرزمين به يوسف منزلت داديم...
🌻آرشیو تولیدات رسانهای انصار امام مهدی (ع) از صدای یمانی موعود https://t.me/yamani_media https://www.instagram.com/yamani_media1
قال تعالى : وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ .
﴿و اينگونه ما به يوسف در سرزمين قدرت داديم، كه هر جا مىخواست در آن منزل مىگزيد ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم میبخشيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكنيم * اما پاداش آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى داشتند بهتر است.﴾ سوره يوسف: ۵۶-۵۷
أيّها المؤمنون خافوا الله الذي يقدرعلى كل شيء ولا تخافوا من لا يقدرعلى كل شيء بل من لا يقدر على شيء الا بحول الله وقوته ومشيئته سبحانه, انتم في هذه الدنيا سائرون ولابد لكل سائر من الوصول فاحذروا ان يكون وصولكم الى النار واعملوا ان يكون ورودكم الى الجنة.
اى مؤمنان، از خداوندى كه بر همه چيز قادر و تواناست بترسيد و از كسى كه بر هيچ چيزى قادر و توانا نيست نترسيد زيرا او بر هيچ چيزى توانا نيست مگر به حول و قدرت و اراده خداوند سبحان شما در اين دنيا رهگذر هستيد، و هر رهگذرى را ناگزير از مقصد و پايانى است پس برحذر باشيد که مقصد و پايان كار شما آتش باشد و تلاش كنيد كه عاقبت كار شما ورود به بهشت باشد.
ولابد لكل عاقل ان يتحرّى الطريق الذي يوصله الى السلامة حيث لا ينفع الندم بعد انقضاء المدة وتمام العدة.
و بر هر عاقلى واجب است كه راهی را پيدا كند كه او را به سلامتى سوق دهد زيرا بعد از تمام شدن زمان و رهتوشه، ديگر پشيمانى سودى ندارد.
وانتم ايّها المومنون حقا بعد ان عرفتم من الله وليس من احمد الحسن إنكم تسيرون على الصراط المستقيم وتدينون بدين الحق الذي يريده الله سبحانه الذي خلقكم لهذا, للحق الذي عرفتم.
و شما اى مؤمنان حقيقى، بعد از آنكه از خداوند آموختيد و نه از احمد الحسن كه شما در صراط مستقيم و راه راست در حركت هستيد و متدين به دين حقّى هستيد كه خداوند سبحان آنرا مىخواهد و شما را براى آن خلق كرده (براى آن حقى كه شما آنرا شناختهايد)،
إعملوا واعملوا واعملوا حتى ينقطع النفس, فان في العمل نجاتكم فلا خيرفي من يعلم ولايعمل.
عمل كنيد و عمل كنيد و عمل كنيد تا وقتيكه نفس قطع شود زيرا كه نجات شما در عمل كردن است و هيچ خيرى در كسى كه علم دارد ولى عمل نمىكند نيست
بل الحق والحق أقول لكم إن أبليس لعنه الله كان يعلم ولا يعمل فهو من العلماء غيرالعاملين.
و حقّ اين است و حقّ را به شما مىگويم: كه ابليس (لعنهالله) علم داشت ولى عمل نمىكرد پس او از علماى بىعمل بود.
أعملوا بما علمتم وعرفتم من الله سبحانه دون خوف اوحساب لأي شيء مهما كان عظيما في أعين الناس الذين يحسبون الدنيا والمادة ولا يحسبون الله سبحانه.
پس به آن چيزى كه ياد گرفتهايد و از خداوند سبحان آموختهايد، بدون ترس و هر گونه حسابى بر غير خدا، هرچند در نظر مردمی كه به دنيا و ماديات نظر مىکنند و به خداوند هيچ نظرى نمىکنند بزرگ باشد، عمل كنيد.
والحق اقول لكم أطمئنوا أيّها المومنون, سلام عليكم من رب رحيم, سينجيكم الله سبحانه لأنه الكريم الغيور الذي يدافع عن شعبه المؤمن المختار في كل زمان.
و حقّ را به شما مىگويم: مطمئن باشيد اى مؤمنان، (سلام خداوند رحيم بر شما باد) خداوند سبحان شما را نجات خواهد داد زيرا كه او كريم و غيوری است كه به ملت مؤمن انتخابشدهٔ خود در هر زمان كمک مىكند.
والحق أقول لكم أن الأب الغيور يدافع عن أبنائه وأهل بيته فكيف لايدافع الرب سبحانه عن شعبه الذي أختاره.
و حق را به شما مىگويد: كه پدر غيور از اولادش واهلبيتش دفاع مىكند، پس چگونه خداوند سبحان از امتى كه انتخاب كرده است دفاع نخواهد كرد؟
نعم أنتم اخترتم أن تنصروا الله وهو سبحانه قبلكم لنصرة دينه لأنه الكريم الذي يعطي الكثير بالقليل ، فاعملوا واعملوا واعملوا فأنه سباق الى الجنة وطوبى للفائزين الذين تكتب أسماؤهم في سجل الحياة الأبدية.
بله، شما خواستيد كه خداوند سبحان را يارى کنيد و او نيز شما را براى نصرت و يارى دين خود قبول كرد زيرا كه او كريمى است كه جزای بسيار را براى عمل اندک عطا مىكند، پس عمل كنيد وعمل كنيد و عمل كنيد زيرا عمل مسابقهاى به سوى بهشت است و خوشا به حال بندگان، كسانى كه نامشان در صفحهٔ زندگى ابدى درج خواهد شد
كنت دائما ومنذ البداية أقول إن الهداية من الله وليست من أحمد الحسن, فمن يهديه الله سبحانه تزول الجبال ولا يزول لأنه طلب الحق من الحق وعرف الله بالله وأتبع ولي الله بالله. وأما الآن بعد ان عرفتم الحق اقول لكم لاتكونوا انصار احمد الحسن العبد الذي يموت والذي لايقدر على شيء بل كونوا انصار الحي الذي لايموت والذي يقدر على كل شيء , كونوا انصار الله لانه الكريم الذي يعطي نفسه لمن ينصره حقا.
هميشه و از ابتدا مىگفتم: كه هدايت از خداوند است و نه از سيد احمد الحسن. پس هر كسى كه خداوند سبحان او را هدايت کند، كوهها به لرزش مىافتند ولى استوار باقى مىماند زيرا كه او حق را از حق طلب كرده است و خدا را به خدا شناخته است و ولى خدا را بهخاطر خدا پيروى كرده است و ليكن حال بعد از اينكه حق را شناختيد به شما مىگويم: كه انصار و ياران سيد احمد الحسن نباشيد اين بندهاى كه مىميرد و بر هيچ چيزى توانايى ندارد، بلكه انصار آن زندهاى باشيد كه نمىميرد و بر انجام همه چيز قادر است، انصار خدا باشيد زيرا كه او كريمى است كه خود را جزای كسى كه او را به حق يارى مىكند قرار مىدهد .
الناس يقولون نحن انصار فلان وانصار فلان اما انتم فقولوا نحن انصار الله .
مردم مىگويند ما انصار فلان و ياران فلان هستيم ولى شما بگوئيد: كه ما ياریدهندگان خدا هستيم.
أنا العبد المسكين ارى أنكم جميعاً خير مني وارى اني لست اهلاً حتى ان اكون خادماً لمن أمنوا بكلمات الله وعملوا بكلمات الله وصبروا على الاذى والأضطهاد والتكذيب في ذات الله, وانا اتشرف واتبرك بتراب تطئه اقدام انصار الله حقا,
من بنده مسكين (بيچاره) همه شما را بهتر و برتر ازخود مىبينم، و اما كسانى كه به كلمات خداوند ايمان آوردهاند و به آن عمل میكنند و بر آزار و اذيت دشمنان صبر و بهخاطر خدا و در راه او تکذيب میشوند من خود را حتى در مقام خادم آنها نيز نمىبينم ومن تشرّف و تبرّک پيدا میکنم به خاک زير پاى ياران حقيقی خداوند.
انا ارى نفسي وعيالي شيئا قليلا اقدمه بين يدي حبيبي سبحانه, أما المال فانا لا أرى انه شيء ذو بال او قيمة حتى أقول انه شيء قليل أقدمه بين يدي الله سبحانه.
من خود و خانوادهام را متاع بسيار ناچيزی مىبينم كه در مقابل محبوب منزّه و بلندمرتبهام تقديم كنم و اما مال را که اصلاً چيز دارای ارزش و قيمت نمىبينم كه حتى بگويم متاع ناچيزى است كه در برابر پروردگار سبحان تقديم كنم.
كنت ولاأزال انتظر الموت ليلاً ونهاراً, لان فيه فراق اعداء الله ولقاء احباء الله محمداً واله والانبياء والاوصياء, فسبحان الله لم اجد الموت فاراً إلا ممن طلبه ووجدته يطلب الفارين منه طلباً حثيثا.
هر شبانه روز منتظر مرگ بوده و هستم زيرا كه نتيجه آن، دورى از دشمنان خدا و ديدار دوستداران خدا، محمد و آل محمد (ع) وانبياء و اوصياء است. ولى سبحان الله، مرگ را فرارى ديدم از كسانى كه او را طلب مىكنند و او را ديدم که بهشدت در پی آنانى است كه از او فرار مىكنند.
كنت ولاازال احب الوحدة واستوحش من الناس واستأنس بالله سبحانه, والله يعلم كم يثقل علي التواجد بين الناس الا إن كان الأمر بالمعروف أو النهي عن المنكر او أرشادهم وتوجيههم الى الله وتذكيرهم به سبحانه وتبشيرهم بالجنه وأنذارهم من النار, بل ويثقل علي التواجد بين الاخوه المؤمنين بالخصوص, لأنهم يجعلون لي تقديراً ومقاماً خاصاً بينهم وانا لا اجد نفسي اهلاً لذلك , كما واخاف اشد الخوف من الله سبحانه ان يحاسبني او يعاتبني على ذلك تقدير الخاص منهم.
هميشه و تا به حال تنهائى را دوست میداشتم و از مردم کناره مىگرفتم و با خداوند سبحان، انس مىگرفتم و خداوند ميداند كه چقدر آمدنم در بين مردم بر من سنگينى مىكند مگر اينكه براى امر به معروف و نهى از منكر و يا ارشاد و توجه دادنشان بسوى خداوند و تفكرشان به خداوند سبحان و بشارتشان به بهشت و هشدارشان از آتش باشد بلكه حضورم بخصوص در بين مؤمنين بر من سنگينى مىكند زيرا آنها برايم ارزش و احترام خاصى در نزدشان قائل میشوند و من خود را لايق آن نمىبينم همانگونه كه بشدت از خداوند سبحان مىترسم كه مرا بخاطر اين ارزش و احترام خاصى كه برايم قائل هستند محاسبه يا مؤاخذه كند.
الحق اقول لكم إني لم اطلب لنفسي البيعة ابتداءً, بل ان ما حصل في عهد الطاغية صدام هو ان جماعةً من طلبة الحوزة العلمية في النجف الاشرف قرروا مبايعتي على أنّي رسول من الامام المهدي بعد ان حصلت معهم رؤى وكشف ومعجزات, ثم هم قاموا بطلب البيعة لي من بقية طلبة الحوزة العلمية في النجف, والله يعلم وهم يعلمون ذلك , وهذه كانت البيعة الاولى , ثم ارتد الناس الا القليل ممن وفى بعهد الله سبحانه ,
و حق را به شما مىگويم: كه من در ابتدا بيعت را براى خود نخواستم بلكه در زمان صدام طغيانگر گروهى از افراد در حوزه علميه نجف اشرف براى بيعت با من بعنوان اينکه من فرستادهای از سوی حضرت مهدى ع هستم عزم خود را جزم کردند بعد از آنكه براى آنها رؤيا و مكاشفه و معجزه اتفاق افتاد. سپس آنها براى طلب بيعت با من از بقيه طلبههاى حوزه علميه در نجف برخاستند.
خداوند مىداند و آنها نيز مىدانند و اين اولين بيعت بود. سپس بيعت را شکستند مگر اندكى از آنها كه به عهد خداوند سبحان وفا كردند.
وامسى من ارتدوا يقولون ان الرؤى والكشف من الجن والمعجزات سحرا, وكانوا يقولون الصادق الامين وامسوا يقولون ساحراً كذابا , وعدت الى داري وسكنت ما سكن الليل والنهار مستأنساً بحبيبي سبحانه راضياً بقضائه وقدره صابراً موقناً ان الله لايضيع اجر المحسنين.
و آنانى كه عهد را شکستند مىگفتند: رؤيا و مكاشفه از جن است و معجزه، سحر است. و تا ديروز مرا صادقالامين (راستگوی امانتدار) میخواندند و امروز مرا (ساحر کذاب) ساحر و دروغگو میخوانند پس به خانه خويش باز گشتم و امر خود را به خداوند سپردم و به محبوبم، خداوند سبحان پناه بردم راضى به قضا و قدر او بودم و صبور و مطمئن از اينكه خداوند پاداش نيکوكاران را ضايع نمىكند.
ثم شاء الله بعد سقوط الطاغية ان يقوم القليل الذين وفوا بعهد الله بدعوة الناس من جديد دون ان اكون قد ارشدتهم او دعوتهم لهذا بل لم اكن قد التقيت بهم اصلا، ثم جاءوا وجددوا لي البيعه واخرجوني من داري , وهذه كانت البيعه الثانيه , وقد اتسعت الدعوة وانتشرت واصبح عدد المؤمنين كبير , ثم حصلت ردة حيدر مشتت وجماعته فلم يبقى على عهد الله الا القليل ممن وفى وعدت الى الدار مرة اخرى مستأنسا بحبيبي سبحانه صابرا على كريم بلائه ولم أدع احداًُ ليبايعني.
سپس خداوند خواست كه بعد از سقوط صدام طغيانگر اندک افرادى كه به عهد خداوند وفا كرده بودند مردم را به بيعت با من دعوت کردند بدون هيچگونه ارشاد يا دعوتى از طرف من بلكه من اصلاً آنها را نديده بودم. سپس آمدند و با من تجديد بيعت كردند و مرا از خانهام خارج كردند و اين دومين بيعت بود. و اين دعوت توسعه يافت و منتشر شد و تعداد مؤمنين افزايش يافت. سپس ارتداد حيدر مشتّت و افرادش حاصل شد و بهجز عدهٔ اندكى كه بر عهد خداوند وفادار بودند کسى باقى نماند وسپس به خانهام باز گشتم و به محبوبم پناه بردم و بر بلا صبر كردم و كسى را براى بيعت با خويش دعوت نكردم
ولكن شاء الله ان يأتيني اولئك الذين طهرهم الله بولاء ال محمد واختارهم قبل ان تخلق الدنيا لنصرة قائم ال محمد ويجدّدوا البيعة , وهذه كانت البيعة الثالثة ، بعد ان ضربت على قرني مرتين فالحمد لله الذي جعل لي شبهاً بذي القرنين وجعل لي شبهاً بعلي امير المؤمنين والحمد لله الذي لم يجعلني اطلب الامامه بل جعل الامامة تطلبني، والحمد لله الذي لم يهني بطلب الدنيا بل جعل الدنيا تطلبني,
و ليكن خداوند خواست كه آنهائى كه خداوند به ولاى آل محمد (ع) طاهرشان كرده و آنها را براى يارى قائم آل محمد (ع) (قبل از اينكه دنيا خلق شود (انتخاب كرده است بيایند وتجديد بيعت كنند و اين سومين بيعت بود. بعد از اينكه دو بار بر فرق سرم کوبيدند، پس خدا را شكر كه در من، وجه تشابهی از ذوالقرنين وعلى ابن ابیطالب اميرالمؤمنين ع قرار داد و خدا را شكر كه نخواست من امامت را طلب كنم، بلكه خواست كه امامت مرا طلب كند و خدا را شكر كه مرا در طلب دنيا قرار نداد بلكه خواست كه دنيا مرا طلب كند.
فو الله ماطلبت ملكاً ولا حكماً ولا مقاماً ولا منصباً ولا طاعة الناس لي وانصياعهم لامري الا بامر الله سبحانه وامر الامام المهدي عليه السلام, ولولا قيام الحجه عليّ بحظور الناصر لي لألقيت حبلها على غاربها, ووالله ان الدنيا عندي كما ارانيها الله سبحانه وكما وصفها ابي علي ابن ابي طالب (ع) (عراق خنزير في يد مجذوم ).
پس به خدا سوگند که ملک و حكومت و مقام و منصب و اطاعت کردن مردم از من و گوش به فرمانى ايشان از خود را طلب نکردم مگر به امر خداوند سبحان و امر امام مهدى ع و اگر به خاطر اقامه حجت بر حضور انصار و يارانم نبود، طناب آنرا به كشتيش مىانداختم. پس به خدا كه دنيا نزد من (همانگونه که خداوند متعال آنرا به من نشان داده است) و همانگونه كه پدرم على ابن ابىطالب (ع) او را وصف كرده: آنرا عرق خوكى در دست بيمار جذامى میبينم.
طوبى لكم أيها المؤمنون يامن تقرون حاكمية الله وملكه وتنصيبه سبحانه, وأما اولئك الذين نقضوا دين الله ونقضوا حاكمية الله سبحانه ونقضوا التنصيب الالهي من علماء السوء ومن تابعهم, فأقول لهم اعملوا ما تشاؤن انكم للوارث تمهدون شئتم ام ابيتم وستخسرون الدنيا والاخره وذلك هو الخسران المبين, وها انتم تلمسون خسارتكم في الدنيا يوماً بعد يوم ويتأكد لكم سوء حساباتكم وتقديركم حيث حسبتم كل شئ إلا الله فما أخفه في ميزانكم وتقديركم (وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).
خوشا بهحالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و ملک و عزل و نصبش اقرار داريد و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بد كار و كسانى كه از آنها پيروى میکنند پس به آنها مىگويم: هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را برای وارثان بهجا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد و دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مىكنيد و بدی حساب و تقديراتتان اين امر را به شما تاكيد مىكند از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بىارزش است: ﴿خدا را آن گونه که بايد بشناسند، نشناختند.﴾ سوره حج :۷۴