ولایت مُقدّم است یا برائت؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
در روایات اهل بیت(ع) آمده است که بهترین اعمال (ولایت و برائت) است؛ یعنی پیروی و دوست داشتن اولیای الهی که همان انبیا و اوصیا میباشند و دشمنی با دشمنان خدا که دشمنان اولیای الهی و شیعیان آنها میباشند. حال، کدام عمل مقدّم است: ولایت یا برائت؟
پاسخ:
برائت بر ولایت تقدّم دارد؛ بلکه ولایت جز با برائت محقق نمیشود. حق تعالی میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ)(1)
(هدايت از گمراهی مشخص شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدای ايمان آورد، به چنان رشتهی استواری چنگ زده که گسستنش نباشد).
بنابراین خداوند سبحان و متعال، کفر به طاغوت را بر ایمان به خداوند مقدّم داشته است، و کفر به طاغوت یعنی برائت از دشمنان خدا و ایمان به خدا یعنی تولّی و دوست داشتن اولیای الله میباشد.
پس ایمان به خداوند سبحان و متعال و تولّی و دوست داشتن اولیای الله به واقع محقق نمیشود مگر پس از برائت جستن از دشمنان خدا و دشمنان اولیای الله. در انتهای سورهی مجادله خداوند سبحان و متعال بر این معنا تاکید مینماید و به این مضمون میفرماید: آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند را نمیبینی که با کسانی که با خدا و پیامبرش و ائمه سر دشمنی و عناد دارند، دوستی کنند؛ حتی اگر این معاند از نظر خویشاوندی، از نزدیکترین افراد به آنها باشد. حق تعالی میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(2)
(نمیيابی مردمی را که به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، ولی با کسانی که با خدا و پيامبرش مخالفت میورزند دوستی کنند، هر چند آن مخالفان، پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيلهی آنها باشند خدا بر دلشان ايمان رقم زده و با روحی از خود، ياريشان کرده و آنها را به بهشتهايی که در آن نهرها جاری است درآوَرَد و در آنجا جاودانه باشند. خدا از آنها خوشنود است و آنان نيز از خدا خوشنودند. اينان حزب خدايند، آگاه باش که حزب خدا، رستگارانند).
این همان راه و رسم خودِ اولیای الهی است. آنها ابتدا از طاغوت تبرّی میجویند تا نشان دهند که برائت از طاغوت بر ایمان و تسلیم به خداوند سبحان و متعال متقدّم است و پیش از آن میآید، وگرنه چطور ممکن است انسان به خداوند سبحان و متعال ایمان داشته باشد و در عین حال با طواغیت مداهنه و سازش کند یا آنها را دوست بدارد، یا با کسی که مخالف خدا و رسولش است، مداهنه و سازش نمایند و با آنها باب دوستی گشاید؛ حتی اگر این مخالف از نزدیکان و عشیرهاش باشد.
این حضرت یوسف(ع) است که بر این معنا تاکید میورزد و برائت را بر ولایت مقدّم میشمارد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ * وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِـي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ)(3)
(من کیش و آیین مردمی را که به خدای يکتا ايمان ندارند و به روز قيامت کافرند، ترک کردهام * من پيرو کيش پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب هستم و ما را نَسِزد که هيچ چيز را شريک خدا قرار دهيم. اين فضيلتی است که خدا بر ما و بر مردم ديگر ارزانی داشته است ولی بيشتر مردم ناسپاساند).
منابع:
1- بقره: 256.
2- مجادله: 22.
3- یوسف: 37 و 38.
متشابهات ج 3
www.almahdyoon.co