جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاممعنای این سخن امام علی(ع) چیست؟
«اگر پرده از برابرم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نگردد».
پاسخ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
گمان برده نشود امیرالمؤمنین (ع)از حجابهای ملکوتی سخن میگوید! چطور چنین چیزی ممکن است درحالیکه او در گورستانهای کوفه حرکت میکرد و با مردگان سخن میگفت و متوجّه حبهی عرنی شد درحالیکه به او چنین معنایی را میفرماید: «ای حبه، اگر پرده از برابرت برداشته شود آنها را میبینی که حلقهوار با یکدیگر صحبت میکنند».(1)
امیرالمؤمنین (ع)از پردههایی که لاهوت را از او محجوب ساخته است سخن میگوید، از حجابهایی سخن میراند که اگر برای علی(ع) کنار زده شود، علی(ع) باقی نمیماند، و حتی چیزی جز خدای واحد قهار باقی نمیماند. امیرالمؤمنین(ع) باقی ماندن این حجاب را گناهی بزرگ به شمار میآورد و میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا»(2)
(پروردگارا! با گرایشم به خواهش نفسم، بر خود ستم کردم. پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری).
و حتی قرآن آن را گناهی ملازم انسان میداند که جز با فتح مبین و فنا شدنش در لحظاتی و بازگشت او در لحظاتی دیگر از او جدا نمیگردد؛ تا انسان بودن انسان و عبودیت مخلوق برجای بماند. خدای تعالی میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ)(3)
(ما برای تو پيروزی نمايانی را مقدر کردهايم * تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد برایت بيامرزد).
گناه در اینجا همان «من» یا شائبهی ظلمت و عدمی است که از بنده جدا نمیشود و محمد(ص) به خاطر این فتح، به نوسان درمیآید: برای ساعتی محمد(ص) باقی نمیماند و فقط خدای واحد قهار بر جای میماند؛ و ساعتی دیگر محمد(ص) به عبد اول و نور اول و عقل اول و پیروز در مسابقه که سلام و صلوات خداوند بر او باد، بازمیگردد. از آنجا که علی (ع)باب محمد (ص) است و محمد(ص) صاحب فتح المبین، و در لحظاتی از او هیچ اسمی و هیچ رسمی بر جای نمیماند مگر خداوند واحد قهار، باب یا علی (ع)سرگشته و ممسوس به ذات خداوند و در مقام صاحب فتح مبین میگردد و از همینرو میفرماید: «اگر پرده از برابرم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نگردد».(4)
منابع:
(1)- از حبهی عرنی روایت شده است: با امیر مؤمنان به سوی پشت کوفه خارج شدیم. امیرالمؤمنین (ع)در پشت کوفه در وادی السلام ایستاد و گویی با کسانی سخن میگفت. من نیز با او ایستادم تا خسته شدم. پس نشستم تا اینکه ملول شدم. دوباره برخاستم و دوباره مثل مرتبهی اول خسته شدم. سپس نشستم و ملول شدم. سپس ایستادم و ردایم را جمع کردم و گفتم: ای امیر مؤمنان! من بر شما از ایستادن زیاد نگرانم، ساعتی استراحت کن! و ردایم را بر زمین پهن کردم تا بنشیند. فرمودند: «ای حبّه، آنچه دیدی نبود مگر سخن گفتن و انس گرفتن با مؤمن». گفتم: ای امیرالمؤمنین! آنها نیز چنین هستند؟ فرمود: «آری، اگر آنچه من میبینم برای تو هم کشف میشد، میدیدی که مؤمنان حلقهوار نشسته با هم سخن میگویند». عرض کردم: اجسادند یا ارواح؟ فرمودند: «ارواح، و مؤمنی در جایی از زمین نمیمیرد مگر اینکه به روحش گفته میشود: به وادی السلام ملحق شو، که وادی السلام قطعهای از بهشت عدن است». بحار الانوار: ج 97 ص 234.
(2)- مقطعی از مناجات شعبانیه امیرالمؤمنین(ع) . بحار الانوار: ج 91 ص 97.
(3)- فتح: 1 و 2.
(4)- مناقب ابن شهر آشوب: ج 1 ص 317.
متشابهات ج 1
www.almahdyoon.co