چگونه ابراهیم میگوید ستاره، ماه و خورشید پروردگار من است؟
چگونه سزاوار است که پیامبری از پیامبران اولو العزم همانند ابراهیم (ع)، ستاره، ماه یا خورشید را پروردگار خود بخواند؟!
پاسخ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
کسیکه گمان کند این سخن در عالم شهادت یعنی در این دنیا از ابراهیم(ع) حاصل شده، دچار پندار و توهّم است، هرچند ممکن است ابراهیم (ع)آن را در زندگی این دنیا تکرار کرده باشد؛ به جهت نکوهش قومش که این ستارگان یا ارواح حرکت دهندهشان را میپرستیدند.(1)
واقعیت آن است که انوار قدسیِ محمد و آل محمد، صاحبان عقلهای کامل از انبیای بزرگوار و ملائکهی کرام را حیرتزده کرده است(2) تا حدّی که گمان بردند ایشان (ع) خدای دانای سبحان میباشند.(3)
هنگامیکه ملکوت آسمانها برای ابراهیم(ع) گشوده شد، و نور قائم (ع)را دید گفت: این پروردگار من است، و هنگامیکه نور علی (ع)را دید گفت: این پروردگار من است، و هنگامیکه نور محمد (ص) را دید گفت: این پروردگار من است. ابراهیم (ع)نتوانست بفهمد که اینها بندگاناند، مگر پس از آنکه حقایق آنها برایش کشف شد(4)
و اُفول آنها و غیبتشان از ذات الهی و بازگشتشان به منیّت در لحظههایی، نمودار گشت. فقط در آن هنگام بود که به آنکه آسمانها را پدیدار ساخته است روی آورد و آنگاه دانست که ایشان(ع) «مخلوقات خداوند هستند و خلق پس از خلقت ایشان میباشد»، همانطور که در حدیث از ایشان (ع) روایت شده است. (5)
ابراهیم (ع)را عذری است. در دعای ایام رجب از امام مهدی(ع) در توصیف محمد و آل محمد (ع) چنین وارد شده است: «میان تو و آنها جدایی نیست؛ جز اینکه آنان بنده و مخلوق تو هستند».(6) پس منزّه است پروردگارت، پروردگارِ عزت، از هر آنچه به وصفش میگویند، و سلام بر محمد و خاندان طاهر او، و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.
خداوند متعال میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ * فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الليْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ(7) * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـذَا رَبِّي هَـذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)(8)
(و اینچنین ملکوت آسمانها و زمين را به ابراهیم نشان داديم تا از اهل يقين گردد * چون شب او را فرو گرفت، ستارهای ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فروشوندگان را دوست ندارم. * آنگاه ماه را ديد که طلوع میکند، گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود. * و چون خورشيد را ديد که طلوع میکند، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگتر است و چون فرو شد، گفت: ای قوم من، من از آنچه شريک خدايش میدانيد بيزارم).
تفسیر سخن ابراهیم به اینکه در این زندگانی دنیا و در عالم شهادت و برای احتجاج بر پرستشکنندگان ستارگان یا بندگان خورشید به طور خاص بوده است، با آنچه پیشتر گفته شد منافاتی ندارد. همانطور که در روایت وارد شده در تفسیر این آیه اشاره دارد به اینکه ماجرا در همین زندگی دنیوی بوده است؛ تفسیری که از امام رضا (ع)روایت شده است برای احتجاج بر مأمون عباسی (لعنت الله علیه) بوده مبنی بر اینکه پیامبران معصوم میباشند. اگر امام(ع) دربارهی ملکوت سخن میگفت، مأمون عباسی کجا میتوانست سخن امام را بفهمد و دریابد؟! علاوه بر این، مأمونِ ستیزهجو، جدلپیشه بود و میخواست با این پرسش بر امام احتجاج کند و قصد وی فهمیدن مطلب نبود. درضمن اگر به امام رضا(ع) میگفت بیشتر بفرماید، امام رضا(ع) بیشتر سخن میفرمود.
علاوه بر این، سبْک و سیاق قرآن دلالت دارد بر اینکه دیدن ستاره، ماه و خورشید توسط ابراهیم (ع)، رؤیتی ملکوتی بوده است؛ سخن در این خصوص پس از سخن در مورد نشان دادن ملکوت آسمانها به ابراهیم(ع) آمده است.
در تفسیر قمی آمده است: گفت: از امام صادق(ع) دربارهی سخن ابراهیم که به غیر خدا گفت «هذا ربّی» پرسیدند؛ آیا او با این گفته مشرک شد؟ فرمود: «هرکس امروز چنین بگوید مشرک است ولی از ابراهیم شرکی سر نزده است؛ چرا که ابراهیم در جستوجوی پروردگارش بوده است، ولی بیان این جمله از دیگری، شرک محسوب میشود».(9)
و نیز چون شأن ما را باعظمت دیدند برای اینكه فرشتگان بدانند هیچ خداوندی جز الله نیست و ما بندگان کوچکی هستیم و ما آفریدگار نیستیم که به همراه او یا به غیر از او پرستیده شویم، به تهلیل آن حضرت پرداختیم. وقتی فرشتگان چنین دیدند آنان نیز به گفتن لا اله الا الله مبادرت ورزیدند. و نیز وقتی عظمت و موقعیت و جایگاه ما را مشاهده كردند جهت آگاه نمودن ایشان از اینكه حق تعالی بزرگتر از هر چیزی است و عظمت و جایگاه و موقعیت ما صرفاً به واسطهی او است به تكبیر پرداخته، حضرتش را به بزرگی یاد نمودیم. و چون عزّت و قوت ما را مشاهده كردند....». علل الشرایع: ج 1 ص 5.
4- پوشیده نیست که شناخت ابراهیم از ایشان که صلوت پروردگارم بر آنها باد، با توجّه به ظرفیت خودش بود نه اینکه او حقیقت کامل آنها را درک کرده باشد. آیا پس از این سخن رسول خدا(ص) به علی (ع): «ای علی! خدا را جز من و تو نشناخت و مرا جز خدا و تو نشناخت و تو را جز من و خدا نشناخت» (مستدرک سفینة البحار نمازی: ج 7 ص 182) آیا مجالی برای شک و توهّم باقی میماند که ابراهیم(ع) تمام حقیقت آنها را شناخته باشد؟!
5- در لمعة البیضا تبریزی انصاری ص 64 آمده است: از پیامبر(ص) روایت شده است: «من و علی نوری در پیشگاه حضرت رحمن چهل هزار سال پیش از اینکه عرشش را بیافریند بودیم ـو در روایت عوالم: چهل هزار سال پیش از آدمـ و ما پیوسته در نور بودیم تا در هشتاد هزار سال به حضور عظمت رسیدیم. سپس خداوند خلایق را از نور ما آفرید. پس ما مخلوقات خداوند هستیم و تمام خلق، مخلوق ما» و در حدیثی دیگر: «و خلق پس از خلقت ما».
6- بحار الانوار: ج 95 ص 393.
7- چقدر قبیح و زشت است سخن برخی به جهت رد کردن سخن سید احمدالحسن (ع)در خصوص این آیه که: چگونه منظور از این اجرام و ستارگان محمد(ص) و علی و قائم میباشد و آیا معقول است ابراهیم در خصوص سادات و سروران خلق بگوید: آنها را دوست ندارم؟! پاسخ: پیامبر خدا حضرت ابراهیم (ع)در جستوجوی خدای کامل حاضری که غیبت نمیکند بود و هنگامیکه آن ستارگان را دید و افول آنها را ملاحظه نمود، گفت: من افولکنندگان را دوست ندارم؛ یعنی دوست ندارم پروردگاری که غایب میشود را عبادت کنم؛ چرا که افول و غایب شدن از صفات مخلوقات نیازمند میباشد.
8- انعام: 75 تا 78.
9- تفسیر قمی: ج 1 ص 206.
10- - تفسیر عیاشی: ج 1 ص 364 ح 38.
11- مختصر بصائر الدرجات: ص 26.
متشابهات ج 1
www.almahdyoon.co