نام کتاب : العِجْــل (گوساله)تاریخ انتشار : ۲۰۰۱ میلادی
پیشگفتار انصار امام مهدی ع
دعوت الهی لاجَرَم با فریادی بلند و رسا قرین میباشد: صدای ویران ساختن و از نو بنا کردن، گفتار و عمل. ناگزیر دعوتکنندهای باید به آن اقدام کند؛ اقدام به نابود کردن و علیه نیروهای گمراهی، باید گوساله را از بُن برکند. از همین رو از دعوت پنهانی جنبش انصار امام مهدی ـیعنی جنبش یاریگر آل محمد و یمانی آنها سید احمد الحسن عـ انتظاری جز حرکت در جهت نابود کردن گوساله نمیرود؛ تا پس از آن، جامعه به جادهی حق و ثواب بازگردد.
قال تعالى: ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ﴾ ([1]).
خداوند متعال میفرماید: «(پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدای ايمان آورد)»[2].
به این جهت سید ع اقدام به نوشتن کتاب «گوساله» نمود و از همین رو، از اولین انتشارات انصار امام مهدی ع محسوب میگردد؛ این فراخوانی به سوی این جامعهای است که به طور کامل از محمد و آل محمد ع رویگردان شدهاند؛ مردی که شب و روز آنها را دعوت میکند، آشکارا و پنهان تا عذر و بهانهای برایشان باقی نماند.
این کتاب را سید ع در دوران پنهانی دعوت با دستخط شریفشان بین طلاب نجف اشرف منتشر نمودند؛ چرا که ناشران از منتشر کردن آن سرباز زدند؛ چرا که شاخصهی آن از بُن برکندن گوساله بود، به هر شکل و در هر کجا؛ چه در بین حکام فرعونی فاجر و گناهکار و یا فقهای خائن دین.
خواننده میتواند رخداد بزرگی را در این کتاب درک کند ـیعنی اینکه سید از سوی امام مهدی ع ارسال شده استـ آنجا که سید در پایان مقدمه نشانهای را به میان میکشد؛ آنجا که تحصُّن و سپس آیهای از قرآن کریم را یادآور میشود و میفرماید:
«(به صاحب ملک و ملکوت پناه میجویم و به دامان صاحب قدرت و جبروت چنگ میزنم و از صاحب عزّت و لاهوت یاری میجویم، از هرآنچه از آن میترسم و دوری میجویم، و یاری میجویم از محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن و محمدع و حمد و ستایش تنها از آنِ خداوند یگانه است)».
بسم الله الرحمن الرحیم «(و آنگاه که پروردگارت موسی را ندا داد: ای موسی، به سوی آن مردم ستمکار برو * قوم فرعون. آيا نمیخواهند پرهيزگار شوند؟ * گفت: ای پروردگار من، میترسم دروغگويم خوانند * و دل من تنگ گردد و زبانم گشاده نشود. هارون را پيام بفرست * و بر من به گناهی ادعايی دارند، میترسم که مرا بکشند * گفت: هرگز. آيات مرا هر دو نزد آنها ببريد، ما نيز با شما هستيم و گوش فرامیدهيم)»[4].
ای کسانی که به ولایت علی بن ابی طالب و فرزندانش ع فرامیخوانید، حقّ علی بن ابی طالب را با چه چیزی شناختید؟!
به خویشتنتان رجوع کنید و به دلایلی که با آنها بر اهل سنت احتجاج میکنید، بنگرید. آیا اینها دقیقاً همان مواردی نیست که احمد الحسن ع برافراشته است؟!
این مرد حقّی بس سترگ دارد، به احادیثی که در این خصوص صحبت میکنند بنگرید؛ از جمله حدیث اصبغ بن نباته در گفت و گویش با امیرالمؤمنین ع که در حال صحبت دربارهی این شخصیت میباشند تا او جان مطلب را میگیرد و آن را در ذهنش میسپارد؛ در برابر حدیث سکوت پیشه میکنم تا در آن نیک، اندیشه کنید که شما روز قیامت در برابر آن پرسیده خواهید شد.
از اصبغ بن نباته روایت شده است: خدمت امیرالمؤمنین علی ع آمدم، دیدم ایشان چوبی در دست گرفته است و متفکرانه به زمین میزند. به ایشان عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! چه شده که شما را میبینم متفکرانه سر چوب را بر زمین میزنید؟ آیا به این زمین علاقهای دارید؟ حضرت فرمود: «خیر، به خدا قسم هیچ وقت رغبتی به زمین و دنیا نداشتهام، لکن در مورد مولودی فکر میکنم که از نسل فرزند یازدهم از فرزندانم میباشد، او همان مهدی است که زمین را پر از عدل و داد میکند چنان که از ظلم و جور پر شده است. حیرت و غیبتی برای او پیش میآید که در آن بعضی اقوام گمراه و بعضی دیگر هدایت میشوند».عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! حیرت و غیبت چه مدت خواهد بود؟ حضرت فرمود: «شش روز یا شش ماه یا شش سال». عرض کردم: آیا واقعاً این واقعه صورت میگیرد؟ فرمود: «آری، گویی او خلق شده است». عرض کردم: آیا من آن زمان را درک خواهم کرد؟ فرمود: «ای اصبغ! تو را با این امر چه کار؟ آنها نیکان این امّتند همراه با نیکان این عترت». عرض کردم: بعد از آن چه میشود؟ فرمود: «پس از آن، هر چه خدا خواهد میشود؛ زیرا خدا بداءها، ارادهها و غایات و پایانهایی دارد (هر طور که خدای تعالی بخواهد عمل میکند)»[6].
[1]- البقرة :256.
[2] - بقره: 256.
[3]- الشعراء :10 ـ 15.
[4] - شعرا: 10 تا 15.
[5]- الكافي: ج1 ص338.
[6] - کافی: ج 1 ص 338.
پس به رشد و هدایت خویش بازگردید و اندیشه کنید که ساعتی تفکر، برتر از هزار سال عبادت است.
در چه اندیشهای هستید و به کجا رهسپار؟ فردا در قیامت صغرا در میدانِ عرضه بر امام مهدی ع چگونه خواهید بود و چه پاسخی برایش خواهید داشت؟ هنگام حضور در برابر حسابرسِ مراقب در معرکهی قیامت کبری، چگونه خواهد بود و چه دلیلی خواهید داشت؟! آیا خواهید گفت، سخن اهل بیت در مورد او به شما نرسیده بود؟! یا خواهید گفت ایشان ع او را توصیف نکرده و یا به اسم نخوانده بودند؟! یا اینکه او به سوی کتاب خداوند و سنت پاکان از اهل بیت ع فرانخوانده بود؟! یا خواهید گفت او رسالت را به تمامی ابلاغ نکرده و شما را از وجود خودش باخبر نساخته بود؟!
پس از این سخن امروز ایشان، به چه چیز عذرتراشی میکنید: «به خدا سوگند اگر نبود که خداوند بر مؤمنان انکار منکر را نوشته است و اگر نبود که من بر بسیاری حقایق که جگرم را به درد میآورد آگاه شدهام، چه در مورد حاکمان مفسد یا علمای فاسد بیعملـ«(اگر از حال ایشان آگاه میشدی گريزان بازمیگشتی و از آنها سخت میترسيدی)»[2] ـ افسارش را بر پشتش میافکندم. من این رویارویی دایمی را برگزیدم، با هزاران ترکیب تسلیحاتی شامل تمام انواع اسلحههای مادی، نظامی و تبلیغاتی».
آری، رسول خدا ص اوصیایش را تا بر پا شدن ساعت به ما معرفی کرد ولی گریزی از آزمون و ابتلا نیست؛ همان طور که سرور و مولایم در این کتاب میفرماید: «این پیامبر گرامی ص، بدون اینکه مسلمانان را متوجه رهبران پس از خودش کند، این دنیا را ترک ننمود؛ به اوصیای پس از خودش از فرزندانش ع آن گونه که خداوند سبحان او را امر فرموده بود. اما از آزمون و ابتلا گریزی نیست، و همین طور از سامری و گوساله».
در پایان میگویم: این کتاب فریادی است بر امّت تا به رشد و هدایتش بازگردد و از امرش آگاه گردد، به کتاب خدا و سنت فرستادهاش رجوع کند تا آن گونه که رسول خداk برای ما تضمین فرموده است، از زندگی سعادتمندان و مردن شهدا بهرهمند گردد و فرعونهای زمان را رها کند، چه حاکمان خائن و چه فقهای فاسق؛ که با کمال تأسف بسیاری از ایشان خود را عالم میپندارند در حالی که از تفسیر دو سوره از قرآن کریم آن گونه که از آل محمد ع روایت شده است، عاجزند. آنها جز اندکی از روایات معصومین ع آن هم در اغلب موارد فقط در خصوص برخی روایات فقهی، چیزی نمیخوانند. بر چه اساسی خود را عالِم میپندارند؟! آیا براساس منطقی که ارسطو هزاران سال پیش پایهریزی نمود؟! و چه بسا دیده میشود ملحدان و بیخدایانی هستند که در این زمینه از ما عالمترند! یا براساس مجادلات و اِشکال تراشیهای منطقی که از هیچ بهرهی علمی یا عملی برخوردار نیستند و چیزی جز بحثهای بیفایدهی علمی و اتلاف وقت نمیباشند؟! آیا از رسول خدا ص به این معنا روایت نمیکنیم: «انسان از عمرش در آنچه آن را سپری کرده است، بازخواست میشود»[4]؟!
و حمد و سپاس تنها از آن خداوندی است که اول است، آخر است، ظاهر است و باطن
خادم کوچک انصار
ضیاء زیدی
[1]- الكهف : 18.
[2] - کهف: 18.
[3]- أمالي الصدوق: ص93.
[4] - امالی صدوق: ص 93.